آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

سلام و صلوات و لبّیک...

هواللطیف...


سلام

سلام و ستاره و صبح و سحر

سلام و صلح و صفا و صمیمیت

سلام و سنبل و سوسن و صنوبر


سلام و سادگی به دل های پاکتان

سلام و سرزندگی به چشمان مشتاقتان

سلام و سپیـــــدی به ربّنـــای دستان زلالتان


نمی دانم از کجا بگویم؛ حتی نمی دانم از چه بگویم... 

از آن لحظه های آخری که همینجا بودم حرف ها دارم تا دیروز صبح که رسیدیم و با تمام وجود هوای سپیده دم شهرم را در جانم ریختم و خدا را برای تمام این روزهای رویایی سجده ی شکر رفتم...


آمده ام تنها سلامی کنم و بگویم که در تمام لحظه های ناب این سفر رویایی به یادتان بودم...

آنجا که سرزمین دل هاست مگر می شود دل های بارانی آشنا از قلم بیوفتند؟!


آرام آرام می گویم تا ثبت شود تمام این روزهایی که نبودم...


از آن بی قراری محضی که دم رفتن با من بود و تمام ِفرینازی که بردم تا دیارش و از گنبد سبز و اولین نگاه و دلی که پر زد و جواز حضوری که با همان قدم های اول به دلم داده شد و بقیعش... بقیعش و شب های غریب بقیعش که تا صبح چشمانم به غربت بی وصفش گره می خورد و از تمام آن لحظه ها و روضة النّبی و فرش های سبزش و تمام مدینه و تمام آن ده روز و کمیل و ندبه هایش و سحر و غروب و افطارهای محشرش و همه و همه...

از آن قراری که داشتم و سراپا سپید شدن و وداع و مسجد شجره و میقات و لبیک و مُحرم شدن و کعبه و نگاه اول و دیدار یار و طواف و عشق و شور و شوق و پرواز تا عرش و ملک و ملکوت و کبریا و سعی و تلاش صفا و مروه و گام به گام ِ حاجی شدن با زبان روزه و گشتن گرد معبود و مقصود و محبوب و عاشقی و رهایی و عطش و داشتن و رسیدن و خضوع و خشوع و دنیا دنیا حس خوب و قراری محض بر تمام بی قراری ها و تمام شب و روزهای آنجا و تمام دوباره و سه باره مُحرم شدن ها و میقات ِ تنعیم و سحر و افطاری های دیدنی اش و دو کمیل سرایش و میلاد امام حسنش و با سر و پا هر وعده با زبان روزه به دیدارش شتافتن و خستگی ناپذیری و داغی و عطش و آرامش محضی که عجین لحظه هایم شد و صبری که هدیه ی روزهای آینده ام گشت و منا و عرفات و رفتن تا روز عرفه و غار حرا و عطر حضور محمد مصطفی... و حتی مریضی ها و دردهایی که همدم لحظه هایم شد و مرا از پا انداخت و به لطف خودش بود که دوباره برخواستم... و تمام کم خوابی ها و بی خوابی ها و قرآن ها و شوق و ذوق ِخواندن ها و ختم ها و هدیه نمودن ها و سرانجام آخرین ها...

طواف وداع و آخرین دیدار و آخرین حرف ها و آخرین وعده و وعید ها و آخرین گام ها و آخرین نگاه ها و آخرین سحر و افطارها و آخرین غروبی که دیدم و آخرین به امید دیداری دوباره و آرام و آسوده بازگشتن به زندگی...

و شب قدری که متفاوت ترین شب قدرم بود... شب قدری در آسمان ها...


منی که رفت و اویی که بازگشت...


انگار که خواب بود...

شاید هم رویایی عمیق...

رویایی به قدر تمام این بیست و دو روزی که هر چه بگویم از آن تمام نمی شود...

تمام سطرهای بالا تنها تیترهای واقعه های عظیم آنجایند..

و تو فکر کن که هر کلمه، چندین و چند سطر و صفحه حرف می شود برای توصیف...

آرام آرام می گویم تا ثبت شود تمامشان بر این صفحه ها

بر رگبار آرامشی که بارید و بارید و بارید و دنیای آرامش من شد...



راستی خداوندا!

مهربان معبود ِ بی همتایم!

