ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تو چه قــدر بـزرگی
چه قـدر وسیــعی
چه زلال و آرامی
چه قدر زیبایی
روزها بنشینم و فقط و فقط بنگرم بر تو و امواجِ موج در موجت خسته که نمی شوم هیچ، جانی تازه می یابم.
دریا
دریا
دریا
*ساحلِ مرجان*
و هیچ کس نفهمید چرا دلم می خواست ساعت ها آرامِ آرام با طنین امواج دلتنگی هایت که به ساحلی همیشه منتظر می خورْد، خلوتی دیرینه داشته باشم و سراپا بغلتم در ماسه های ساحلی به نرمی و لطافت پرهای سپیدِ قو
و کسی نفهمید چگونه می شود گرمای ساحلْ برایت در اوج داغیِ ظهر، لذت بخش باشد
کسی نگفت تو ای دخترک شاد و بشّاشِ همیشه ، چرا به دریا که میرسی قفلی بزرگ بر دهانت زده می شود و جز تبسّمی عمیق از عمقِ جانت دیگر کلامی نمی تراود؟!
کسی نامه های روی ماسه ها را ندید که می نوشتم و به دستان مهربانِ دریا با عشق تقدیم می کردم...
کسی نفهمید کنار دریا نشستن و ذره ذره، آبِ دریا به تو رسیدن، چه لذتی دارد...
کسی بی قراری های دریا را برای رسیدن به ساحلش حس نکرد!
کسی ندانست من حتی از جزر و مدّ دریا هم به شعف می رسیدم!
کسی اشک های یکباره ی مرا ندید و چرا گریه کردم آن شب زیرِ نورِ ماهِ شبِ چهاردهم؟!
ولی
ولی چرا
آن مرد دید
او که مجریه مسابقه ی حجم های ماسه ای بود آرام کنارم آمد و اشک هایم را به وضوح دید
و در وصفِ آدمیان کنار ساحل ، از دخترکی گفت که گوشه ای روی ماسه ها در شبی بدین زیبایی زیرِ قرصِ کاملِ ماه نشسته و اشک می ریزد...
چه قدر دلم آرام گشت وقتی برای آرامش دلِ من در میانِ صدها گوشِ مشتاق، دعا کرد آن هم با همان خلوصِ نیتی پاک که جانت زیاد با آن آشنا نیست!
و من فهمیدم مَرد هم می تواند احساس داشته باشد!
کسی آن شب را ندید که من آرام آرام برای دریا شعر می خواندم و *تو* پاورچین پاورچین در جانم گام برمی داشتی و چه آرامشی بود که هنوز در جسم و جان و روح و روانم عجیـــــــب جا خوش کرده است...
*خدای مهربانم!*
پس می شود از دریا هم به تو رسید وقتی با جانم عجین می گردی...
به راستی چرا کسی نفهمید؟!
و چرا هر کس که لبِ تو می نشست به یاد غصّه هایش می افتاد و چرا من فراموششان می کردم و هر چه می خواستم بگویمشان و بریزم در تو تا ببری تا عمقِ خودت و من به لذتی عمیق فرو روم، یادم نمی آمد!
چه خوب است که لب ِ تو نشستن و خدا در وجودت آرمیدن، جز مُهرِ لبخندی عمیق از سرِ عشق و شور، دیگر نشانی نمی زند بر آدمیّتت!!!
خوشحالم
خوشحالم که بوسه های آب را هنوز در کف پاهایم حس می کنم
خوشحالم که می شود روزها به دریا نگریست و در برابرِ وسعت بی انتهایش بزرگ ترین مشکلاتت چون ریگی در کف دریای سخاوت خداوندی جلوه می کند.
چه خوب است از دریایت نیز درسِ بودنِ *تو* را می گیرم
چه خوب است دریایت و این همه عظمتش مرا یاد *تو* می اندازد
لب دریا که می رسی دیگر نه غمی یادت هست که بسپاری اش دست امواج بی قرارش تا مگر در پیچ و خمشان گم گردند و تو آسوده تر از همیشه در بند نبودنشان محو گردی...
نه کلامی می یابی برای این همه آرامش
و نه می شود وصفِ عمقِ یک حسِ عمیق را در جای جای واژه ها جای داد...
همین را بدان که اگر دلت دریایی گشت دیگر نفس هایت هم بوی خدا می گیرد
و بدان می شود خدا را در صدفِ کنارِ ساحلی هم حس کرد! دریا که جای خود را دارد...
*اسکله ی ساحلی*
رگبار۱: سلام دوستای گلم
جای همگی خالی. خیلی خیلی خوش گذشت.از همه ی دوستای عزیزم ممنونم که این مدت بهم سر میزدن.
رگبار۲: سفر متفاوتی بود.احتمالا یه سفرنامه می نویسم البته اگه وقت کنم
رگبار۳: بقیه ی عکسا -----» ادامه مطلب
* اسکله ی ساحلی *
غروبِ روز شنبه
(شبِ نیمه شعبان)
* پارک ساحلی مرجان*
* ساحلِ مرجان *
تو ابرا بودیم. لحظه شو شکار کردم
اینم شکارِ غروبِ خورشید توی هواپیما
* پدیده ی شاندیز *
(غذاشو خوردیم بعد یادم افتاد عکس بگیرم
حالا شما به چایی و میوه و آجیلش اکتفا کنین )
ویلای دوست بابام که این هفته اونجا بودیم
حالا اسم کوچیک دالتونا رو اعلام میکنم



بگم؟؟؟
نه نمیگم
برو نظر بعدی
میریم بعدی
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخ جون تو صفحه دوم اول ظدم


حالا بریم سر اسما
تبریک
بریم سر اسما
لی تو از کجا پیدات شد؟؟؟

بابا گلی اکتیویتی
گلی خطو بیگیر
از اول شروع میکنیم


گلی:جیمو
فری:لوکا
ممد:رینمو
نازی:رینکو
مال خودم قشنگ تره دلتون بسووووووووووووووزه
باز که عکس قایق و دریا گذاشتی که ؟

قایق منو بردی غرقش کردی حالا یکی دیگه آوردی دل منو آب کنی ؟!!
من نیام سر بزنم یه وقت نیایی ها !!
.
.
.
.
سلام
سلام آفتاب مهربون

بله دیگه این دفه واقعیشه آخه
خانومی من تازه اومدم امروز وقت نکردم به هیچ کی سر بزنم اما میام
خیلی زود میام خدمتتون
گلی تو که اسم واقعیتو نمیگی که

مجبوریم به همین گل مریم اکتفا کنیم
آره دیگه ایشون سکرتن
آجی ما باز بر خواهیم گشت

آجی راستی ببخش که بهت ...... ندادم...
آخه ش ا ر ژ نداشتم
عیب نداره عزیزم
دیگه اون خط اصلیم روشنه ایرانسلمو خاموش کردم
گفتم که نگی نگفتی
من با بعضیا فعلا حرف نمیزنم
قهر نکن قهر نکن
گلی خانوم قهر نکن
با کیا حرف نمیزنی؟؟
راستشو بگو...من که نیستم؟؟
نه بابا خیالت راحت
گلی خانوم به دلایلی با من قهر تشریف دارن
گلی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




سلام...به سلامتی انگار از سفر برگشتید..
راستی اینقدر هم حواس خدا رو با این نوشته های قشنگتون پرت نکنید ما الان ۴ روزه منتظر اجابت دعایما...
سلام

بله تازه دیشب برگشتم
چشم
ولی حواس خدا بیشتر با متنای قشنگ تر شما پرت میشه تا این درد و دلا
نازیییییییییی
با بعضیا قهرم... بزار قضیه رو بهت میگم دو تایی میوفتیم به جونش تا بالاخره عسک خودشو بزاره
نازی باهات همدست نمی شه خو



تو فیسم عسکامو گذاشتم اونم میره میبینه
تو هم دو تا راه داری
یا آشتی میکنی
یا آشتی میکنی
دومیش بهتره ها
گلی تا تو عسکتو نشون ندی کسی عسکشو نشونت نمیده

یالا عسکتو نشون میدی...زود باش
چه عکس تو عکسه اینجا

راستی آجی میبینم که فیست عسکتو گذاشتی
تبریک
سلام فرینازی



مثل اینکه خیلی خوش گذشته هااااا
عکسا هم سوغاتی واسمون اوردی خییییییلی قشنگند
سلام عزیزم

آره خیلییییییییییییی خوب بود
آره دیگه نوش جون چشمای نازت خانومی
آره دیگه...

عسکمو گذاشتم...
رضایتشو به زور گرفتم
ولی عسک تو خیلی دوره ها...من نمیبینمت
خب برو تو عکسام بزرگش میاد واضح میشه
پس جشابی بهت خوش گذشته



عمساتو که دیدم یاده سفر خودم افتادم
دلم خیلی واسه کیش تنگ شده ...
انگار همه چیش بهم آرامش میداد...آرامشی که تو هیچ سفری تجربش نکرده بودم
سلام نگین جونم خوبی؟



آره اونجا پر از آرامشه
فقط من از خرچنگاش خوشم نمیومدا
از خود دریا خوشم میاد
خانومی ایشالله تو هم میری
ببخشید به خاطر این همه غلط تایپی
الان برقا خاموشه و من دارم چشم بسته تایپ میکنم انگار
منم همینطور
چططططططوری فرییییییییییییییی نازززززززززززززززز
این چند روز که نبودی بلاگ اسکای میخواست کلا تخته کنه همه وبلاگ هارو
میگفت بدون فری لطفی نداره
سلاااااااااااااام غوغایی

ممنون خوبم تو چطوری؟
آره دیگه این مدیر بلاگ اسکای حتما دیده یه دفه آمار بازدیداش کم شده هنگیده
بدون غوغا جونم لطفی نداره
چی بگم بانو...

شرمنده ی مهربونیاتم به خدا
سلام
به به
رسیدن بخیر
معلومه سفر خوش گذشته ها
چه عکسای قشنگی
سلام خانومی

جای شما خالی
قابل نداشت
خانوم خانوما چطوری رمز بذارم واست
نظرات تایید ندار
منم فعلا نمیتونم ایمیل بذارم
تایید بذار واسه نظرات تا بدم بهت رمز فرینــــاز خانومی
میام بهت میگم چطوری عزیزم
سلام
رسیدن به خیر فریناز دریایی
سلام
جای شما خالی مهرداد جان
سلام آجی لوکای خودم








خوفی ؟؟چه خفرا؟
آجی میگم هنوز تو دریای کیش موندیا
عین من که این داستانمو استپش کردم
سلام عزیزم
تو خواب نداری؟
خب امروز آپ انتظارمو میذارم دیگه
آجی من به تو یه عذر خواهی بدهکارم


معذرت میخوام
خیلی بی معرفتم ...مگه نه؟؟
چه آجی بدی داری تو
واسه چی؟
آجی به این ماهی هیچ کی نداره
آجی حالا بهت میگم چرا...
منو ببخش
خب چرا نگفتی پس؟
آجی راستی این گلی کجاست که اصلا پیداش نیست؟؟

یهویس اکتیو میشه...یهویی هم نیستش
اجی مجیه دیگه
یه دفه لاترجی میشه
آجی میگم منو تو تو وب زدن چقده باهم تفاهم داریما...







تو وب ممد گفتی چهار تا وب داری
منم باید بگم ۶ تا وب دارم
۴ تا بلاگفایی که یکیشو حذفیدیم
و دو تا بلاگ اسکایی
خوشم میاد این تفاهمو
۴ تاشو بیشتر آپ میکنم وگرنه بیشتره
البته همشون بدون لینکن فقط خصوصی
سرورای دیگه رو هم امتحان کردم مثل پرشن بلاگ
میگم چرا هیچ جا نظرات من جوابیده نشدن؟؟






خبر از این داغ تر شنیده بودی؟؟



ولی عیب نداره
آجی یه خبر توپ
باورت میشه میخوام تو این هفته داستانمو بآپم؟؟
آجی مژدگونی میخوام....
یالا مژدگونی
زودی آپش کن که یادم رفته آنا کی بود چی شد کجا رفت

تو آپ کن برات مژده هم میاریم
اصفهانی ها دل رو زدن به دریا



سفر بخیر فریناز عزیز
این سومین بار است که عکس ها رو می بینم البته غروب دریا را یک جا دیگد هم دیدم.
اگرچه نتوانستم نظر بذارم .
بسیار زیبا
عکاسی تو هم عالی است. مناظر زیبا هم هنرمندی تو را به اوج رسانده
همیشه با دلی خوش در سفر
وقتی زاینده رود خشک خشک باشه دلمونو دریا میکنیم زنده بمونه



سلام استاد مهربونم
جای شما خالی
بله دوستش داشتم فیسم هم گذاشتمش
ممنون لطف دارین
هر چند قرار نبود بذارمشون ولی گفتم دوستان هم بی بهره نمونن از زیباییه اونجا
ممنون
به به رسیدن گل من بخیر میگم که تو اومدیو من دیر رسیدم
خوش اومدی عزیزم
سلام خانومی

جای شما خالی خیلی خوب بود
ممنون
خدا روشکر بهت خوش هم گذشته
جای مارو که خالی کردی خانومی
بــــــــــــــــله
چه جورم
خیلی خوب بود
میگم گرم بودش نه فریناز جونم
ما که رفتیم کیش نزدیکای عید بود ولی با این حال که تهارن شوفاژا روشن بودش بازم اونجا گرم بودو کولرا رو شب و روز خاموش نمیکردن
ما هم رفیتم ویلای یکی از دوستای بابا
ولی خوب زیاد نموندیم
یه اتفاقی افتاد باید زودی برمیگشتیم
اما من عاشق کیشم
دریاش ارامشش
درسته شمالم خوبه ولی فریناز اون تمیزی و سکوته کیشو نداره
خیلی میدوستمت عزیزم
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
آره خیلی شرجی بود بیشتر




نزدیکای عید و عید هواش فوق العاده خوبه
اما تابستون خیلی گرماش شرجیه ولی ما چون همه با هم بودیم خیلی خوش گذشت
آره خب کیش به خاطر مرجاناش خیلی آبش تمیزه تازه مارماهی هم نداره مثل شمال
جات خالی بود خلاصه عزیزم
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
خیلی میدوستمت گل من
این *گل من*و خیلی دوست دارم

منم دوستت دارم عزیزم
به به، پس بگو ؛ ویلای دوست بابات بود که رفتین اونجا
خوشا به حالتون، کاش دوستای بابای منم ی ویلایی داشتن تو کیش اونوقتم بابام مخشو میزد کلیدشو ازش میگرفتین میرفتیم اونجا
عکسات خیلی قشنگ بودن، واقعا ما رو گذاشتی تو کف
آره دیگه


میخوای به دوست بابام بگم کلیدو واسه تو هم بده؟
فقط من چجوری شوتش کنم شمال؟
مگه آب صابونه مقداد؟
اسم منم این شد:


توکاجیکیتو = نگین
همون توکا صدام کنید
مرسی آقا محمد
توکا
خیلی بهت میاد نگین