ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هواللطیف...
در ازدحام بزرگی و عقولت ناگهان ِ لحظه ها، به جنون رسیده ام
به دنبال مهتاب ِ چشم هات می گردم
چشم هات تبلور ترانه ی ناشنیده ی ناخوانده ایست که هنوز متولد نشده
و من در توهم یک اتفاق نقره فام عبسم!
انفجار مهیب ِ شقیقه هام، انذار ِ خطری هولناک است بر پیکره ی نحیفم
و در تلاطم ِ ابدیت به جاودانگی می رسم
تیر می کشند، و می کُشند مرا در خودشان،
به خیال ِ خامِ تخیلات غریبانه ی ناآشنا...
تمام واژه هام را دوباره بخوان
تنها به درد می رسی و این رسیدن، خود، گواه ِ نرسیدن است
بر دست هایی که روزی در طلب ِ باران، کویر را قسم می دادند...
خورشید، انعکاس ِ ظلمانی ِ سیاه ترین روزهاست
و دریا، رخت بر بسته از تمام غروب های غریب بی انتها
من به قانون، به جاذبه، به انعکاس، مشکوکم!
و مفلوک زده ام به یقینی که می توانست رهایم باشد
درد می کند
جای
خالی
چیزی
یا کسی
یا اتفاقی
که
نمی دانم
چیست...!!!
+ درد، حکایت نام آشنایم است
وقتی
تمام جانم
تیر می کشد!!!
++ امروز، من و زاینده رود زنده گشته ام و چشم هایی که به گل اشک شکفتند و ره توشه و به عزیز دل کسی بودن فکر کردن و...
عکس هایش را می گذارم، به زودی!
ایشالا سلامتی
خدا کنه زاینده رود هیچوقت دیگه بی آب نشه
ممنون
ایشالله
هرچند گفتن بعد عید می بندن نامردا
اینجا چقدر خلوته؟!
من شنیدم میگن حجم آب خروجی سد رو کم کردن
آره نمی دونم واقعا چرا

از وقتی آدرسمو عوض کردم اینطوری شد
ینی چرا آیا
آره...:(((
هنوز یه دل سیر نرفته بودم زاینده رود
بعد الان اولاش کلا رفته پایین... انگار که بسته باشنش
کلی غصه خوردم اصن تا دیدم
یه حس خوب همراه با سردرگمی و تلاطم درون حس میکنم!
ازون نوشته ها که باید چند بار سر و تهشو نفس بکشی و تو سنگینی واژه ها گم شی تا شاید اندکی از دردشو حس کنی!
دلم گواه روزهای خوبه.....
درد
حکایت نام آشنایم است
وقتی تمام جانم
تیر می کشد...
کلش می شه همین جمله ی پی نوشت
یه وقتایی این پی نوشتا، اصلی ترینن تو پستام:دی
دل من اما...
دعام کن مژگان
حالم روبراه نیس...
سلام.
زاینده رود دلتون خشک نشه هیچ وقت
سلام
ولی مسئولین محترم، نذاشتن یک ماه بشه و ورودیشو کم کردن
جوری که فک کنم به زودی خشک بشه
کلاف ِ آبی ِ کبریا


بالا رفتن ِ از سرمای ِ سکوت
ورود ِ به تالاب ِ آفتاب
یک روزگار ِ زلال
دنیای ِ بی حصار
باران ِ بی چتر
ومن چقدر دلم برای اینهمه
تنگ شده است !!
سلام بر بانوی ِ دیار مهربانی ها
و شکر خدای را به خاطر زند ه گی ِ زاینده رود
به!!!!!!!!!!







ببین کییییی اینجاست
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ر ف ی ق همیشه شفیق این سرا
چقدررررر خوشحالم از اومدنتون اینجا
و چقدر
دل من هم
برای خلوص دوست
تنگ شده بود
سلام.
زاینده رود دلتون چه ربطی به مسئولین داره اون وقت؟!!
حیف این جمله ادیبانه من
سلام
پس حتما به بقال سر کوچمون و یا اصن خود من ربط داره!!!
حرفا می زنیا محمد رضا
من و تو که نمیشینیم پشت میز تصمیم بگیریم سدو ببندن یا نه که
همین مسئولین محترمی که ارادت ویژه!!!! به اصفهان ما دارن شب می خوابن صبح پا می شن فتوا می دن واسه خودشون
شما قمیا نفستون از جای گرررررم بلند می شه واقعا
یک دهم این که به قم می رسیدن به اصفهان اهمیت می دادنا الان اوضاع این نبود