کجا بود و با کدام دعا و با کدام اشک و در دل کدام شب بود که اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام گفتن هایم را اجابت نمودی و لبیک گفتم و در ماه ِ تو، ماه ِ میهمانی ِ تو، میهمان ِ خانه ات شدم و تمام روزه هایم را بر سر سفره های افطاری تو فطور کردم و لحظه لحظه در جانم عشق و حیرت را به تماشا نشستم؟؟



کجــــا بود که لایـــق ِ دیــــدار تـــــو شدم معبــــودم؟!


کـجـــــــا بـــود؟...




نظرات 42 + ارسال نظر
فاطمه دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 06:29 http://lonely.sea.blogsky.com

حجت قبول باشه بانو...


خوووش اووووومدی

بدو بیا بغلم که دلم واست یه ذره شده بود

انقده ذوق کردم به روز شدی خواب از سرم پرید:دی

سلااااااااااااااااااااااااامت کو؟

قبول حق باشه

ما که زودتر اومدیم تازشم

اصن چه معنی داره من به روز شم ملت بخوابن؟
هان؟

فاطمه دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 06:31 http://lonely.sea.blogsky.com

خیلی دوست دارم حرفاتو در مورد اونجا بشنوم...

بی صبرانه منتظرم تا بشنوم...

باید خیلی چیزا باشه واسه گفتن...



تو که شنیدی فسقلی
خوندنیاش مونده که ایشالله می نویسم می خونیش

فاطمه دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 06:47

انقده ذوق کردم سلامو خوردم:دی


بله..زودتر اومدید..خب بازم بیا:دی


تازشم منظورم همون نوشتنیا بود وگرنه شنیدم همشو...


بزار اینجا هم بهت بگم که گوارای وجود آسمونیت باشه تموم گشتن ها دور خدا...

باوهمه ی وجوم خوشحالم که تو ماه خدا مهمونش شدی..

مطمئنم خدا هم چیزی از فرینازو فرستاده که باید...

سلام طوری نیس روزه رو باطل نمی کنه خوردنش

چشم خدمت می رسیم


به قول خودت گوش بشه به تن و اینا:دی

محشر بود...
هنوزم اونجام
هنوزم...

اوهوم
این اطمینانی که هست خودش یعنی مُهر حضور مطلقش...

فاطمه دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 06:50

و زندگی ازین جا به بعده که شروع میشه...

زندگی ها نه زنده گی...


چون چیزی از فریناز اومده که خدا خواسته پس ازین به بعد هوای فرینازو بیشتر داشته باش...

هواشو داشته باش که خدا عجیب حواسش به فرینازش هست...

زندگی

اوهوم:)

وقتی می ری و اونجا رو می بینی خیلی چیزا برات عوض می شه
خیلی چیزا برات ارزش پیدا می کنن که ارزش چندانی نداشتن یا کمرنگ تر بودن و چیزایی برای بی ارزش می شن که قبلا خیلی غول بودن...

دلمو لرزوندی فاطمم...

فاطمه دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 07:00

وقتی نبودی جات خیلی خالی بود...


خوشحالم که اومدی...با حال خوووب... با فرینازی که خدا فرستاده اون طور که میخواسته...


خلاصه که هر چی از حرمتی که خدا بهت داده با این سفر بگم کم گفتم...

هرچند همشو به خودت گفتم

آخخخ که چقد روزای اول سخت بود اونجا اونم بی نت!
ولی خب همون جواب کامنت قبلیت صدق می کنه...

اوهوم

نازی دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 10:17



سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام آجی
چطوری؟

آجی دلم واست یه رییییییییییییییزه شده...
حج و زیارتت قبول حج خانوم...
آجی خیلی خوشحالم واست...خیلی خیلی خوشحالم که بهترین لحظه ها رو داشتی




سللاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

مرسی خوبم تو چطوری؟

منم
واسه همتون خب اصنشم

قبول حق ایشالله
ایشالله که خیلی زود می ری و می بینی مهرناز
خیلی زودااا

ممنون

نازی دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 10:18

آجی تک زدی بهم موبایلم زیر بالشتم بود منم خوااااااااااااب
یهو تکیدی من یهو مثل برق زده ها پریدم گفتم اِ اِ اِ فرینازه کهههه
بعد اومدم اینجا...
الان یه چشمم بیشتر باز نیست
اینجوریم الان

خوااااااااااااااااااااااب

حتما گفتی ینی کی می تووووونه باشه منو بیدار کرده هان؟
بعد یه دفه گفتی این آجیه س که

