آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

سخن های نیمه تمام

هواللطیف...

دلم برای گلستان تنهایی هایم تنگ شده بود 

برای آرامش پنهانی که تمام لبخندهای پیدایم از جای جای کلماتش، صفحاتش، آدم هایش، دوستی ها و محبت هایش نشات گرفته

بزرگ شده ام و کمی حس و هوای حوالی سرزمین دختران شرقی را در سر می پرورانم!

من از حجم انبوه دلدادگی ها می آیم، از دیار آب و آفتاب و ستاره باران زمین با عشق! 

آسمان را دیرگاهی ست به دست ماه سپرده ام، جهت تعطیلات عیدانه! اما حالا دلتنگ تر از قبل، مشتاقانه رو به سوی ابرها دارم و چشمانم در قلوه قلوه ی سپیددانه های آسمانی حلقه انداخته...

هلال ماه رجبم را می گیرم و به ستاره ها سلام می کنم و حس حضور خدایم را از لا به لای تمام لذت بهار، استشمام می کنم!!!

باد بوسه های خداست و همیشه گفته ام... سال هاست، در هر حال و هوا و حسی که بوده ام گفته ام و باد بهاری بوسه های خاص و ناب و پر از احساس اوست...

این روزها بدون بافت، بدون شالگردن و بدون هر گونه لباس گرم کننده به دل بهار می روم!

کسی درون وجودم به سال ها قبل بازمیگردد و در گوشم زمزمه می کند که : تن مپوشانید از باد بهار...

و یادم می آید بودنش را، داشتنش را... حالا با تمام وجود دلم میخواهد که بود... کاش مادر بزرگ سبزم همیشه بود و این روزها را میدید... روزهایی که دست هایم در دست یکی از اولاد پیامبر مهربانی ها گره می خورد و به آرامش این اتفاق فکر می کنم و چقدر حس خوبی ست این که دوباره پس از سال ها سرنوشت من با سیدی دیگر گریه خورده...

و چقدر جای مادربزرگ سید و مهربانم خالی ست....

آسمان دنیای بچگی های من سبز بود، و زمین زیر پایم آبی!

آسمان دنیای جوانی های من اما آبی و زیر پایم سبز...

حالا گاهی به همان بچگی هایم میروم... روزهایی که آسمان سبز بود و باران مغز پسته ای

روزهایی که چقدر حالم خوب بود و دلم میخواست بزرگ شوم! قد بکشم! لباس های بلند و دنباله دار بر تن کنم! روسری ام را مدل آدم بزرگ ها ببندم! کفش های پاشنه بلند بپوشم! آرایش کنم! جوراب پارازین رنگ پا بپوشم! دامنم تا روی پاهایم بیاید! و خلاصه زن باشم...

اما نمی دانستم شاید دلم روزی برای لباس های عروسکی با کفش های عروسکی تنگ بشود! نمی دانستم صندل های بچگی برای بزرگ تر ها نیست! نمی دانستم ساق شلواری های سفید تورتوری با لبه های حریر چین دار برای آدم بزرگ ها ساخته نشده! نمی دانستم و حالا دم هر مغازه ی لباس بچگانه فروشی که می ایستم ذوق می کنم و هزار بار دلم میخواد می توانستم یکی از همین لباس ها را بپوشم و پایم در یکی از این جفت کفش های کوچک و زیبای بچه ها می رفت...

اما بزرگ شدن هم دنیای خودش را دارد

شنیدن صدای پاشنه ی کفش هایت یعنی که تو بزرگ شده ای، یعنی که تو مسئولی! مسئول زندگی خودت و کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند...

خدایا شُکر برای بزرگ شدن ها

برای بهار

برای باد های بهاری

برای رایحه های بهاری

برای بودن های بهاری

شُکر شُکر شُکر

http://cdn.asemooni.com/2015/03/spring-7.jpg

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 30 فروردین 1396 ساعت 03:15

سلام
تبریک میگم
هم بهار سبز جدید رو و هم فصل سبز جدید زندگیت!
آرزوی خوشبختی دارم برات

سلام
ممنون منم بهارت رو تبریک می گم
خیلی ممنون به همچنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد