آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

دلتنگی

هواللطیف...


پس از مدت هااااای طولانی، دقایقی فرصت کردم بیایم و لپ تاپی را باز کنم و بنویسم.... نوشتم از تمام دلتنگی ها و خستگی های این مدتم... نوشتم از تمام سختی ها و شیرینی هایش... نوشتم و نوشتم و نمی دانم چه شد که به یکباره تمامش را انتخاب کردم و دیلیت!!!!


ناراحتم از این همه دلتنگی.... از این همه غریبگی.... از این همه وقت نداشتن برای خودم...!


من اما آمده ام که بگویم در من زنی فریاد می زند و بر لب هایش مهر سکوت زده.... کسی فریاد هایش را نمی شنود... کسی خستگی های مفرطش را نمی بیند... کسی حتی بی خوابی های دو ساله اش را درک هم نمی کند...

در من زنی ست که دلش برای خودش تنگ شده....


و درست وسط نوشته های الانش هر دو فرزندش بیدار شده، جیغ می زنند و من در عین ناباوری باید لپ تاپم را ببندم و بروم...


در من

زنی ست

که دلش

برای خودش

بینهایت تنگ شده....