آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

روزهایی که خونمون پر بود از خدا

بالاخره بعد از ۴۰ ساعت تاخیر اومدن..... 

 ساعت ۱۲ شب توی فرودگاه...یه باره مامانمو دیدم: 

مامااااااااااااااااااااااااااان   

حس کردم نور می داد.نمی دونم چرا ولی حس من بهم می گفت حواست باشه اون الان مثل یه بچه ست که تازه به دنیا اومده....پاک پاک 

آروم بغلش کنیا!!!تا با ناپاکی های تو آلوده نشه.... 

 

بابامو نشناختمآخه کچل شده بود!!!!بهش می گفتیم حاجی آقا کچله   

  

خیلی شلوغ بودیم.بیشتر از اون چیزی که تصورش را می کردم.حتی کسانی که وقت نکرده بودن باهاشون خداحافظی کنن هم اومده بودن!!! 

اون موقع بود که فهمیدم هنوزم خدا واسه ی خیلی ها مقدسه...حتی دلشون می خواد بیان و دقایقی در آغوش مهموناش آروم بگیرن... 

 

این چند روزه نمی دونم به چه دلیل ولی اصفهان تعطیل بود.و این برای من شیرین ترین و بهترین تعطیلی های عمرم بود.چون دیگه مجبور نبودم برم سر کلاس...  

این چند روزه حضور خدا را اطرافم خیلی حس می کنم

مراقبمه... 

تنهام نمی ذاره حتی یک لحظه... 

این هفته هم که حسابی سنگ تموم گذاشته عزیزترینم... 

یه نیروی عجیبی بهم داده که بتونم کمک کنم....  

و یه چیزای دیگه که بهتره بین من و خدا جونم یه راز بمونه..... 

 

  

خدا جونم همه اومدن ...کمک هم کردن...ولی هیچ کس مثل تو نبود 

تو ،ازقبل از اولش بودی و می دونم که تا بعد از آخرشم با من خواهی بود.... 

خدا جونم این روزا خونمون پره از خدا...پره از تو   بهترینم.... 

از پیشم نرو....تو می دونی که اینجا چه خبره....پس تنهام نذار.... 

تو می دونی که تازه الان کارهای من شروع می شه... 

خدایا درسامو چیکار کنم؟؟؟باهام باش...الان بیشتر از همیشه بهت نیاز دارم 

 

                                    من به اعتماد به تو ایمان دارم خدای عزیزم ....  

 

 

  

 بفرمایین شیرینی...   

 

نظرات 33 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 11 آذر 1389 ساعت 18:10 http://www.ma2takhafan.blogsky.com

سلام دوست عزیز....
وب قشنگ و جالبی داری.از وب ماهم دیدن کن.ضرر نمیکنی.اگه خواستی تبادل لینک داشته باشیم به من اطلاع بده تا انجامش بدیم....موفق باشی

سلام
میرسیم خدمتتون
هفته دیگه ایشالله

Mr.Erfan پنج‌شنبه 11 آذر 1389 ساعت 18:15 http://Worldfun.blogsky.com

انگار نه انگار نه انگار نه انگار
یک بار نه ده بار نه صد بار که بسیار

بر ما تو وفا کرده ولی خیر ندیدی
از جانب همسایه دیوار به دیوار

ما ایل یهودا و شما یوسف زهرا
با حیله ی اعداء به دل چاه گرفتار

یک عمر چه دیدی؟ چه ندیدی؟ چه کشیدی؟
از این همه بی عرضۀ بی همّتِ بی عار

گِل باد دهانم، چه بگویم که بگویند:
دست از سر این مردم بی حوصله بردار

آیینه شکست است، بگو از چه شده سَلب
از دیدۀ آلودۀ ما فرصت دیدار

«گفتی که بیایید ولی خلق نشستند»۱
آقا نکشد منّت این قوم طلبکار

یک روز می آیی و صدا می زنی، امّا
ما نیز همه خواب ولی خفته ی بیدار

اصلاً به روی خویش نیاورده و شاید
انگار نه انگار نه انگار نه انگار


زهرا پنج‌شنبه 11 آذر 1389 ساعت 23:50 http://www.romantic6370.blogsky.com/

آجی عزیزم اگه قابل بدونی من جای خواهرتون باشم
خوشحال شدم که به وبلاگم سر زدی مرسی
آجی امیدوارم که همیشه موفق و موید باشی
شبت به خیر و خوشی

شما لینک من هستی و من بهتون سر می زنم....

آرمان جمعه 12 آذر 1389 ساعت 08:09 http://abdozdak.blogsky.com/

اول تبریک. ثانیا چشم و دلتون روشن.
در نهایت معلوم شد حضور خدا را واسه چی میخای کلک!


اول ممنون
دوم بازم ممنون
سوم واسه چی می خوام؟؟؟؟

ندا جمعه 12 آذر 1389 ساعت 09:38 http://neday-zendegi.blogsky.com

چشمتو روشن
انشالله قسمت شما باشه

ممنون عزیزم
ایشالله باهم می ریم

لیدا جمعه 12 آذر 1389 ساعت 10:50

فریناز جونم هممون وقتی مامانتو دیدیم ذوق کردیم اصلا من به هزار مصیبت موندم که اون لحظه رو ببینم میدونی که.......
حالام بهتره همینجوری شاد ور سرشاراز ایمان بمونی وباور کنی که همیشه معشوقت حواسش بهت هست.....راستی این عکسات خیلی قشنگه ها مخصوصا شیرینیای خوشمزت

راستشو بخوای اصلا باورم نمی شد بمونی

ولی همشو که نموندی خاااااااانوم....اینم از شانس خوب من بود فکر کنم

ببین تو به اندازه کافی شیرینی خوردی...اینا مال دوستای وبلاگی مه لیدا خانوم

انسیه جمعه 12 آذر 1389 ساعت 12:46 http://ensiehta.blogfa.com/

سلام چشمت روشن
سوغاتی ما یادت نره
برات بهترین ها را آرزو می کنم

سلام عزیزم....
ممنون
حالا شیرینی ها را بخور تا به اونا هم می رسیم کم کم


منم همین طور انسیه جونم

ستوده جمعه 12 آذر 1389 ساعت 14:34 http://saba055.blogsky.com

چشمت روشن گلم بلاخره عزیزات اومدن .
خدا را شکر .
من سوغاتی میخوام شوخی کردم .
خودت بهترین سوغاتی هستی .
میشه بگی این ظرف شیرینی به چه معناست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منظورت اینه که بیایم مهمونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آدرس بده بیایم .

ممنون ستوده جونم

سوغاتی هم می دیم خدمتتون

حالا این شیرینی ها را بخورید تا به سوغاتی هم برسیم....

آدرس:اصفهان ـ خونه ی فریناز
دم کوچمون پر از چراغه

آفریـنش جمعه 12 آذر 1389 ساعت 18:19 http://asmani.blogfa.com

سلام چه خوب که مامان و بابات به سلامتی برگشتن

آپم

سلام
آره چه خوب شد

اومدم عزیزم.................

من جمعه 12 آذر 1389 ساعت 19:24 http://www.sokot9006.blogfa.com

فریناز عزیزم
شادم که هستی
مرسی..

ما هم از شادی شما شاد می شیم....

نازنین پسر جمعه 12 آذر 1389 ساعت 20:31 http://www.nazaninpesar.ir

سلام فریناز خانم

به سلامتی که اومدن مسافراتون

ولی اینکه آدم خودش بره این مسافرتای مذهبی یه چیز دیگست

یادش بخیر کربلا ... خیلی خوب بود ... ای کاش دوباره قسمت بشه برم

در مورد آهنگتون ... قشنگه ... ولی که خوب دقت می کنم می بینم غمگینه ...

در پناه حق ... خوب و موفق باشید

سلام...
ممنون...
آره کاملا حق با شماست.
خوش بحالتون رفتین کربلا...

ایکاش هم دوباره برید کربلا هم مشرف بشین مکه....البته فقط واسه خودتون دعا نکنین ناز پسر ما....!!!!!

آره کمی غمگینه ولی خیلی دوسش دارم.....

حسین جمعه 12 آذر 1389 ساعت 23:58 http://mydyingbride.blogsky.com

تبریک...
خیلی مطلب جالبی بود... مخصوصا راز ُ نیازت با خدا....
حسودیمان شد...

ممنون...
چرا حسودی؟؟؟در این موارد آدم باید غبطه بخوره تا خودشم به این جایگاه برسه....
ببینم فرق این ۲تا را که می دونی ؟؟؟!!

پونه شنبه 13 آذر 1389 ساعت 00:35 http://www.jojo-bijor.mihanblog.com

نانازی آهنگو بزار تو وبت خیییییییییییییللللللللییییییی هم خوشحال میشم .بدو بدو بدو بدو

ممنون عزیییییییییییییزم....
باشه در اولین فرصت میذارمش چون خیلی دوسش دارم....

MST شنبه 13 آذر 1389 ساعت 02:16 http://www.mrmostafa.blogsky.com/

بابت شیرینی ها ممنون ، خوشمزه بود

خوشم میاد وقتی مطالبتو میخونم کلی انرژی میگیرم، اصلا گوله ی انرژیه مثبتی...

احساس خوب رو به راحتی منتقل میکنی... الان من احساس خوبی دارم... (البته قبلشم داشتما)

به این میگن یه وبلاگ خوب...

موفق باشی...

همشو خوردی؟؟؟؟بابا واسه بقیه هم میذاشتی...

من مثبتم یا تو با این پست آخرت؟!

مرسی نظر لطفته....

میگم هندونه ها داره میوفته ها


علیـش شنبه 13 آذر 1389 ساعت 09:38 http://lovewall.blogfa.com

سلام
ممنون که سر زدید
خوشحالم که پدر و مادرتون از حج برگشتن
موفق باشید وهمیشه خدا رو نزدیک خودتون احساس کنسد

سلام...

خب خودتون دعوتم کرده بودین دیگه

بازم میام....
دوست داشتم وبتونو

آرمان شنبه 13 آذر 1389 ساعت 09:43

اول سلام
دوم خوبی؟
سوم خدا را واسه درسات که تا حالا نخوندی و پشت گوش انداختی میخای! خودت گفتی.
چهارم این شیرینیا مال شهر خودتونه یا حاجیاتون آوردن؟
پنجم خیلی ممنون به دروایش سر میزنید.

اول علیک
دوم عالیم
سوم فکر نمی کردم این قدرا باهوش باشیا
چهارم آخه مکه شیرینی خوب نداره که....

پنجم خواهش می کنم...بازم میام


آرمان شنبه 13 آذر 1389 ساعت 11:47 http://abdozdak.blogsky.com/

- سلام
- خوبی؟
- میگم الان شما دختر حاجی هستین؟
یه چیزی بگم با چوب تی خونه تون تا سر کوچه تون دنبالم نمی اوفتی؟
بزار کمی برم عقبتر وایسم
.
.
.
.
.
.
.
یکم دیگه !
.
.
.
.
.
.
الان خوبه!
اصفهانی که هستی. دختر حاجی هم که شدی. الان خدا میدونه چه اعجوبه ای شدی؟!. عجیبه شیرینی اینجا گذاشتی. باور کن شیرینیش پلاستیکیه. دختر حاجی اونم اصفهانیش وای چه حاتمی میشه!؟!!!!!!!!!!!!!!!
الفرار.................................................................

علیک
مرسی
بله
؟؟؟؟
!!!
.
.
.
.
.
إإإإإإإإ بسه دیگه
.
.
.
.
یعنی می کشمت آرماااااااااااااااااااااااااااااااااااان

اصلا ببینم مگه خودت کجایی پسر؟؟

نبودی ببینی چه خبر بود اینجاها...

قابل توجهتون که ما اصفهانی اصل نیستیم...!!!!پس خیالت راحت
شیرینیاشم واقعیه....

مهسا شنبه 13 آذر 1389 ساعت 13:22 http://www.medade-meshki.blogfa.com

سلام سلام به آبجی خودم یا بهتر بگم دختر حاجی
واقعا برات خوشحالم که مامان بابات اومدن
دیگه از تنهایی در اومدیا
خوشا بحالت .... عموی من که هنوز نیومده... دلم براش یه ذره شده ......
یه چند مدتی مریض بودم و نتونستم بیام .... شما دوستا هم که نمیومدین ... کلی دلم گرفت ...
برای منم دعا کن عزیز....
دوستت دارم بای

سلام مهسایی گلم....
ممنون
من که گفته بودم نیستم این چند وقته....

عزیزم ایشالله زودزود خوب میشی

آرمان شنبه 13 آذر 1389 ساعت 13:51 http://abdozdak.blogsky.com/

خب از اول بگو اصفهانی نیستم! میگم خیلی دست و دل بازی! دختر حاجی!
حالا که معلوم شد اصفهانی نیستی از بنده عذرخواهی.
البته من کمی ذاتا تخس هستم. ضمنا بچه تخس آبادم. تو نقشه نگرد پیداش نمی کنی. یه وقتی زیر پونزش بودیم اما الان رو نقشه هم نیستیم با نوک پونز کنده شده تو دیوار رفتیم.
الانم تو تخس آباد یه مثل جدید داریم که میگه دیوار تخس داره(مثل اون مثل که میگه دیوار موش داره)
اگر خواستی بکشیم اینم ادرسمه:
تخس آباد. بلوار تخسان. خیابان تخسین. کوچه شهید تخس زاده
منزل تخسک
لطفا دیه فراموش نشود!



میگما ناهار چی خوردی اومدی چرت پرت میگی؟؟؟؟

باشه وقت کردم میام
ولی یه خورده آدرست پیچیدستا

آرمان شنبه 13 آذر 1389 ساعت 14:36 http://abdozdak.blogsky.com/

اومدم ولی چون نظرمو تایید نکردی میرم.
راستی خیلی تند مزاجی!
چرا اخه!
باور کن پسر خوبی ام! البته مامانم میگه

إإإإإإإ من که تاییدش کردم تازه با جواب

نه بابا این تازه مهربونیامه عزیزم....


بله دیگه....کی میگه ماست من ترشه؟!

یاسر شنبه 13 آذر 1389 ساعت 18:45 http://yas-m.blogsky.com

سلام فرینازجووون
خوش حالم که مسافراتون بالاخره بعداز40ساعت تاخیراومدن.
راستی سوغاتی آوردنننننننن.

سلام...
ممنون
آآآآآآآآآره تا بخوای
ولی همش مال خودمه ها

چه شیرینیای به به به ما که نمیرسه چون دیر اومدم راستی حمید م نیست جاش خالی نباشهاون بود که سر شیرینی دعوا داشتیم کلی

سهم تو که محفوظه ثریا جونم

این آقا حمید داره میشه رئیس جمهور....

دیگه تحویل نمی گیرن.....

بببببببببببله

اومد پیشت سلام ما را هم بهش برسون عزیزم

مزاحم کوچولو شنبه 13 آذر 1389 ساعت 21:12 http://mozahemkocholo.blogfa.com


سلام،

ممنون که سر زدی عزیز

من چنین جسارتی رو نمی کنم که لینک آبجی جودم رو پاک کنم .... بلکه اونهایی رو که وبلاگشون مسدود شده و یا خداحافظی کردند

باز هم ممنون

برات آرزوی موفقیت می کنم

شاد باشی

بای

سلام...

بله ما که به مهربونی داداشیمون شک نداریم....

امیدوارم شما هم مثل عکساتون همیشه خندون و خوش باشین

مزاحم کوچولو شنبه 13 آذر 1389 ساعت 21:14 http://mozahemkocholo.blogfa.com

سلام،

ممنون که سر زدی عزیز

من خودم اهل شیراز هستم ....

باز هم به خاطر همه چی ممنون

براتون آرزوی موفقیت می کنم

بای

سلام

پس زیادم از ما دور نیستین....

دفعه دیگه تشریف بیارین اصفهان....

خوشحال میشیم
به همچنین

مسافر یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 03:11 http://598هi.mihanblog.com

سلام
خوش به سعادتشون.. خوش ...
ایکاش ذره ای در دل شور و نوا می بود...ای کاش


سلام...
آره واقعا خوش به سعادتشون....

آره ایکاش....

آرمان یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 09:08 http://abdozdak.blogsky.com/

حالا که خوش اخلاقی چرا با ما دست رفاقت البته با رعایت شئونات اخلاقی اسلامی نمی دی؟
خب اسم ما را هم کنار دوستای دیگه ات بزار.
به ما هم اجازه بده اسمتون رو برای یادگاری به دیوار متل مون آویزون کنیم.
دختر حاجی!
بددهنی ام رو بحساب شوخ بودنم بزار. قصد بدی ندارم

ببینم یعنی واقعا ندیدی توی لینکامی؟؟؟؟!!!!

شماره چشمات چنده آرمان؟؟؟

اجازه می دهییییییییم....

اینجا کسی قصد بدی نداره...اینو بذار از همین الان بهت بگم که بدونی آقایی

محمد یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 09:44 http://zendegi1400.blogfa.com

سلام وبلاگ جالبی داری . اگه خواستی سری بزن به وبلاگم

سلام ممنون....

با اجازه اووووووووومدیم...

ساناز یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 12:21 http://sara3767.persianblog.ir/

سلام خوبی چشمتون روشن و زیارتشون قبول ان شالله قسمت خودت هم بشه بری البته به یاد ما هم باش موفق باشی

]سلام مرسی عزیزم...
ایشالله با هم میریم..

مزاحم کوچولو یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 13:09 http://mozahemkocholo.blogfa.com

سلام،

ممنون که سر زدی آبجی جون

شرمنده کردی به مولا .......من هم به چشم خواهری شما رو خیلی دوست دارم و براتون آرزوی سلامتی و شادکامی می کنم آبجی جون

از خدا می خوام که سعادت دیدار کعبه هم نصیب شما و دیگر دوستان بشه
خیلی ازتون خوشم اومد که اینقدر صادقاانه و مهربون با خدا ارتباط داری و ازش کمک می خوای .... بهت قول می دم که اون هم دوستت داره و همه جا هواتو داره .....

خوش به حالت


موفق باشی

بای

سلام.
دشمنتون شرمنده داداشی

در این شکی ندارم...یه موقع هایی هم اگه فکر می کنم تنهام میذاره شاید می خواد خودم بیشتر تلاش کنم....

هوای شما را که بیشتر داره داداش مرتضی


ممنون....

آرمان یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 13:17 http://abdozdak.blogsky.com/

شماره چشام رو برا چی میخای؟
خوب نیست یه دختر از یه پسر شماره بگیره!
در هر حال خصوصیه. به مامانم هم نمی گم.


آخه اسم وبتو ندیده بودی تو لینکام....

هه هه...
حالا هول ورت نداره بابا!!!!

تو هم که تو هر کامنتی یه رد پا از مامان می ذاری....بده یه پسر این قدر مامانی باشه ها

آرمان یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 13:48 http://abdozdak.blogsky.com/

اخه مادر سلطان قلبها ست
یه نگاه به قلبت بنداز متوجه میشی

ولی یادت باشه خیلی از عشقا ارزشش به نگفتنشه......

به خودش باید بگی که می دونم میگی

حمید رفته ماشین بخره
بعدش عروسی بگیره بعدش .................
میدونی فری جونم کجا رفته برای خرید ماشین
اصفهان ادرس بده یه چای شربتی ازاون شیرینیای حاجی که خوردن داره به حمیدم بدی ثواب داره
اخی حمیدم داره مرد میشه

راس می گی؟؟؟؟؟

چه بی خبر!!!!!

آخی حیف بود بچمون

یاسر یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 14:28 http://yas-m.blogsky.com

سلام فرینازجوووون
به ما هم سوغاتی بده.
من سوغاتی میخوام.
زودباشششششش

سلام...
اوووووووووه
حالا بذار به خودم بدن...
خبرت میکنم یاسر حان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد