ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
قسم به خورشید وجودت آنگاه که در میانه ی زمستان می تابد
قسم به نیلوفـــرین نگــاه نازت که بر سبزینه ی مــرداب می خرامد
قسم به عشق و عاشقانه های آرام جوشیده از چشمه ی دل طنّازت
قسم به بهارینه ی ایمانت
قسم به سرخی شقایق های امیدت
قسم به معجزه ی مهربانی های بی انتهایت
قسم به خدایت
قسم به خدایی که تو را میان سردینه های ابر و برف و باران،نفـــس داد...
و سهم تو شاید از آن روز نخست و آخرین وداعت با آسمان، بذرهای صبــری بیشتر بود و شیارهای عمیـــق تری بر تنــدیس زرّین زندگانی ات...
تو را نه همین نقش و نگار و گلبوته های سرخ و زرد و سپید که دریا را می نگاری بر جای جای وجود نازنینت... تو را با طرح امواج موّاج دریایی خروشان،عهدی دیرینه است و آن نه برای زجر نفس های شب و روزت است که خورشید در میان تکه تکه ی امواج وحشی،به هزاران دانه نور منعکس می شود و تو خود جلوه ای از نور مطلق می گردی نگارین نیلوفر مرداب...
کاش می دانستی که آن یگانه خورشید مهر و محبت، چقدر در چشمان دلت آرام آرمیده است...
کاش می دانستی قلب امیدوار و ایستاده ات چقدر بوی بهشت می دهد...بوی خدای بهشت...
و کاش می دانستی امروز رنگ و بوی دیگری دارد...خورشید به پیشگاه طلوع تو، در پشت بلندترین کوه های گیتی پنهان گشته است...ابرها طنین باران گرفته اند و درختان با نسیم خنک خدا چه مستانه می رقصند...
کاش می دانستی امروز از آن روزهای بی نهایت زیبای خداست...روزی که خدا لبخند زد... روزی که تو لبخند خدا شدی...
سلام ای دختر میانبر زده بر دریای بی کران اشراق
سلام ای نگارین نیلوفر روزهای سرد و سخت
سلام و هزاران درود بر روز تابیدن تو خورشید قشنگم
سمیه ی نازنینم تولدت مبارک باد
بذار اووووووووووووووول بشم
منم تو هالیدی بودم مقام میوردم واینا
خب منم تولد دختر مردابی عزی رو تبریک میگم



امیدوارم که سالهای سال با شادی و سلامتی زندگی کنن
من امروز دیگه چقدر مقام کسب کردم
خسته شدم دیگه
ممنون بانو

براش بهترین سرنوشتو آرزو دارم از خدا
آره دیگه خسته نباشی
اینم به مناسبت تولد سمیه جون


































مثلا میخواستی بنویسی سمیه!
من واسه نرگس جون نوشتم
برو ببین یاد بگیر
نوشتم سمیه ببین درست دراومد
حالا شد


منم نوشتم تاااازه
برو وبلاگ نرگس جون
راستی من زودتر نوشتما.گفتم که بدونی حسودم خودتی
من در ساحلِ مرداب چشم به راهِ روشنایی و رهایی ام




چراکه
دختر مردابی
دریاوار موج می زند و
با دست های مهربانش
بوته های سبز ِ
احساس و صداقت را
فراوان بر دلمان می نشاند
او چه خاضعانه
به آب ... شکوه و
به آیینه ... رنگ داده است
او چه مهربانانه
با چشمهایش
زلالی آب و نیلی آسمان را پوشانده است
سلام بر فریناز عزیز
لحظه ی باشکوهی است امروز
روزی که زندگی مان به چهره ی بانوی آب و آیینه متبرک گردیده است ...
سمیه مث یه فرشته ی زمینی می مونه



به احترام کامنت زیباتون سکوت می کنم رف ی ق عزیز و با یک دنیا مهر و اخلاص تقدیمش می کنم به سمیه ی نازنینم
سلام گرامی
و برتری روزهای خدا بر فرود آمدن فرشتگانی از جنس زلال باران است... و امروز یکی از آن برترین هاست
سپاس همراه شفیق
اِ اون بی اسم من بودما
که هنرنمایی کردم نوشتم سمیه
فریناز میگم احتمالا ر ف ی ق واسه تولد تو هم همین متنو میذارن


آخه حرف مرد یکیِ دیگه
گفتم که از الان خودتو آماده کنی
تازه چزا نمیای نظراتو جواب بدی
میام میزنمتا
حالا یه روز من نت بودم
دیگه دیر شد نمیخواد بیای
من رفتم
نه دیگه! این که توش کلمه ی بهمن نداره مشترک باشه که
تازه بانوی آب و آیینه فقط سمیه ی نازنینه
ر ف ی ق عزیز دوباره میرن اون شعر مریم حیدرزاده رو برمیدارن بعد دی ماهشو می کنن بهمن واسم میزارن
این خط ــــــــ
اینم نشون *
ببین کی گفتما
منم تولد دخرت مردابی ِ عزیز رو تبریک میگم و آرزو میکنم همیشه سالم و سلامت و موفق باشن






فریناز بانو، دست شما هم درد نکنه بابت یادآوری
فک کنم واسه تولد همه میخوای بنویسی، آره؟
آفرین به این سلیقه و ابتکار
ممنون نگین جان


واللا یه بخش *تولدانه * توی موضوعاتم راه انداختم.ولی خب بحث سمیه جدای اینه. یه وبلاگستانه و یه دختر نازنین مرداب
سلاااااام



آدمای مهربون و با معرفتی هستن
دوقولها هم تولدشون تو همین بهمنه
من که سمیه رو نمیشناسم
ولی تولدش مبااارک
کلا ماه بهمن و بهمنی ها رو خیلی دوست دارم
سلااااام نگین جان


ممنون
آره بهمنی یا خیلی خوب و ماه و خوشگل و ناز و کلا عشقن دیگه
کدوم دوقلوها؟
آها نگین میگه سمیه دختر مردابی میباشد
فقط میخوندم
کامی های بقیه رو هم واسه رسیدن به جواب میخونم
من وبلاگشون رو میشناسم گاهی رفتم ولی فک کنم تا حالا کامی نذاشتم
دیدی من چه قدر کوشام؟
نه! واقعا خوشم اومد این کوشاییت به خودم رفته
سمیه ی عزیز قلم بی نهایت زیبایی دارن
اِ من الان دیدم


ولی سمیه من خوشگلتره
تازه سمیه تو نقطه هم نداره
اون خطو نشونت منو کشته
خب این شیوه ی نوینه دیگه
منم داره میکشه
فریناز یه چی میگم نخندیا
الان فهمیدم اون عکسی که گذاشتی تو این پستت بی ربط با موضوع نیست
گل نیلوفر هستش که تو مرداب هست




واقعا هوش و استعداد رو داری ؟
ندزدنم؟
شاد باشی عزیزم
منم که اصلا نخندیدم بهت
آره منم خودم بعدها فهمیدم چرا لقب گل نیلوفر گرفته دختر مردابی
به خودم رفتی دیگه
چه می شه کرد
به همچنین آلبالویی
این هم برای دوستتون
باز کن پنجرهها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است تولدت مبارک
ممنون نگین جان
از اون آلبالوهای خوش طمع و خوشمزه بود که حساااابی می چسبیدا
تأیید شد که بهمنیا آدمای خوب و دوس داشتنی هستن؛ خوشا به حالمون:)
بعدا واسه موضوعت خدمت میرسم، دانشگاه خوش بگذره:))
گفتم دخترای بهمنی نه پسرای بهمنی که
از آب گلالود واسه خودش سریع ماهی و نهنگ و کوسه میگیره فسقلی
تولد سمیه نازنینم مبارک
صد سال زنده باشی عزیز
مرسی فریناز جونم برای این همه محبت قشنگت
ممنون سایه جون
وظیفه م بود بانوی سایه ها
اوهوووم خیلی قشنگ مینویسه
ولی متساسفانه قسمت نشده زیاد برم وبلاگش ولی خب میگم گاهی میخونمش

دوقولوها منظورم نزدیک ترین دوستام سیمین و سپیده هستن که همیشه تو بلاگم ازشون مینویسم
مشغول و ذمبه ای اگه خندیده باشی
آهان همونا که دستبند به دستن

ای ول اصلا عشقه و دخترای بهمن
دیگه دیگه
سلام فریناز نازنینم
چه کنم با این همه مهربانی و لطف
چه کنم با دریای آرام احساست
مرداب را چه به عشقبازی با دریا
من و این همه ماندگی و خستگی را چه به همراهی با تو با آن همه مهربانی و زندگی که در صدایت رسوب کرده است
امید هرگز از خانه چشمان من نخواهد رفت تا دوستانی مثل تو هستند ایمان من ابدی خواهد شد حتی اگر تاریکی از چشمانم نرود
ممنونم فریناز عزیزم
نمی دانم برای این همه لطف چه بگویم فقط سپاسم را بپذیر و باور کن که یکی از زیباترین اتفاقات زندگی من هستی
سلااااااااااام به روی ماهت بانوی مرداب






خوش اومدی عزیز مهربون
تو هیچ کاری نمیخواد بکنی سمیه جونم.فقط بشین و نگاه کن و بخند و شاد باش و خوشحال که این واسه من یه دنیا ارزش داره نازنین
به احترام امید و ایمانت می ایستم و دلم هنوز روشنه که تاریکی از چشمای بهشتت پر می کشه و میره بانو جان
دلم قرصه ها
سپاس مهربونم.و تو برای تک تک ما به اندازه ی تموم دنیا زیبایی نگارین نیلوفرم
تولدت باز هم مبارک
سلام . مرسی مهربون . فعلا اومدم اینورا هم یه تبریک کوچولو بگم و برم دوباره برگردم .... وای چی کنم اینقدر سرم شلوغه فریناز ؟!
سلام بانو جان


خونه خودتونه تشریف بیارین البته با گل و شیرینی یا
سر منم همینطور
بایدبرم یه آرایشگاه یه کم خلوتشون کنم
فرشته ها که خندیدند و بال های سفیدشان را که باز کردند معجزه ای شد
نور بارید و تو امدی...
سلام
اول تولد سمیه عزیز مبارک ایشالا 120 سال زنده باشه و بعد بازم به سمیه تبریک میگم به خاطر داشتن همچین دوستایی...
به به سلام به مهمون نازنینمون لیدومای عزیز
خوش اومدین و ممنون به خاطر چنین هدیه ی زیبایی به نگارین نیلوفر مردابمون
تولدشون رو تبریک میگم...

امیدوارم که به بهترین ها برسن...
بانو راستش نمی دونم چی بگم...
بابت دیشبم ببخشید بد موقه بهت اس دادم...
ممنون فاطمه جون
عیب نداره.دیشب خواب و بیداری بودیم دیگه نفهمیدم کی ج دادم اصن
گفتم که روز خیلی سختی داشتم! رفتم چند بار بنویسم بان... ولی نتونستم
راستی بابت جمعه های هم قبلا متوجه بوی قرمه سبزیش شده بودم بارها اما این بار زیادی جا افتاده بود بوش زیاد بود واسه همینم گفتم بهت وگرنه فقط مثه همیشه میگفتم: اللهم عجل لولیک الفرج.....
واسه همینم تعجب کردم...
چون مثه همیشه مخفی سازی نشده بود...فقط همین...
جا افتاده بود

وای که چقد خندیدم
همینم که نوشتم به خاطر ادای دینم بود... با چشمای سوزناکم واقعا هیچ چی نمی دیدم فاطمه
سلام شب های دل کندن

هنوزم دوسش دارم...
می بینم که بالاخره گوشش دادی....حالا چطور بود؟
خوش سلیقه ایم؟
راستی خب بعده آشپزی های مداومی که گفتی داری و منم دارم دیگه باید قرمه سبزی هامون جا بیفته...
راستی اینجا میبرن حصارک...
اصفهانم حصارک داره؟
خدارو چه دیدی گفتم اگه بردنمون بدونیم کجایییم لااقل
بانو منتظرم تا بم بگیا
آره مخصوصا اون سلام هاشو خیلی دوست داشتم



فاطمه همیشه خوش سلیقه س
آره اتفاقا خوبه یه چند روزی بمونه حسااابی جا بیفته منتها ما تولد داشتیم و اینا خلاصه این شد که یه روز بیشتر نموند
واللا من خبر ندارم کجا میبرنمون.
به چشم.ببخشید این دیروز سرمای بدی خورده بودم دیگه رسیدم خونه نتونستم جوابتو بدم بانو
ای وای من سوتی دادم...


منظور کهریزک بود...
حصارک نام یکی از محل های کرجه که به اشتباه خدمتتان عرض شد...
پوزش می طلبیم...
خیلی باحال بود

آخه خدایی به جز ک آخری چیش شبیه هم بود
پوزش گفتی یاد اون پست خود خودم افتادم
خدایا کی میلاد نگارین پسر خاک میشه
حالا فوقشم که بشه! کی واسه تو تولد می گیره آخه
امشب ماه و ستارگان هر یک به حسب حال ، احوال فیض الطاف خویش را دریغ نمیدارند ، پس بایست که ادمیان نیز همین سنت را متابعت کردندی و ورود این فرشته آسمانی را همی ارج نهند ...
از ما هم مبارک
و قسم به فرشتگان صف در صف...
سپاس دانیال عزیز که تبریک زیبایتان را با دنیایی از احترام به دختر مردابی نازنین تقدیم می کنم
سلام...



خوبی فریناز؟!
تولدت مبارک دختر مردابی
سلام گلی جان

ممنون تو چطوری خااااانوم؟
ممنون عزیزم.لطف کردی
یه اعتراف کنم ؟ تازه خوندم مطلبت رو . عصری باور کن فرصت نداشتم ...
فریناز ؟؟؟ تو چرا اینقدر قشنگ می نویسی شادونه خانوم ؟ آخه مگه تو چند سالته دخترجون ؟! نمیگی من حسودی میکنم ؟!
فدای تو و مهربونیت , عالی نوشتی ... عالیییی!
بازم تولد سمیه عزیزم مبارک . همه آرزوهای قشنگ رو براش دارم ...
راستی , اون خط و نشونت واسه رفیق و نازنین , خیلی شیرین بود ... دمت گرم عزیز ..........
بانو خیلییییی باحالین که اعتراف می کنین



من فریناز اصفهانی چند وقت دیگه می شه 22 سالم
بانو شما هم زیبا می نویسی.به قول سمیه جون هر کس یه قلمی داره که مخصوص خودشه.
ممنون بانو جان. چشمای قشنگت همه چی رو زیبا می بینن
خاک پاتونیم بانو
تولد




تولد
شرینی
من تولد خیلی دوست دارم
تولدش مبارک
دویست ساله باشه
صدسالشو بخاطر اینکه خودش شرینی بده
صدسال دیکشو خودت شرینی بدی
به به ببین کی اومده اینجا


تو دوباره بوی شیرینی و تولد بهت رسید پیدات شد؟
چیز دیگه ای نمی خواین؟ نوشابه... چایی ... دوغ.. ویلا... خونه... ماشین
منم شیرینی خور کردی اینقد گفتی شیرینی
همه پسرای بهمنی گلن، اصلا لنگه شون پیدا نمیشه
بعدشم اگه من فسقلیم تو نی نی هستی
ناسلامتی بزرگتری گفتن کوچیکتری گفتن

خیلی یم پیدا می شه! خواستی لنگه خودتم سر سه سوت پیدا می کنیم
بزرگتری کوچیک تری به سن که نیست... می دونی که خودت به چیه
ناسلامتی داداشی گفتن آباجی گفتن! هوای منو داشته باش دیگه:(
امیدی که نداشته باش
حالا ببینیم چی میشه
سلام ابجی فریناز خوبم....









خوب من نیامدم چون تلافی نیومدن های شما رو کردم....
فکر کردک خدایش دارین با جارو میایید که منو بزنید......
خوب بریم سراغ کیک تولد ......
میگم راستی ما هم هفته ای پیش تولد داداش سعیدم بود...جاتون خالی....خیلی به من کی که خوش گذشت....
خوب ابجی سمیه مهربون....
ابجی دوست داشتنی......
تولدتون مبارک....
قلبتون پر از صمیمت های فراوان
گونه هایتان اشک باران عشق .....
دلتان صاف و ساده
تولدتان مبارک
در هر کجای که هستید
تنتان سالم ومستدام باشید
بهترین اروهای دنیا برای قدم های مهربان شما...
تولدتان مبهرک
خوب ابجی فریناز رقصم داریم یا نه
یا فقط خودمونیه؟؟؟؟
سلام به داداش محمد کم پیدا

خوش به حالتون. دیگه من مشهد بودم و نشد بیایم تولد
ممنون محمد.واللا دیشب حال خودم بد شد و سرما شدید خورده بودم ولی اگه بودم حتما یه تولد باحال با رقص و اینا می گرفتیم
دستت درد نکنه اومدی داداشی
سلام فریناز جان
فقط خواستم دوباره از تو و همه دوستانی که اینجا در خانه سرشار از آرامش تو مرا همراهی کردند تشکر کنم ژ
از همه ممنونم
این روزهای من سرشار از حس غریبی است که امید را در گوشم زمزمه می کند به یمن حضور همراهانی چون شما
سلام بانوی نازنینم


ممنون بانو جان
چه زمزمه ی قشنگی بانوی مرداب. و دل من هنوزم روشنه به نوری که در راهه... به شادی همیشگی قلب دریاییت بانو...
راستی ممنون که ما رو به همراهی می خونین.افتخار بزرگیه
در جهان غصه کوتاهی دیوار مخور
حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور
گردش چرخ نگردد به مراد دل کس
غم بی مهری آن مردم بی عار مخور
آقا تولدشون مبارک
سلام بر مرد خطر
ممنون هم از تبریک و هم شعر زیباتون
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کن تمام هستی ام خراب میشود
شراره ای مرا به کام میکشد،مرا به اوج میبرد،مرا به دام میکشد
نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب میشود
.
.
.
چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره میرسد صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان به بیکران به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوج ها
مرا بشوی با شراب موج ها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
...
مرا دگر رها مکن ...
وای مهرداد من این شعرو خیلیییییییی دوست دارم
ممنون
تقدیمش میکنم به سمیه ی عزیزم
دیشب سرما خورده بودی؟ الان یعنی خوبی؟ چه جوری میشه آدم ی شبه مریض شه و خوب شه؟! دوپینگ کردی؟
نه خیر خوب نیستم! دو سه روزه سرماخوردم ولی دیروز عصر تبم رف بالا
مگه هر کی سرما خورده نمی تونه بیاد نت!
میگم تو انقدر دیر دیر به بعضیا سر میزنی یا به بعضیا اصلا سر نمیزنی(!!!) مطالبشون زیاد میشه نمیرسی بخونیشونا!!
تا بعضیا کی باشن!

مثلا تو باشی یه دفه می تونیم شونصدتا پستاتو یه جا بخونیم نظرم بدیم بریم به کار و زندگیمونم برسیم بیایم اینجا جوابای حاضرتو خلع سلاح کنیم و بریم
وای یه نفس نوشتن چقد سخته ها
امون از اون زبون تو
منم تبریک
ممنون