ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چه قدر دلم بی محابا رها شدن از این روزها را می طلبد حالا و می رسم به آنجا که بودم سالها پیش... کمی رها کمی بی غم! کمی آزاد کمی شاد کمی سرخوش و کمی فرینـــاز!
چه زندگانیه گـِردی داریم ما آدم ها!
می چرخیم و می چرخیم و می چرخیم و گاهی ناک اوت می شویم از این حلقه و چه پرواز زیبایی خواهد بود آنگاه که خود را از گرد ِ این گِردیه بی انتها خلاص کنی
جانم درد گرفته عجیـــــــب
پرواز سختی بود اما مهم این است که حالا رها شدم از دایره ای که داشت سر ِقلبم را کلافه می کرد! از این چرخش از این سرگیجگی از این شُرشُر اشک ها خسته بودم!
می دانم هنوز روزهایی هستند که طاقت از کفم می رود اما ابایی نیست از آن لحظات بازگشت به حلقه ی قدیمیه چرخان این روزگار
هنوز شهامت ایستادن و فریاد ِ رهایی را ندارم اما باز هم ابایی نیست
اصلا از زندگانی نه می ترسم نه دلگیرم نه دلبــسته!
من
تمام
دلم را
روحم را
خودم را
عشقم را
جوانی ام را
بیرون می کشم از تمام خاطراتی که شیرینی شان را دوست داشتم
نمی خواهم جایی در دیروز در پریروز در آن هفته در آن ماه در آن سال ها جا بمانم
نمی خواهم حالا که می شود در حال ، زندگی کرد خودم را زندگانی ام را تباه ـ ماندن در گذشته در خاطرات زیبای گذشته کنم....
من
می روم به پیش
کمی اینطرف تر از احساس
کمی آنطرف تر از سنگ ها
چیزی شبیه عسل
که نه سنگ است و نه آب!
من
می روم به عسل گونه زندگی کردن
کمی با غلظت مهربانی
کمی با شهد محبت
کمی فقط کمی با شیره ی خاطراتی که فراموش نشدنی ست
و کمی با موم عقل!
اما هنوز پیش می روم
و عسل گونه که زندگی کنی دیگر نه فاسد می شوی نه مُفسِد!!!
و این تمام ِ عشقی است که مقدس می ماند هر چند بدون بودن معشوق در کنارت و در چشمانت و در دستانت و ....
دلم
عسل گونه گشته است و چه سخت بدین جا رسید
دیگر
یادم می ماند تا ابد تا ابد تا ابد نه آب باشم و روان و نه سنگ باشم و سخت!
رگبار1: دارم تند می رم می دونم اما می خوام بنویسم که یادم باشه روزهای رهایی هم می تونن خیلی شیرین باشن به شیرینیه عسل
رگبار2: از سهای عزیزم هم به خاطر متن خیلی خوبش ممنونم که باعث شد خط فکریه من به این سو بره
رگبار3: بر من خُرده نگیرید اگه گاهی می نویسم و خوبم و گاهی نه!
یه ثباتی هست یه آرامشی که خدا کنارمه و دلم بهش گرمه اما من این نوسان زندگیمو این امواج دریای زندگیمو دوست دارم!
هر چند سخت باشه اما دوستشون دارم...اون آرامش و پیروزی که آدم بعد از یه کار سخت داره رو هچ وقت دیگه نداره! می دونم زندگیه آینده ی من هم خیلی جالب تر از الان میشه اما من دوست دارم این جالب بودنو....این اتفاقات عجیبو ... این زندگی رو....
چون خدا هست کنارم....چون همیشه کنارمه
همیـــــــشه دلم به بودنش گرمه عجیـــــــــــب
سلام فریناز عسلی جونم!




چه پست خوشمزه و شیرینی بود
من اینقده عسل دوست دارم که نگو
همیشه صبحونه ها خامه عسلی با نون بربری داغ میخوریم اینقده خوشمزش!
من شیفته ی پستهای وبلاگتم که در اخر همه چیز رو به منبع آرامش واقعی میرسونی...
دلت اروم شاد باشه دوست مهربونم
سلام شکیبا نانازی خوبم




نخوریشا! نمی مونه واسه بقیه اونوقت
واااااااااااای منم خیلی دوست میدارم اما حالا بربری داغ از کجا بیارم آخه
خب آخرش فرینازی تموم میشه دیگه
بهتر از این رمانای ایرانیه
مگه نه؟
امیدوارم همیشه شکیبا و صبور باشی با این خنده های نااااااااازت
سلام فریناز جون .......






خوبی ؟؟؟؟؟؟
من چن تا از مطالبت رو خوندم و از وبلاگت خیلی خوشم اومد ....
واقعا دست روون و زیبایی داری .......
راستی شکیبا این وب رو به هم معرفی کرده ......
خوشحال میشم اگه تو هم به من سر بزنی ......
اگه با تبادل لینک موافق بودی بخبر بهم .....
سلام شبنم خانوم

ممنون لطف دارین
دوستای شکیبا جون رو سر ما جا دارن
در اولین فرصت حتما میام خدمتتون
گفت ما را هفت وادی در ره است


چون گذشتی هفت وادی،درگه است
وا نیامد در جهان زین راه کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چون نیامد باز کس زین راه دور
چون دهندت آگهی ای ناصبور؟
چون شدند آن جایگه گم سر به سر
کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟
هست وادی طلب آغاز کار
وادی عشق است از آن پس ، بی کنار
پس سیم وادی است آن معرفت
پس چهارم وادی استغنا صفت
هست پنجم وادی توحید پاک
پس ششم وادی حیرت صعبناک
هفتمین وادی فقر است و فنا
بعد از این روی روش نبود تو را
در کشش افتی روش گم گرددت
گر بود یک قطره قلزم گرددت
استاد سلام



قهرین با ما که وقتی میاین فقط اشعار دیگرانو میذارین؟
دلم برای نظرای خودتون یه دنیا تنگ شده
خیلی خوشحال شدم که هستین
سلام فریناز جونم

ببخشید پی امتو بعدش خوندم
ممنون بابتِ...
سلام عزیز دلم
خواهش میکنم واست خصوصی هم گذاشتم
میگم بسه دیگه چقدر عسل بخوریم



یه چیز دیگه بیار
از همون پیتزا ها بد نیستش
نه قربونت


از اون پیتزاها دیگه عمرا بخورم
باشه عزیزم دیگه فردا که جمعه است میام خدمتتون
فعلا سرم گرمه یه جای دیگه
سلام عزیزکم بابا منو شرمنده کردی
بانو کدوم اپم رو میگی؟ همین اخری رو؟؟؟؟؟؟؟
من این لحظه خیلی خوشحالم. چون لااقل واسه نشکستن تو تونستم یه قدم کوچیک بردارم.
در پناه حق اسمونی باشی.
سلام سها جونم

بله همین پست آخرتو میگم
منم از خوشحالیه تو خوشحالم عزیزم
ممنون خانومی که هستی
ممنون
عسل بانو...عسل گیسو...عسل چشم...
عسل بودن یا نبودن... مسئله اینست!

سلام عسلم خوبییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟!
گلی خودتی یا روحته؟؟؟
نه جوووووووووون من بگو خودتی؟؟؟
سلام به روی ماهت عزیزم
کجایی تو بابا دلم هزااااااارتا راه رفت
فقط مواظب باش زیاد شیرین نشی چون زنبورا خیلی شیرینی دوس دارن. میان و میبرنت تو کندو و باهات عسل درست میکنن
به نظر من همه چی باید جای خودش باشه، همش عسل عسلم که نمیشه! ی خورده زهرمارم باید قاطیش بشه
آره یه کم مخلفاتشم احتیاجه به هر حال

نه بابا اونقدرا هم شیرین نیستیم
بیشتر نمک داریم تا شکر
نکنه خونتون عسل زیاد آوردین، از ترس اینکه رو دستتون باد کنه پست شیرین مینویسی و تبلیغ عسلی میکنین تا ملت بیان و بخرن! راستشو بگو
ارزون حساب کن مشتری شیم
آره اتفاقا

تازه خریدیم همش رو دستمون مونده
نه دیگه قیمت به نرخ روزه راه نداره
سلام .از ابراز همدردی شما برای فوت مادرم بسیار سپاسگزارم.امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید.ممنون
سلام
خداا رحمتشون کنه ویس عزیز
وظیفه ی دوستیه گرامی
امیدوارم همیشه خوب و آروم باشین