چه قشنگ

نازی دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 10:21

میگم الان دو تا دی ماهیا اومدن ...همزاد بعدی زودباش بیا

آجی هرچی دی ماهیه تو وب تو جمع شده ها
دستت مرسی کلی همزاد پیدا کردم اینجوری

آجی دعامون که کردی آره؟

همزاد بعدی اسی اعلام حضور نموندنشون

ماشالله
هزار ماشالله خدا همتونو حفظ کنه


اوهوم
خیلییییی

واسه همینم تعجب کردم پست آخرتو خوندم دیروز
چرا حالت خوب نیست؟

نازی دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 10:25

من برم آجی بچه ها اومدن بازم میام
الان تخت خوابم منتظرمه

تو هم فک کنم دیگه یه عالمه مهمون دارین تو این روزا

ساعت یازده و هفت دقه می خوابی؟

خدا بده برکت آجی


آره بعد افطارا خییلی شلوغ پولوغه:دی

فاطمه دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 11:07

آقا تا کسی نیومده این نظر رو به عنوان نازنین در نظر بگیرید بزارید جمع سه تفنگدار کانل بشه

نازنین بدو بیا که من دارم دلیرانهاز جات حفاظت می کنم تا برسی...

الان میدون جنگه انگار مثلا

میگم هر چی تو آسمونی شدی من خل

خدا شفا بده به من

نازنین نایبم که پیدا کردی

خدا آخر یه همزادم به ما نداد هوامونو وقتی نیستیم داشته باشه ها

دلیرانه

یکی ندونه فک می کنه یه کلاشنیکفم رو شونته فسقلی

همه عینهو همیم خیالت راحت

فاطمه دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 11:09

آخییییییییش...

تازشم الان تازه از سفر اومدی هر لحظه امکان داشت موضع همزادمون به خطر بیفته...

اگه همزاد ها از هم دفاع نکنن کی دفاع کنه...


نازنین خانوم زودتر بیا که من و مهرناز داریم حسابی دفاع می کنیم

موضع همزادتوووون؟
خدایا یه همزاد ضرب العجل عطا کن به ما الهی آمین

بچه پاش تو گچه هنوز طول می کشه بیاد خب:دی

مژگان دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 12:15 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/


سلــــــــــــــــــام
وای ببین کی اومده؟ مهمون خاص خدا
انقــــد دلم میخواد بغلت کنم و بوس بوس که نگو
آخه بوی خونه ی خدا رو میدی ، بوی بهشت فریناز

انقده ذوق کردم که نمیدونی از پیش فاطمه تا رگبار آرامشو چه جوری اومدم...(اونم تو این بارون و رگبار )
فقط میتونم بهت تبریک بگم آسمونی شدنتو.
(انقده این فاطمه خانوم ما حرفای خوب خوب بلده و همه رو گفته که دیگه هیچی واسه من نمونده بگم خب )
...
آخر نوشتتو خیلی دوست دارم.
در کدام دعا ، در دل کدام شب خدا رو از ته قلبت صدا کردی که خدا کارت دعوت مهمونی سبزشو برای آسمونی شدنت بهت داده!
که این اجابت شدن ها ، این مهمان خاص خدا در ماه خودش در خانه خودش ، لیاقت میخواهد ، که تو داشتی فریناز

مواظب بالهای سپیدت باش بانو
و یه التماس دعا ویژه در شب های قدر از زائر بارون

قابل شما رو نداره
http://s4.picofile.com/file/7867806341/images122.jpg

به به بـــــــــــــــــــــــــه

مژگان خانوم گل

سلام علیکم:دی
پاشو بیا اصفهان آدرس می دم در خدمت هستیم خب

واقعا هم راه زیاده
اصفهان کجا و تهران کجا
اونم تو برف و بارون و رگبارو...

تبریکای همتون برام قشنگه بانو
ممنون
ایشالله خیلی خیلی زود نصیبت می شه و می ری مژگان

چند سال بود مکه ی ما دراومده بودو نمی رفتیم
چی شد که امسال...
این ماه
اینطوری...
نمی دونم فقط می دونم یه روزی یه جایی یه کار خوبی کردم که خودمم خبر ندارم ازش مژگان
خدا رو شکر شکر شکر برای همه ی خداییش

چشم حتما و به همچنین مژگان

ایشالله می ری کربلا


این همه گل صوووووووووووورتی خوشگل؟ وااااااااااای ممنونم

خانم معلم دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 13:19 http://khanommoallem.blogfa.com/

سلام بانووووووووووووووو
گوارای وجودت چشیدن شهد شیرین عبادت...
خوشا به سعادتت اونم در این ماه عزیز...
حجت قبوللللللللللل

سلااااااااااااااام خانوم معلم عزیز
چقدر خوشحال شدم از حضورتون

شهد شیرین عبادت و عشق...
عشق و بندگی
بندگی و بندگی و بندگی...

سپاس بانو جان
و ایشالله که ماه رمضون سال دیگه شما مهمون خاص خدا می شید بانو

امیرحسین دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 13:28

سلام فریناز جون
زیارت قبول
خوش اومدی
اینترنت رو منور کردی

سلاااام امیرحسین

ممنون جای شما خالی

ینی اینقده نور دارم؟

الــــی... دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 14:24 http://goodlady.blogsky.com

چقدر اینجا بوی رمضان و قدر میاد...

چقدر خوبه فریناز...

الی
دختر خوب اصفهان

با زاینده رود خشکش چیکار کنم؟
تو بگو...

چقد خوبه که الی اینجاس

نازی دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 14:43

آجیییییییییییی دیدی چی شد؟
دیدی چه اشتباهی کردم؟
اصن حواسم نبود
وای خدای من چقدر وحشتناک
حالا تو چه فکری در موردم میکنی

من یادم رفت گل و شیرینی بیارم

چی شده ینی؟



اوووووووووووووه

خودت گلی خب اصن:دی

ترسیدما:دی

لیلیا دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 14:51

سلام فریناز عزیز....

حجت قبول..

خداروشکر که به سلامتی برگشتی..

خوبی ؟!!

فریناز..

خودمونیم

نبودنت .. خیلی درد داشت ..

سلاااااام لی لی لی لی یاااااااااا

ممنون جای تو خالی دختر خوب

اوهوم بهترم
تو چطوری؟

چی بگم...

نازی دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 14:57

آجی میگم من الان گلا رو میدم شیرینیا رو بعد از افطار خودت بده
چطوره؟
دیگه یک ساله دانشجوییم دیگه

میگم حالا یه گل دوست داری یا زیاااااد؟
گل چه رنگی دوست داری حالا آجی؟

شیرینیا رو بردار از مغازه بیار تازه هم باشه تازشم
خب؟

خب تو باید شیرینی یه سالگیتو بدی فسقلی نه من

اووووم
یه عااااالمه گل اصن:دی

گل گل باشه من همه رنگشو دوس دارم:دی

نازی دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 14:59

میگم اینم یه گل روی کیبورد از جنس نوشته های خودمون

http://funkade.org/wp-content/uploads/2013/05/%DA%AF%D9%84.jpg

آجی میگم یه گل کمه فک کنم نه؟

ای جاااااااااااااان
عاشق این شبنمای نشسته روی گلم

همیشه وقتی می خوام واسه کسی گل ببرم روش لحظه آخر آب می پاشم اینطوری بشه

ممنووووون
کافیه راضی به زحمت نیستیم خب

نازی دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 15:07

دو تا گل خوبه ؟

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/lordshadows/b442399feb8548663089f7e86dfad9c0.jpg

سه تا گل چیطور آجی؟

http://www.pix2fun.net/wp-content/uploads/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%DA%AF%D9%84-%D8%AF%DB%8C-91-1.jpg

4 تا گل چییییییییییی؟

http://www.mahansky.com/wp-content/uploads/2012/10/go31.jpg

اینا واسه آجیمون خیلیییییییییییییی کمه...

آجی یه دسته گل دوست داری؟؟؟؟؟؟


http://www.eghtesadeiranonline.com/images/docs/000183/n00183850-b.jpg

گذاشتم تو آب تر و تازه بمونن واست آجی...تازه این تصویر دسکتاپمم هست

چه خوشگلن این دوتا
مررررررررررسی آجی


ای ول این سه تاییه چقد معصوم بود خیلی دوس داشتم


چارتاییه رنگی رنگیه هفت رنگه از همه رنگه باحاله


لاله گل عجیبیه
دوسش دارم
همیشه برام از دورش قشنگه


آجی
همه اینا به کنار
هیچ کدوم همون یه گل تو پارک هشت بهشت نمی شه ولی

نازی دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 15:15

آجی من هر چی فک میکنم میبینم این گلا واسه تو خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی کمه....

آجییییییییییییییییییییییییییییییییی یه دشت گل ققط و فقط واسه خودت

http://www.javanemrooz.com/_Files/ImageGallery/Photos/35295c0e-de5b-4969-9bad-cd9d13db2b26.jpg

به قول فاطمه همه ی اینا واسه وجود آسمونیت آجیم
سرت خلوت شه بهت میزنگم

آجییییییییییییییییییییی

مرسییییییی

یه دششششششششت گل

ممنون بازم
هر وقت دوس داری ز بزن
خلوتم تا قبل افطارا:دی

تنها دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 15:20

پروانه ای مسافرمن بود،دیروز..ک انتظارفردایی رانمیکشید
پروانه ها بودن راب اندازه ی یک عشق خلاصه کردند......
روزگارغریبیست پروانه ی من.. :)))

کاش که عشق اما مسافر نباشه
حتی اگه عشق پروانه

سپاس و سلام تنهای عزیز

تنها دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 15:22

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
حالت خوبه فرینارعزیز؟الان دیگه شدی حچ خانوم؟
حجت قبول باشه عزیزم :))

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام
ممنون خوبم
اگه خدا قبول کنه بله

ممنون ایشالله نصیب خودتون می شه

مقداد دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 16:35 http://northman.blogsky.com

به به سلام عرض شد حاج خانم رسیدن بخیر، زیارتا قبول
بی صبرانه منتظر شنیدن حرفات هستم، میخوام خاطرات شیرین گذشتمو بخاطرم بیاری
راستی، عکس یادت نره بزاری

به به
سلام آقا دوماد گل
جای شما خالی

ایشالله ماه عسل مشرف می شید مکه و مدینه ش


مقداد محشر بود... اصن نمی شه وصف کرد...
سعی می کنم به مرور بنویسم
یکی از موضوعات وبمو می ذارم واسه مکه

چشم حتما
اصلا قابل قیاس با 10 سال پیش نبود

نازنین دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 17:06

سلام سلااااااااااااااااااااااااام
وای فریناز من فک کردم فردا میرسی خب
تو گفتی بیست و یک روز آخه!؟


چطوری تو؟
زیارتت قبول باشه خانووووم
من پستتُ نخوندم باید حضوری برام توضیح بدی اصن


دلم برات تنگ شده بود..
جات خیلی خالی بود! البته جایتو که اینجا خالی نبود جای ما اونجا خالی بود

به به بــــــــــــــــــه
سلام علیکــــــــــــــــــــم نازنین خانوم گل

کجایی این همزادات جا برات گرفته بودن:دی

بیست و دو روز شد
روزا برات دیر گذشته انگاریا:دی
بشمر:دی

ممنون قبول حق باشه
تو چطوری؟
پات چطوره؟
حالا برات می گم از اون دختری که پیشم بود و کپ خودت بووووووود

اصن هی می خواستم بش بگم تو نازنینی؟

چشم
فقط اعلام حضور بود پستم
نوشتنیا رو بعد می نویسم

اصن پاشو بیا اصفان خب:دی

دله منم...
توام اونجا بودی که پس

نازنین دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 17:09

مرررررسی همزادی های خودم
من چشام درست نمی بینه نت کم میام ببخشید دیگه

مهرناز گل و شیرینی نمیخواد که
اول اینکه روزه س نه میتونه شیرینی بخوره نه گل بو کنه :دی
تازه خودمون هم گلیم هم شیرینی
بـــله

خدا حفظتون کنه از دم

چشات؟
چیرا خب؟؟؟؟؟

خب بعد افطار که هم شیرینی می خوریم هم گل بو می کنیم

حالا یکی خواس به ما گل و شیرینی بده تو نذارا

اصنم خودشیفته نیستی

نازی دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 17:21

خب دیگه چون نازنین گفت ما از همه گلا گل تریم دیگه مجبورم یه لایک بزنم به نظرش...
آجی گلامو پس بده
اصنم منم تعریف حضوری میخوام

آجییییییی سرت شلوووووغه ها کاش زود زود خلوت شه بیای نت

ای بابا

ینی کلی ذوق کرده بودیما

می گم نازنین تو اصن پات تو گچ بود کی گف بیای؟

آتیش زد به مالمونا


آره آجی
غیر اون خیلی مریض برگشتم دستم بند دکتر اینا بود
ایشالله این هفته تموم شه خلوت تر شیم بیشتر میام نت

خب بیا خونمون حضوری برات می گم

با گل و شیرینی ولی

محب الشهدا دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 18:08

من گوش می شوم وتو صدا...
از بقیع برایم بگو...
از غربت...
از گریه های آرامی که به یاد می آورد آن ناله هایی که در عبور از گودال قتلگاه در گلو خفه شد تا نامحرم نشنود صدای خواهر ونازدانه حسین ع را...
از کوچه های باریک مدینه بگو...
از ضرب سیلی...
زائر میقات ومنا ومکه ومدینه!
زیارت قبول...
خوشا به سعادتت...
الان بوی خدا می دهی...
کاش برای آنی یا کمتر از ذهنت گذشته باشیم...
در این شب مناجات التماس دعا...

چقد خوب که اومدی زهرا
آخه من به تو چی بگم؟؟؟؟
وبتو بستی من چطوری خدافظی می کردم؟

دستی بهترین معجزه بود و محب الشهدایی که شب جمعه و کمیلش یادش بودم


از بقیع...
از غربتش
از جرم اشک ریختن ها
از کبوتران بی قرارش
از کوچه پس کوچه های بنی هاشمی که هیچ کدامشان نیست...
از منا و منا و عرفات...
از جبل الرحمه...

از...
چشم از تمومش می گم زهرا

گذشتی و زیادم گذشتی بانو

محب الشهدا دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 22:39

صفا ومروه دیده ام...
دور حرم گردیده ام....
هیچ کجا برای من
کرب وبلا نمی شود...
اللهم الرزقنا زیارة الکربلا

چیکار کرد با من دیشب و قدرش و نجف و کربلاش...

هنوزم برام آرزوإ...
تنها جایی که نرفتم کرب و بلاشه زهرا...

ایشالله

مریم سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 12:26 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام عزیزدلم
سلام حاج خانومم
سلام و لطیف و صمیمیت و مهربانی
زیارت دلت قبول
دلمون برات تنگ شده بود خواهری
خوشا به حالت فرینازم
باور میکنی اگر با زبان روزه میگویم که پشت این دنیای مجازی... از ورای این شیشۀ دل بوی بهشتی ات را می بلعم؟؟؟
اینجا که نوشته بودی: "تمام سطرهای بالا تنها تیترها واقعه های عظیم آنجایند...
و تو فکر کن که هر کلمه چندین سطرو صفحه حرف میشود برای توصیف"
اینجاش رو من وقتی داشتم اون سطر بالا رو میخووندم بهش فکر میکردم که دیدم خودت نوشتیش

سلام مریمی
خوبی؟

قبول حق باشه بانو
منم....
دلم...

به مرور می نویسم ازش
که وقتی رفتی از همه جاش تصویر مشخصی داشته باشی بانو
و ایشالله که خیلی زود راهی دیار وحی می شی مریمی

مقداد سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 12:27 http://northman.blogsky.com

نیومده غیب شدی! بیکار شدی بیا بچه ها رو از خماری در بیار

خب شلوغ پلوغه اینجا:دی

چشم

سهبا سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 16:35

من الان فقط بغضم و حسرت ...
سلام فرینازم , زیارتت قبول عزیز دل , خوش آمدی زایر دل ...

بانو بانو بانو
سلام به روی ماهتون
جاتون سبز سبز سبز بود و ایشالله که خیلی زود مشرف می شید خونه ی خدا مهربون

دعام کنید که فکر می کنم یه خبر خوب دیگه براتون دارم
مربوط میشه به اس ام اس امروزتون:)

محمدرضا سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 19:26 http://mamreza.blogsky.com

سلام
سرت خلوت شد برای منم دعا کن
شهادت امام علی علیه السلام تسلیت...

سلام محمدرضا

تو که کلا دعا شدی
نمی خواستیمم مجبور بودیم دعات کنیم به راه راست کج بشی:دی

تسلیت...

محب الشهدا سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 21:47

باورت میشود که همه بدنم لرزید وقتی خواندم که به یادت بودم...
بعداز مدت ها یک حس عجیب ودوست داشتنی ویک شادی غیرقابل وصف درهمه وجودم پیچید.
ممنونم نازنین فرینازم...
من عید آمدم.همان وقتی که مشهد بودی، برایت در خصوصی شماره ام را نوشتم.
امابعدتر خبری ازتو نشد...

مگه می شه به یادت نبود آخه نازنین زهرا؟
اونایی که با تو خندیدن شاید یه روزی فراموش بشن ولی اونایی که با تو اشک ریختن و غمخوارت بودن تو لحظه های سخت، محاله...

شرمنده بانو حتما بین نامه هام گم شده... لطف کن دوباره برام بذار
خیلی دسترسی بهت سخته که وبت بسته س...

حیف قلمت نیست محب الشهدا؟
شهدا هم منتظرتنا...

نازی سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 23:40

اصن حالا که اینجوری شد حتما حتما میام با گل و شیرینیم میام

بله رو بده بازم میام برای بله برون

قَبِلتُ؟؟؟؟؟؟

آفرین بیا که این نازنین خانوم ما رو از همه چی محروم کرد رفت:دی

بله بله بله:دی

سه تا بله گفتیم دیگه خدا بده برکت:دی

قبولی قبولس آباججی

مهرداد چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 00:30

سلام آبجی فرینازم
خوش اومدی خانوم
قبول باشه و گوارای وجودت...

سلاااام مهرداد
خوبی؟

ممنون قبول حق باشه
ایشالله خودت مشرف می شی با مامانت و می بینی اونجا رو

خوووووووووووبی؟؟؟

نازنین چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 03:38

وقتی گفتی شبیه من اونجا دیدی حس کردم خودم اونجا رفتم
چه نشونه های قشنگی داره خدا
میبینی!

حالا که زلالتر شدی و دلت به آسمونش نزدیکتره
بیشتر از بقیه باید دعامون کنی : )

راستی صدات خیلی گرفته بود! بهتر شدی خانوووم؟

ینی واقعا پشیمونم چرا اسمشو نپرسیدم نازنین

حتما اگه قابل باشم عزیزم

رسما بگو فری غاز که می گن من بودم دیگه

امروز بهتره دیروزم
و فردا ایشالله بهترتر
صاایران:دی

تو خوبی؟

مقداد چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 05:58 http://northman.blogsky.com

بروز نمیدی ولی حال الانتو شدیدا درک میکنم، خودت اینجایی ولی دلت اونجا مونده. فریناز با دلش رفت ولی نتونست دلشو با خودش برگردونه..
اقعا محشره اونجا، با بهترین کلمات و جمله ها هم اگه وصفش کنی بازم کنه.
تو این مدت که اونجا بودی دل ما هم پیشت بود، میدونم که به یاد همه اونجا بودی. هرکاری میکنی پستا و عکسای سفرت فراموش نشه که دیگه طاقت صبر کردن ندارم. حرف واسه گفتن زیاده، ایشالا همشو میگم سر فرصت.
ممنون بابت دعای قشنگت، ایشالا که همین دعارو اونجا در حقمون کردی

اوهوم...
و یه مسئله ی دیگه ای که شد امروز می نویسم

لحظه آخر و وداعو نگاه آخر به کعبه رو یادم نمی ره...
قشنگ دلمو گذاشتمو کل حرمو گشتم و آروم آروم رفتم بیرون...
جاش ولی خیلی امنه اونجا

آره با بهترین کلمه ها هم نمی شه وصفش کرد...

اونجا واسه همتون دعا کردم، ایشالله که قبول شده باشه و خیلی زود دوباره بری و ببینی
چشم حتما و در اولین فرصت

دل نوشته چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 08:36 http://fun-thing.blogsky.com

سلام حاجیه
سلام بانو....
خیلی خوشحالم

زیارتتتون قبول مهربون
امیدوارم این سفر مشکل کشای همه ی مشکلاتت باشه
و
همیشه حس آرامش رو داشته باشی

باز
حجت قبول مهربون
حجت قبول

سلااااام سمانه جون
چطوری؟ خوبی؟

قبول حق عزیزم
ایشالله

ممنون و ایشالله که نصیب خودت بشه و خیلی خیلی زود مشرف بشی به مکه و مدینه ش بانو جان

نازی چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 15:54 http://naziweb-93.blogsky.com

november چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 16:36

خوش اومدی

خیلی خوش اومدی

ممنون
سرافرازم کردین بانو

مژگان پنج‌شنبه 10 مرداد 1392 ساعت 10:54 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

سلام دوباره

یه سوال : متولد چه ماهی هستی فرینازجون؟
خودم برات همزاد پیدا کنم

سلام:دی

ما بانوی بهمن ماهیم:دی

آره بابا یه همزاد پیدا کنین تنها موندیم رفت خب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد