ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هواللطیف...
دلم تنگ شده
برای آن صبح جمعه ای که بعد از سحری و نماز جماعت، به طبقه ی دوم هتل بازگشتیم و مداح، ندبه می خواند...
دلم تنگ شده برای آن فرازها... برای حرف هایی که آنجا برایتان زدم... برای اولین جمعه ای که آنجا بودم و داشتم فکر می کردم سه جمعه با شمایم... سه جمعه در سفری که ساده نیست! و باورم نمی شد آنقدر زود برود که به یک سال برسد...
دلم تنگ شده آقای خوبم...
و چشم هایم
و سینه ام
تنگ شده اند...
چنان که یارای نفس نیست و اشک تنها مرهم این روزهای مبهم شده...
روزهای رمضانی که با سال قبل از زمین تا آسمان فرق دارند...
کاش کمکم می کردید... کاش مثل پارسال می توانستم روزه هایم را تمام و کمال بگیرم و لحظه های افطار برایم وصف ناپذیرترین ثانیه های زیستن باشند... و آنقدر در آسمان ها باشم که دعاهایم را مستجاب ترین ببینم، نه مثل امسال و این روزها که حتی اجازه ی روزه گرفتن هم ندارم و چقدر سخت است روزه نگرفتن! برعکس خیلی ها که می گویند سخت است روزه گرفتن...
دلم تنگ شده...
برای تمام بی پناهی هایی که راه به جایی ندارم... اما سال قبل این روزها می آمدم و سر بر همان تکه حصیر سجاده می گذاشتم و خدایمان را به حق تقدس آن سرزمین قسم می دادم که بیایی... روزی بیایی و این غربت غریب شیعه را با آمدنت ببری به یک جای دور...
تا دیگر مجبور نباشیم، بدون بلندگو و آرام و آهسته ندبه بخوانیم و کمیل را ذره ذره نفس بکشیم... آخر آنجا دم درهتل ها نگهبانی میدادند و اگر صدای ندبه و زجه های دل های تنگ شده می آمد، به قول مدیرمان ناتمام می ماند...
دلم تنگ شده آقای من...
و کاش بودید، تا در این روزهای سردرگم و آشفته به آستان شما پناه می آوردم و همین بس که یک نگاه، یک دعا، یک توجه... همین برای من حقیر بس بود که بدانم میان این هزار راه پر حیله ی نیرنگ، راه راست را در کوی شما به یادگار خواهم برد و قدم به قدم در پس لوای مقدستان خواهم آمد و زندگی را جور دیگری از سرخواهم گرفت...
کاش حالا که نمی دانم کجایید، شما بیایید... بیایید و نگاهی به این دل تنگ شده بیندازید... به روزهایی که آشفتگی از سر و رویمان می بارد و جز شما که تنها امام زمان مایید، هیچ کس یارای کمک و یاریمان نیست مولایم...
مهدی جانم
دلم
برای
شما
تنگ شده...
سلام مولای مهربانی های بی حساب...
سلامی به رنگ بوی حسرت عطش هایی که امسال از دهانم رخت بربسته است و بر جانم حلول کرده...
می شود برای سلامتی هامان هم دعا کنید پدر ِخوبی ها؟...
اَللهُــمَّ َعَجِّــلْ عَجِّــلْ عَجِّــلْ لِوَلیِـــکَ الْفَـــرَج
تو پیدایی...
تو را خواهم یافت.
آن لحظهای که،
تمام وجودم
لبریز نیاز توست...
تو را میشود،
هر کجا پیدا کرد!
تو را در قلب یک شبنم کوچک،
میشود پیدا کرد.
آن لحظهای که،
از هر نسیم کوچکی،
وحشت دارد!!!
که نکند، بچکد...
از گلبرک احساس تو.
تو پیدایی...
در اوج هر دروغ عاشقانهای
آنگاه که،
دروغها،
عین حقیقت میشوند...
ان شالله که تموم این دلتنگی ها با اومدن اماممون از دل ِ هممون پر بکشه و بره
و ان شالله که بازم قسمتت بشه تا یکم کم بشه از حجم این دلتنگی ها...
اللهم عجل لولیک الفرج...
ان شا الله

ان شاالله قسمت خودت بشه
آمین
اللهم عجل لولیک الفرج...
..........
امیدوارم حالت بهتر بشه، بتونی روزه هات رو بگیری
مواد غذایی و داروهایی مصرف کن که معدت رو تقویت کنه، بتونی چند روز مهم تر رو بگیری
......
من هنوز تو کف ِ اون سه جزء قرآنم! خیلی زیاده ها! نیس؟!:دی
پشت سر ِ هم یا سه وعده ای؟!
آمین


فعلا که حالم و ماه رمضونمو همه چی به هم ریخته
نتونسم
وا مگه چیه خب؟
عوض اینکه بگی ماشالله؟
یه جوری می خوندم دیگه
یه ماشالله هم بعدش بگو
حیف همچین جاهای مقدسی که دست این سعودی های وهابی از خدا بی خبره
دقیقا...حیف
بخاطر معده ت نمیگیری؟!
مراعات کن امسال باهاش کنار بیا تا انشالله بعد از این بتونی بگیری : )
یه سری هم هستن میتونن بگیرن ولی نمیگیرن
از چه لذت بزرگی محرومن...
معدم که اوضاش خراب تره این حرفاس که نوشتم...


چی کنیم...
آره
حیف...
منم محرومم
برعکس پارسالی که می نویسم
اللهم عجل لولیک الفرج
آمین
چرانمیزنه؟
چیو؟
گویند که گرد مَه، زمین میگردد
دور فلک و عرش برین میگردد
خورشید، جمال مجتبی را دیده است
حیران شده است و این چنین میگردد
میلاد دومین اختر تابتاک آسمان ولایت مبارک
مبارک باد
چه بی اعصاب
ماشاالله، ماشاالله... به به...
خوب شد؟!
اصن قاطی پاتی ضربدریه ها حالم
ینی ماه رمضون به این بی توفیقی تو عمرم نداشتم
سال هاست دلم دیگه این حرفا رو نمیزنه...چرا؟
واسه ی دلایی ی حرفایی قدغن میشن...
دل منم جز اون دسته س گویا
مواظب خودت باش خیلی
اللهم عجل لولیک الفرج
چشم...

آمین
من به معجزه ی دستات ایمان دارم
لدفن
لدفن
لدفن
برای الــی دعا کن
باشه فریناز؟
راستکی ها...
لدفن
ولی من به معجزه ی دلت مومنم
مخصوصا وقتی می گی معصومه...
چشم الی جون
حتما
توام دعا کن
راستکی:))
غصه نخور... خدا داره باهات عشقبازی میکنه و لذت میبره... یعنی لذت ها... وقتی می بینه تو نمی تونی روزه بگیر و از رو عشق داری غصه میخوری...
بی توفیقی هم بش نمیگن که... بهش بگو حکمت... مصلحت... بعدا دلیلش رو خودش بهت می رسونه که چرا نخواسته امسال روزه بگیری
قرآن که میتونی بخوونی... نمازهاتم میخوونی... فقط روزه نمیگیری که ایشالله زودی زود حالت خوب میشه و هم قضاها رو میگیری و هم سال دیگه به خیل عظیم روزه دارها می پیوندی
التماس دعای فراوون...
ولی خیلی سخته مریم
ینی خیلیا...
آره اما بدون روزه هم نمی شه به رمضانی که باید، رسید
ایشالله
فقط امیدوارم سال دیگه عالی باشه
نه مثل امسال...
همانا خدا آگاه است به راز سینه ها...

محششر بود...
سایتون که سنگین شده نمیاین اون طرفا گفتیم ما خدمت برسیم ى چایى اى هندونه اى چیزى بخوریم خواهر جان
الان اثرات کشور خانومه درونمه ها خواهر
اصن عاشق این آیه ی قرآنم




هر دفه بش می رسم که چند جام داره قشنگ میلرزما...
تازه این dellجونو بازش کردیم اومدیم بینیویسیم میایم یه چایی واس افطار خوندون آباججی
با رطب باشه من رطب دوس میدارم
بعله
دختردون خُبن؟
حیف پسر ندارما وگرنه مالی خودم بود