آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

بودنت حس دوباره ی زندگی ست

به یکباره در دلم هبوط می کنی

مثل باران بر قاچ دل کویر


و ناگهان بر جانم جاری می شوی

مثل امید در رگ حیات زندگی


تو در یک لحظه بر لبانم هویدا می شوی

مثل رویش گل های سرخ انارهای پاییزی


تو در من طنین ترنمی بارانی می شوی

مثل خوش الحان ترین پرنده ی شب های عاشقی 


تو تمام نیاز ِنازدانه های شهر رویا می شوی

مثل کرشمه های ارغوانی اقاقیای سر دیوار


تو کمال ناز ِنیاز پروانگان گرد شمع می شوی

مثل روشنای حیرت آور شب های مهتابی


تو لطافت بی انتهای گلبرگ های دشت شقایق می شوی

مثل عاشقانه ترین نوازش آرام دست ها بر سر لیلی


تو نم نم باران چشمان من می شوی

مثل آبی ترین آرامش حلول کرده بر لحظه های بندگی


تو چشمه ی جوشان احساس به خواب رفته ام می شوی

مثل بهار شدن زمین و زمان در لحظه ی یا مقلب القلوب و الابصار


تو در من هبوط می کنی

و به رنگ و بوی تمام احساسات خوب و زیبا می شوی

و من تو را

نه مثل هیچ کس

که مثل خودم

و به شیوه ی طنّازی ریحان های سبز حیات


   دوست دارم

   دوست دارم

   دوست دارم


http://s3.picofile.com/file/7543249351/8602665_65946378.jpg


مخاطبی به رنگ ارغوانی

رازی میان من و خدا



رگبار1:  متن بالا شعر نیست. دلنوشته ایه که دیشب رو با تمام دلتنگی های شیرینش برام خاطره کرد


رگبار2: کاش کسی بود و کمکم می کرد. مردّدم تو انتخاب هام. هم زندگی! هم تحصیلی! و برای من در حال حاضر این دو تا انتخابه که آینده م رو جهت می ده


چیکار کنم؟؟؟؟
نظرات 39 + ارسال نظر
امیرحسین چهارشنبه 10 آبان 1391 ساعت 22:50 http://bayern.blogsky.com

چرا امروز همش اول میشم

حالت چطوره فرینازی؟

چرا امروز من هی آپ می کنم که تو اول بشی!


خوبم
تو چطوری؟

سمیه.غ چهارشنبه 10 آبان 1391 ساعت 23:42 http://ghafe-ghorbat.blogsky.com/

سلام فریناز ناز
دوست دارم که همیشه شاد باشی

سلام سمیه ی عزیزم
ممنون و مسلما من هم شاد می شم از شادی شما

مریم ِ فریناز پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 00:09 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

به تو سوگند !
به راز گل سرخ
و به پروانه که در عشق فنا می گردد
زندگی زیبا نیست ،

آنچه زیباست تویی تو که آغاز منو لحظه ی پایان منی
سلام بر تو و مخاطب ارغوانی ات

همیشه بهترین انتخاب ها رو داری مریمی
سلام گل دونه خانوم خوشگل

امیرحسین پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 00:17 http://bayern.blogsky.com

ایشالا همیشه خوب باشی
مرسی منم خوبم

خدا را شکر
چند وقت نبودی نگران بودم. خوبه که خوبی الان پسر خوب

طهورا پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 00:37

راز و نیاز امشبم ...خیلی دلنشین ...لبخند خدا امشب اینجاست
سلام فریناز عمه

سلام عمه جونم
یعنی اسمتون رو که می بینم با کامنت های همیشه زیباتون از ته دلم خوشحال میشم

نازنین پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 01:19

همان بیت اول را از همه بیشتر دوست میداریم!

همان که "مثل باران" دارد


عکس هم قشنگِ
ارغوانی هم بسی دوست می داریم

عزیزم
این که شعر نیست

دالتون بزرگه هم همین فکرو کرده بود

سنسورات به مثل بارانو نازنین حساسه ها خیلی باحال بود

عکسشو خیلییی دوست داشتم. دیگه گذاشتم

امید گرمکی پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 11:51 http://garmak.blogsky.com/

فکر کردم شعر نوشتی
خب کمی باهاش ور می رفتی یه شعر ناب خلق می کردی

آفرین

نه شعر نبود

شاید بشه دستکاریش کرد و شعر شد
خدا رو چه دیدین

ولی همینطوری یم دوستش دارم

ستوده پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 12:29

عیدت مبارک عزیزم .
میگم اگر کمکی از دست ما بر میاد دریغ نمیکنیم .
چیکار میخوای بکنی تا بگیم چیکار کن

ممنون بانو
عید شما هم مبارک باشه

هم واسه درسم و رشته ی ارشدم موندم! که چی ثبت نام کنم و بخونم الان
هم واسه انتخاب راه اصلی زندگیم
هم آدم هایی که این وسط سر و کله شون پیدا میشه و من واقعا نمی دونم چیکار کنم!

این آخری از اوناس که شما دوس می داریا

الهام پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 13:27 http://elham7709.blogsky.com/

او بزرگ نبود.
خیال من بود که خدای کوچکم را بت کرد و من هی پرستیدمش.
روزی که به خود آمدم دین و دنیایم را و حتی او را باخته بودم...

باختن تلخ تر از قهوه های تلخ اسپرسو با کاکائوی 95 درصده...
واسه ی خدا نبود راستش

الهام پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 13:27 http://elham7709.blogsky.com/

چی شده فریناز؟
کمکی از من بر میاد؟

گفتم تو جواب کامنت ستوده جون.
سه تا انتخاب اصلی دارم که واقعا توی هرکدومشون موندم!
فعلا که ثبت نام ارشد شروع شده شاید مهم ترینش الان همین باشه که چیکار کنم

یه وقتایی یه انگیزه ی شگفتی دارم ولی همیشه می ترسم همیشگی نباشه
چقدر انتخاب سخته الهام
با یه انتخاب یه عمرتو میسازی

حسین پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 14:42

سلام
خوبی؟ خوش میگذره؟


""چون داری با چشای باااااز باااااز به خودت ضرر می رسونی!"" منظورت رو نمیفهمم!!

ببین خوبی دیگه یه مفهوم ذهنی شده، دیگه خوبی ها بین افراد مشترک نیست، اینکه میگی به خوبی فکر کن رو قبول دارم، اما خوبیها در نظرمون میتونه فرق داشته باشه
ممنون سر میزنی
لطف داری...

سلام
مرسی. خوبم
منظورم اون سیگاری بود که می گی بهش عادت کردی! وقتی میدونی برات ضرر داره ولی با چشای باااااز باااااز بازم می کِشیش به جای اینکه بکُشیش!
بالاخره یه خوبی های مشترکی هست. هر کسی از نگاه کردن به یک گل حالش خوب می شه یا از نفس کشیدن کنار فواره های آب
هنوز خوبی ها اینقدر محدود و شخصی نشدن
دیگه اون حس منفور بودن برات پیش نمیاد اونوقت

باطن روشنت به هزارتا ظاهرای روشن الان می ارزه
باور نداری خودتو دیگه!

محب شهدا پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 19:50 http://nejat-yafteh.blogsky.com

دلبسته افلاکم وپابسته خاک...
فواره ای بین زمین وآسمانم...

فواره ای بین زمین و آسمانم...
سلام زهرای نازنینم

محمد پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 20:29

به نظر من کارای زیادی میتونی بکنی

یکیشم اینه بزنم تو رو از زندگی نیست و نابود کنم

الــــــــی پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 21:03 http://goodlady.blogsky.com

من تو را دوس دارم تو اما...
جز تو چیزی ندارم تو اما....

برگ زردم بله میپذیرم
جز تو چیزی ندارم تو اما.....


بگردم مخاطبتون رو اون هم بدون توجه به رنگ...

این تو اما ها خیلی بده
مث آب یخ می مونه تو سرمای زمستون

مخاطبمون خودشونم نمی دونن پیشی ما ارغوانی ین

حسین پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 23:17

حالا بحث سیگار شد اما من آرامش روانم رو به ارامش جسمم ترجیح میدم
پ.ن»
میدونم که فکر میکنی دچار تلقین شدم.منم نمیخوام تبلیغ سیگار کنم

تلقین اشتباهیه
آرامش زودگذر میده، می گی نه! یه روز نکش ببین چطوری بهش احتیاج داری

دنبال آرامش های عمیق و پایدار باش اونوقت زندگی هم قشنگ تر می شه و البته قابل تحمل تر

نازنین جمعه 12 آبان 1391 ساعت 02:12

چرا پست حذف میکنی خااااانوم!!

بعد به من میگی خبریِ!!

زود تند سریع میگی چه خبریِ
با مشخصات کامل و شماره شناسنامه

خب گذاشتم تو ادامه مطلب دیگه

اووووه من هی بخوام بگم از این خبرا که نمی شه! هفته ای یه پیام بازرگانی می شه اونوقت
اینجا زن و بچه رد می شن خواهر

ر ف ی ق جمعه 12 آبان 1391 ساعت 09:39 http://khoneyekhiyali.blogsky.com

کدام برکه را بال می گشایی !!
من نمی دانم !!
شانه های ِ کدام کوه را می جویی !؟
من نمی دانم !!
کدام دفترت را شیرازه می بندی !؟
من نمی دانم!!
و تو خود می دانی که باید
در رویای ِ باران
چگونه چتر ِ تنهایی ات را برداری و
از کنار ِ پنجره ی تردید
به خیابان ِ سرنوشت بروی !!
سلام بر فریناز عزیز
روزگارت قرین ِ عشق

برکه ی دوستی
شانه های صداقت
دفتر محبت
و باران...
باران که بیاید تنها همراهم خداست و بس
باران که بیاید بی محابا برمیخیزم با همان چتر تنهایی های دونفره ی من و خدا به طنین زلالش دل می دهم و جان و جاده های سرنوشت را با پای پیاده پشت سرم می ریزم
باران که بیاید
باران که بیاید
باران که بیاید....

سلام ر ف ی ق عزیز
وقتی نیستید انگار چیزی کمه
چیزی شبیه بوی خاک باران خورده


پسر روانی جمعه 12 آبان 1391 ساعت 09:43 http://tandyseroya.blogsky.com

نگذار که در باور ِ پنجره های ِ نگاهت ، دیوار ِ ندامت ، قید بکِشد
سلام ...

حس می کنم می خواین منو هشیار کنین
چیزی توی دلنوشته م شما رو ترسونده؟

سلام

پسر روانی جمعه 12 آبان 1391 ساعت 09:44 http://tandyseroya.blogsky.com

سطر اول (( قد )) بکشد ، بود
شرمنده ...

خواننده عاقله آقای شجاع

پسر روانی جمعه 12 آبان 1391 ساعت 11:21 http://tandyseroya.blogsky.com

منظورم این بود که
تصمیمی بگیر که در نهایت پشیمان نشی
هر چند هوش و درایت شما دل ِ آدمو قرص می کنه
سلام ...

خب اینو می دونم. کیه که دوست نداشته باشه تصمیماتش باعث پشیمونیش نشن!
ولی
کاش می شد یه لحظه آینده رو دید

سلام و صبح آدینه تون بخیر

ღ مهــــرناز ღ جمعه 12 آبان 1391 ساعت 11:46

کار خاصی نباید بکنی آجیم...
ببین عقلت چی میگه
بعضی وقتا میدونیم عقله چی میگه و چی میخواد و چیکار باید بکنیم
اما کم کاری از خودمونه...
کار خاصی نباید بکنیم...
یه همت میخواد
یه اراده
رجوع به عقل
صلاح خدا
آزادی فکری و هویت یابی ...یعنی هر چیزی که میدونی نمیذاره قدمتو برداری از خودت دور کنی و خودتو آزاد کنی تا بتونی هویت اصلی خودتو پیدا کنی واسه برداشتن قدمهایی که میدونی پیشرفتت اونجاست...
هیچ تردیدی هم باقی نمیمونه...
من میدونم
تو میدونی چه باید کرد
تو میتونی...

عقلم می گه هر سه راهی که پیش رومه خوبه. خیلی یم خوب

فکرم که آزاده. هویتمم که خب گم نشده
به هر حال اگه کسی تو راهایی که می خوام برم تجربه داشته باشه دوست دارم بشنوم اما مثل اینکه کسی اینجا تجربه ی راه های انتخابی منو نداشته تا الان

ღ مهــــرناز ღ جمعه 12 آبان 1391 ساعت 11:49

راستی سلا همشهری
چقد این اهنگه آشناست
احوال شوما حج خانوم؟

سلام بی میمت منو کشت اصن
سلام
شما خونه ای؟ دیگه عیده و بعضیا رفتن خونشون
عیدی ما رو هم که ندادن
قربونی شوما حج آقا
به زن و بچات نیمیرسیا

ღ مهــــرناز ღ جمعه 12 آبان 1391 ساعت 11:50

سلا=سلام

البته خواننده ها معمولا عاقلن

حالا که منو کُشته میگه فسقلی
اون که بله
شک نداریم به خودمون

محمد جمعه 12 آبان 1391 ساعت 13:09

آخه چرا بابا حبیب؟

بابا حبیبو با من بودی؟
پس دیگه خونتم حلال شد

ⓖⓞⓛⒾツ جمعه 12 آبان 1391 ساعت 16:52

شما کجایی گلی خانوم؟

الی...دختری کهـ شع ـر شد جمعه 12 آبان 1391 ساعت 20:30

خانه خرابه تو شدم
به سوی من روانه شو
سجده به عشقت میزنم
منجی جاودانه شو
ای کوه پر غرور من
سنگ صبور تو منم
ای لحظه ساز عاشقی
عاشق با تو بودنم
روشن ترین ستاره ام
میخواهمت
میخواهمت
تو ماندگاری در دلم
میدانمت
میدانمت....
ای همه ی وجود من
نبود تو نبوده من
ای همه ی وجود من
نبوده تو نبوده من
.
.
لای لای لای لا لای لای لای لای
لای لای لای
لای لای
لای
........

ای کوه پر غرور من
سنگ صبور تو منم
ای لحظه ساز عاشقی
عاشق با تو بودنم....

ممنون که نوشتی شعرشو
آهنگشو اولین بار بود گوش می دادم.دوستش داشتم

تند تند تا شنیدم نوشتمش
که تنهایی گوشش ندم
سرم گرم باشه تا تموم بشه...
:)

عااااشق اینطور نوشتنام
خودمم از این کارا زیاد می کنم

مرسیییی الی جون
دختری که شعر شد

حمید شنبه 13 آبان 1391 ساعت 11:39 http://samandis.blogfa.com

سلام... واقعا زیبا بود
من در تصمیم گیری هام خیلی ضعف دارم. یعنی کلا نمی تونم خوب تصمیم بگیرم! فکر می کنم شما هم این ضعف رو داشته باشید!

سلام
ممنون
مخاطب ارغوانی من زیباست که زیبا می رقصه کلماتم

خب نه راستش!
اگه به خودم بود می تونستم تصمیم بگیرم ولی مشکل من اینه که اولا هم شناخت کافی ندارم روی این راه ها، دوم هم اینکه اطرافیا نمی ذارن اون چیزی که خودم می خوامو انتخاب کنم

فاطمه شنبه 13 آبان 1391 ساعت 11:47



ای کوه پر غرور من

سنگ صبور تو منم....



ای کوه پر غرور من
سنگ صبور تو منم
ای لحظه ساز عاشقی
عاشق با تو بودنم...

فاطمه وقتی داشتم آهنگشو واسه اولین بار گوش می کردم سنگ صبور که اومد یاد تو افتادم


فاطمه شنبه 13 آبان 1391 ساعت 11:48

عجب آهنگا میزاره این دختر...

ای شیطون...

دیگه
مامانیمون اینطوری تربیتمون کرده این چند وقته

نگین شنبه 13 آبان 1391 ساعت 15:09

اینکه خداتو به شیوه ی خودت دوست داری خیلی خوب و مقدسه...


زود قضاوت کردی دختر خوب، بذار بیام توضیح میدم، سیستم رو دادم ارتقا بدن فعلا با موب میام
من مفصل با تو نیم وجبی کار دارم

ولی متنم واسه خدا نبود که

گفتم که
مخاطبی به رنگ ارغوانی

من کجام نیم وجبه آخه؟ می خوای خودمو وجب کنم بت بگم

محمدرضا شنبه 13 آبان 1391 ساعت 17:24 http://mamreza.blogsky.com

سلام.
عیدت مبارک
اصفهانی ها علاوه بر نیاوردن سوغاتی ندادن عیدی هم بلدن.نه؟

سلام
ممنون
عید شما هم با تاخیر مبارک
این دو روز اینقدر کار داشتیم اصلا نمی رسیدم بیام نت

دو تا مهمونی
یه عقد
یه عروسی
فک کن

شکیبا شنبه 13 آبان 1391 ساعت 19:20

سلام فرینازی

عیدت مبارک خانومی

سلام شکیبا جونم
ممنون
عید تو هم با تاخیر مبارک

زیتون (تغذیه اعصاب) یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 08:43 http://zatun.blogsky.com

عیدبهانه است برای لبخند
لبخندهایمان مبارک [لبخند][گل]
--------------------------
تقویت کننده های اعصاب درگفتارهای معصومین :
مویز
روغن زیتون بابو
پیاز
==========
داروهای اعصاب قاتل قلب اند

ممنون دوست عزیز

داروهای اعصاب قاتل قلب اند

کاش اینو می شد بزنیم سر در هر خونه ای که فک می کنه با آرام بخش و اینا خوب می شه

نخورید
دوستان
داروهای اعصاب نخورید

ممنون

نگین یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 20:21 http://zem-zeme.blogsky.com

آره وجب کن
واجب شد بدونم

تو همون بگو نیم وجبی
بیشتر دوست داری فک کنم

سایه یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 22:50

سلام فریناز
تو که دلت بارونیه دیگه چرا می پرسی تو چه طیفی باشه .. منظورم نگاه دو دلداده است دو دوست دو عزیز وو منظورم نگاه زمینی و خاکی است تجربه ی این چنین نگاهی ..

در ضمن مطلبت هم خیلی قشنگه
دوست دارم
دوست دارم
دوست دارم

سلام سایه جون
چون طیف دو نگاه خیلی وسیعه
دو دلداده
دو دوست
دو عزیز
انگار داری تو چشاش شنا می کنی

ممنون. نگاه شما همیشه زیباست

مریم یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 23:38 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

گلدونه خانم؟؟؟؟
نام تو مقدس است
باید وضو برگیرم
آری وضو میگیرم و نام زیبایت را بروی لحظه های تیک تیک قلبم حک می کنم
ف ر ی ن ا ز
سلوم

بله
گلدونه خانوم
قداست نگاه توست بر واژه های بی جان

به یاد سهراب
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
سلام عزیزم

MST دوشنبه 15 آبان 1391 ساعت 00:44

به نظر من راه دوم بهتره! نظر خودت چیه؟

به کم جدی باشم بخندیم:

نظر یکی از دوستان عزیز من درچنین مواردی این بود که راهی که به نظرت سختتره، احتمال درست بودنش خیلی زیاده... (البته قبلا در مطلبی شرح این ماجرا رو گفته بودم ولی کو چشم بینا!؟؟ کو؟؟؟)

خوب بسه دیگه خسته شدم!

--

میگم چرا نمیری پیش یه مشاور خوب و با تجربه!
مثلا همین MST ِ خودمون... خیلی هم کارش درسته...

تازه بیمارای حاد رو بدون وقت ویزیت میکنه!

راه دوم یه سال عقبم می ندازه ولی فک کنم بهتره
تو از کجا فهمیدی راه دوم چی بوده؟
نکنه علم غیب داری بچه

دوستتون حرف خوبی زده فقط من نمی دونم ایشون با این همه درایت چطوری دوست شما شده
وا!
بعد چند قرن اومده اینجا! میخوای برات تخت پادشاهی بذارم دم در خسته نشی

ام اس تی رو تو اگه پیداش کردی من اسممو می کنم فرفره
رفتم
ولی فایده نداشت زیاد
بستگی به تصمیم خودم داره

مراقب باش نخورنتا
یه ام اس تی بیشتر نداریم اینم قربانی راه خدمت به خلق بشه بره

یکی مث خودت شاید.. سه‌شنبه 16 آبان 1391 ساعت 21:34

رگبار آرامش ...کم بود آرامشت...!

بهمم ریختی ...با یکی از متن هات...! ای خدا

بگو کی ،کجا ، چطور ، فرشته ی زندگیم آروم میشه...

خدایا خودت شاهدی چقدر دوسش دارمو و نگرانشم ، نگران آرامشی که با دست های خودم ازش گرفتم... به خاطر دوست داشتنش ...یا شاید چون دوستم داره!

خدایا خیییییییییییییییییییییییییییییییییییلی پیچیده شده قصمون..

یه کاری کن..!

خداحافظ رگبار آرامش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد