ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
نمیدونم چه جوری باید ازت تشکر کنم.مگه من کی ام که تو توی این روزهای سخت؛لحظه ای من را تنها نمی گذاری و یاری ام میکنی...
کمکم می کنی تا کنار بیام...
کمکم می کنی تا همچنان نفس بکشم...
کمکم می کنی تا به درس و دانشگاهم برسم...
کمکم می کنی تا ببینم جاهایی را که برایم تداعی کننده ی خاطرات با او بودن است...
کمکم می کنی تا همچنان بخندم و شاد باشم.با اینکه دلیل خنده و شادی هایم فرسنگ ها از من دور شده است....
کمکم می کنی تا درک کنم که شادی دیگران تا چه اندازه به لبخند هر چند ظاهری من بستگی دارد...
کمکم می کنی تا تسکین دهنده ی دل های بیقراری چون خودم باشم...
کمکم می کنی تا زنده باشم و مهم تر از آن زندگی کنم.با اینکه دلیلش اینجا نیست....
اصلا نمی تونم تصور کنم اگه نبودی و کمکم نمی کردی و یا حتی اگه نمی خواستی که کمکم کنی؛چه بلایی سر من و دلم میومد.مطمئنم که نابود می شدم.نه از فراق آدمی هم جنس خودم بلکه از فراق تو خدا جونم.می دونی که همیییییییییییییشه اول تویی.
خدایا باز هم کمکم کن.این روزها عجیب سخت می گذرند!!!!
بااااااااید دوام بیاورم.فراق و دوری کسی که...بغض گلومو گرفته و حتی نمی دونم چه طوری توصیفش کنم . او که عشق بود؛عشقی به پاکی و زلالی دریای بیکران . فقط:
خداجونم او را که می دیدم به یاد تو می افتادم...
آری
به یاد تو می افتادم.