ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هواللطیف...
سلام مهربان مولای زمانم...
سلام و درود بر شما که با بودنتان رمضان ِ آمده ای این روزها را رنگ و بوی دیگری می بخشید...
درست از شنبه که با صحبت از شما به استقبال ماه خدا رفتیم و هر صبح تجدید عهدی دیگر و زمزمه ی اللهم ارنی الطلعة الرشیده و آرامش بی وصف سحرهای با شما و روزهای به یاد شما و افطارهای دعای برای ظهور شما...
مبارکتان باد آمدن ماه خدا مهدی جان...
و یادتان هست که ماه رمضان سال قبل کجا بودم و هر روز لا به لای غربت بی حد شیعه، صدایتان می زدم و چقدر اضطرار آمدنتان آنجا به چشم می خورد...
این روزها که خواب مومن هم عبادت است، می شود گوشه ی نگاهتان باشیم؟ و یا قطره ای از زلال دعاهای بیکرانتان به وقت قنوت؟
راستی مولایم...
زمزمه های سحرگاهی ام را می شنوی که به دست نسیم سحری می سپارم تا به شما برساند؟
و یا تمام عاشقانه هایم به وقت فرشته باران لحظات افطار و گرگ و میش مبهم آسمان را...
می شود قرار بگذاریم؟
می شود سحر و افطارها دم پنجره ی عشق بایستید تا نسیم وزنده ی تابستان، حرف هایم را برایتان بیاورد؟
می شود صبح ها سلامم را جواب گویید؟
سلامی با زبان روزه را...
می شود لحظه ای در دعاهایتان باشیم آقا جان...
می شود خوبمان کنید؟
خوب
خوب خوب خوب...
راستی مهدی جان
می شود هوایمان را داشته باشید در این روزهای بی اندازه غریب؟؟؟
چه زیباست رمضانی که سراسر نام و یاد شما باشد...
چه نیکوست ماه خدا و سرودن عاشقانه هایی ناب با حجت برحق او....
اَللهــمَّ َعَجِّــلْ عَجِّــلْ عَجِّــلْ لِوَلیِـــکَ الْفَـــرَج
سلام فریناز بانو
گاهی قلم دیگه قربت الی الله کار نمی کنه اونوقته که باید بره تا نمیره و درمان بشه
برمیگردم
برگشتم انشالله میشه همون فاطمه به قول دوستانم قرص روحیه
سلام فاطمه یاس خوشبو
اوهوم می فهمم
باشه ولی زود برگردیا
باریکلا
منم گاهی از این رفتنا رو دارم
راستشو بخوای بدجور تو حال و هوای پارسالم...
بدجووووور...
پارسال هم به عهد خوندن گذشت اگه یادت باشه...
آره دقیقا...
اصن من که دارم دیوونه می شم رسما امسال ماه رمضون:((((
آره یادمه
اللهم عجل لولیک الفرج...


آمین

نه فقط تو زنده ای
والا...
بعد سالها اومده حرف از مرگ و زندگی میزنه... نمیگه شگون نداره
تو هنوز داری میباری که...اونم رگباری... اصلا به خودم رفتی
خوشی؟ نه؟ چزا؟ خوش باش دیگه... آها حالا شد...
آخه علایم حیاتیتم صفر شده بود بابا
شما بابای من نیسی



ببخشید پدربزرگ
شگون چی چی هست حالا
شوکولاته؟
بعله ما که مث شوما فسیل نیستیم صدسال یه بار سرشو می کنه بیرون یه چی می گه بعد میره دوباره جاوید میشه تو خواب ابدی و اینا
وا
خدایا
هنوز اینو شفا ندادی؟
میدونی دارم به چی فکر میکنم؟
سفری که پارسال تو ماه رمضون داشتی
دقیقا کی بود که رفتی مکه آجی؟
بعد از ماه رمضونم ایشالا با خانواده میاین یزدا
آره...
15 تیر
ینی اصن دلم پر پر پر می زنه ها
اگه بیان که حتما