آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

سر به خواب...

هواللطیف...


هنوز هیچ نگفته ام... از تمام آرزوهای اشک شده ای که در هزار دعا تا هفت آسمان خدا پر زده اند و هنوز بازنگشته اند...

سر به هوایم...

به اولین و دومین و سومین

به چهارمین و پنجمین و ششمین

به هفتمین آسمان و بالاتر

به آنجا که خداست

به ته هستی

به اوج جهان

به صف استجابت آرزوهای دعا شده

و یا بهتر بگویم دعاهای آرزو شده...

سر به هوایم...


چند صباحیست

چند صباح هم نه! چند سالی ست سر به هوایم...

شاید از آن روزهای دبیرستان

و یا آن شب بارانی و آن خانه ی طبقه ی دوم همان کوچه ای که حالا دو خیابان از اینجا دورتر است...

شاید هم از روزهای بچگی و رویاهای بافته شده با تار و پود معصومیت آن روزهایم...


شبیه خواب های هر شبه می مانم

می چرخم و سر به هوا...

سرگشته میان دیوارها و آدم ها و رنگ ها و سردرگمی هایی که واضح نیست


تنها اشتراک تمام این سال ها سر به هوایی جامانده از امید شکفته در اعماق قلبم است...

امیدوار که باشی

به انتظار می نشینی

یک سال دو سال ده سال صد سال...

اینجا آنجا

روی خاک و زیر آن حتی!


امیدوار که باشی نهال زندگی در تو ریشه می کند

با باران چشم هایت می بالد و بزرگ می شود

و تو هنوز جایی از این کره ی گرد و خاکی نشسته ای


سرت به آسمان

و دلت گره خورده به نام دوست...


امیدوار که باشی حتی اگر خسته تر از همیشه نای زندگی در تو نباشد

تنها به اتاقت پناه می بری

به تختخوابت و

ساعت ها می خوابی

سر به خواب...

آنقدر که با صدای زنگی شاید بیدار شوی و

ظرف امیدت پرتر شده باشد و

خستگی از جانت پرکشیده باشد و

بتوانی دوباره با همان امیدی که هست

نفس می کشی

سر به هوا

سر به آسمان

زندگی کنی

و دلت به امن ترین جاهایی که رفته ای خوش باشد و

می دانی روزی

آن روز که گمنام است

تو هم به آرزوی دعا شده ات

و دعای آرزو شده ات می رسی...


و خواب اگر نبود زندگی سخت تر از همیشه می گذشت...


خدایم

مهربان ِ من

شکر برای خواب

برای خواب

برای خواب


http://mihanstar.com/wp-content/uploads/2013/01/Mihanstar.com-sleep.jpg


به زندگی فکر می کنم

به آرزوهای آدم ها

به انتخاب هایشان


جایگاه تو آرزوی دیگریست

جایگاه دیگری آرزوی تو

و همه ی چشم ها در هم می چرخد و کسی نمی خواهد در جایگاه خودش باشد..


نسلی که سوخته می شود و

کسی که از این نسل سوخته به ظاهر پرواز می کند

و همه ریشه در رازهای هستی دارد و

عدل خدا و

همین...



هزار سوال بی جواب این روزهایم را پُر کرده


هزار سوال بی جواب....



نظرات 9 + ارسال نظر
یک سبد سیب شنبه 14 دی 1392 ساعت 18:22 http://yeksabadsib.blog.ir

انشالله بهمن میرم...

سلام فریناز جون

بهمن می ری مشهد؟ ای جاااااااااااااان

واقعا خدا رو شکر

سلام لیلا جون

یک سبد سیب شنبه 14 دی 1392 ساعت 18:25

آرزوهای اشک شده...

که تا هفت آسمان خدا پر زده اند و هنوز بازنگشته اند...


همین خط اول اشک شدم...

فریناز چقدر خوب مینویسی...

همشم توی همین یه خطه
بقیه ش دیگه آب و تاب اضافیه دل و واژه هاس...

ببخش اشک شدی...

خوب می خونی لیلا

طهورا شنبه 14 دی 1392 ساعت 18:31

چه حال و هوای خوبی ست ...این حال و هوای جوانی
با تمام آرزوهایش ...که یک روز به یادآوری آن ...
لبخندی روی لبانت خواهد نشاند...
امیدوارم بهترین ها برایت رقم بخورد...
بهترین راهها...بهترین جواب ها
سلام

وقتی می خونمت خودم رو مرور می کنم.

حال و هوای جوانی
نمی دونم کدوم دهه از زندگیتونین عمه جون
حدس می زنم باید هم رده سهبا باشین

ولی نسل ما دهه شصتی ها خیلیاشون جوونی نکردن...
بیشتر سوختن تا بسازن...

آرزوهایی که هر چی بیشتر می دوی کمتر بهشون میرسی و رازشو نمی فهمم

کلا شده برای پر سوال زندگی
ممنون

واقعا منم امیدوارم چون این نسل داره همین طور هر روز و ذره ذره هدر می ره... مخصوصا تو شهرای بزرگی مثل تهران یا اصفهان و...

سلام عمه جون

چقدر خوبه که خواننده ی حرفای من شمایین

یک سبد سیب شنبه 14 دی 1392 ساعت 20:20 http://yeksabadsib.blog.ir

خداروشکر کن...

که میتونی بنویسی...

و من خداروشکرمیکنم که تو مینویسی...

گاهی حرف های نگفته ی زندگی ها چقدر شبیه هم ِ.

تو حرف میزنی و من خالی میشم...

ممنونتم فریناز مهربون

اوهوم
خدا رو هزار هزار مرتبه شکر

یه وقتایی که نمی تونم بنویسم اصن داغون می شما
فاطمه دیده چطوری می شم...
بعد کلی بم میگه فریناز بنویس تا دوباره سعی کنم بنویسم

حرفای ناگفته
اوهوم
خیلی
این حسو منم نسبت به خیلی نوشته ها دارم

خواهش می کنم خیلی وقتام پستای تو حرف دل منن لیلا

سهبا شنبه 14 دی 1392 ساعت 20:33

سلام فرینازم . حس و حال قشنگ کلماتت شادم می کند . ممنون عزیز دل .
همیشه شاد باش و پر انرژی و سرشار امیدها و آرزوهای قشنگ . سئوالات خود پاسخشان را بر تو می نمایانند.

سلام سهبای دل

خدا رو شکر که شادی برای لحظاتی میاد سراغتون بانو
کاش عجین همه ی ثانیه هاتون باشه

امیدوارم... تا این امید هست فکر می کنم اینطور باشم

برای اونا هم امیدوارم

نازی شنبه 14 دی 1392 ساعت 22:48

خواب...
راستش همیشه شبا واسم وحشتناکن...همیشه هجوم فکرا و خاطراتی هستن که الان برام تلخ شدن و ناراحتم میکنن...
همیشه میگم درد سرایی که کل روز میکشیم یه طرف اون یک ساعتی هم که طول میکشه تا بخوابم هم یک طرف

قبل خوابت سوره فلق و ناس و آیة الکرسی رو بخون آجی سه سوته خوابت می بره

ینی امشب امتحان کنا
من زود خوابم می بره ولی تو خواب غوغاس

کلا هر کی یه جوره دیگه
یه هاون می خواد همه رو مخلوط کنیم یه چن تا نرمال بدیم بیرون

نگین یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 16:40

خط ِ اول جواب ِ کامنت نازی رو تو هوا گرفتم!:))
خداکنه امشب یادم بمونه و زودتر از سه و چهار خوابم ببره :(

باریکللا دختر خووووووووووب!:)))

البته باید تداوم داشته باشه نگین
الان دیگه به آخر آیة الکرسی نرسیده خوابم می بره

اگرم خوابت نبرد هی بگو الا بذکرالله تطمئن القلوب

نازی دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 15:59

خوندم ولی تو خواب خیلی خوابا دیدم :دی
من آخه بدیم اینجاس که هر شب خواب میبینم انقدرم حرف میزنم که حد نداره...
بچه ها از دستم کلافه شدن
خودتم که میدونی من چقدر خواب میبینم

ما نفمیدیم ینی اینام خواب دیدی؟
یا خوندنو خواب دیدی یا تو خواب خوندی یا تو خوندن خوابیدی یا چی چی؟

آخی خب تعریف کن بینیم
من دیگه چادر نداشتم؟

نازی دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 16:02

میگم این خانومه چقدر شبیه این خانومست که تو فیلم عفت شبکه نکست وان نشون میده
اسمشم آرزوئه منم عاشق قیافه و اون حالتای رفتاری و بازیگریشم
من نمیبینم فیلمشو اصن فیلم ترکی دوس ندارم اما میرم یزد مامانم اینا میبینن منم میشینم فقط این خانومه رو نیگا میکنم فقط

این شبکه واسه بلاد کفره که ما نداریم؟

آخی
اصن ما تو کار این فیلما نیستیم خدا خیرت بده راه دور نرو اصن بگو خود فرینازه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد