آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

هستم(۱)

بار الها بگذار دقایقی بنشینم... خسته ام

بگذار آرامش یابم

بگذار این جا فقط برای تو عیان گردد

اینجا را دوست دارم ...بوی تو را می دهد...

نمی خواهم هراسی داشته باشم برای خانه ی خدایی ام

جز تو کسی را ندارم

رگبار آرامشم را به خودت می سپارم


همین...


پ ن : هستم با رگبارآرامش

نظرات 11 + ارسال نظر
مهندس چوچولو سه‌شنبه 14 دی 1389 ساعت 23:16 http://www.marde-choochooloo.blogfa.com

آجی هنوز نظراتت تایید نمیخواد؟

نه داداشم

آرمان چهارشنبه 15 دی 1389 ساعت 09:10 http://abdozdak.blogsky.com/

من اگر بفهمم تو چرا با خدا اینقدر راحت حرف میزنی من نمی تونم خیلی خوبه.
بابا دارم از حسادت می ترکم.
چرا این دل هر چی میزنم بهش نمیشکنه.
سنگ هم بود تا حالا خاک شیر شده بود.

ببین! من از یه صنعتی کم نمی یارم.
اگه من این دل رو ملکوتی نکردم هر چی میخای بگو

آرمان جان شما استاد مایین...
شکست نفسی نکن داداش

به خورده شیشه ها که سنگ نمی زنن

گل مریم چهارشنبه 15 دی 1389 ساعت 09:51

سلام
از این به بعد بهت فریناز بگیم یا رگبار آرامش!
من که به عنوان فریناز می شناسمت که وقتی آدم پستاشو می خونه رگبار آرامش می زنه به دلش

سلام
تو هر جور دوست داری منو صدا کن
لازم بود اسمم نباشه دیگه...
خودمم از این دو اسمی خوشم نمی یاد...ولی خب...!!!

مهندس چوچولو چهارشنبه 15 دی 1389 ساعت 11:46

فریناز سلام
ممنون عزیز ولی اینکه گفتی برو ببینش یه چیز در حد محاله برم ناراحت میشه من میشناسمش
آجی شاید باید کم کم باور کنم ولی نمیخوام تنهاش بذارم همین و بس
توام برامون دعا کن
این دیگه چه امتحانیه فریناز؟
دعا کن فقط همین

داره الان نم نم بارون میاد محمد
واقعا به یاد تو و عشقت بودم داداش
دعا می کنم خدا بهترین سرنوشتو براش رقم بزنه
از این سخت ترشم هست داداش...خدا را شکر کن

ثریا چهارشنبه 15 دی 1389 ساعت 14:48

گلم سلام عزیز دلم خوبی ؟
فدات بشم جیگرم ......
چرا نظر دهیتو بستی
من مثل همیشه میگم خیلی ماهی خیلی عزیزی خانومی
ابجی ت خیلی دوستت داره

سلام ثریا جونم...
رگبار آرامشم کمی نیاز به سکوت داشت...
داشتم از دستش میدادم
ببخش جونم
منم همین طور...خیلییییییییییییی جات خالیه به خدا

حسین... پنج‌شنبه 16 دی 1389 ساعت 00:58 http://www.funeral.blogsky.com

سلام
چقدر زیاد مطلب گذاشتی
فکر کردم موقع امتحانا کمتر میای !!۱
قشنگ بود !

سلام
قرار بود ولی خب دل بی قرار من نمی ذاره انگار...

کاش همه می فهمیدن چی می نویسم...قشنگیش دردی را دوا نمی کنه حسین

گل پسر پنج‌شنبه 16 دی 1389 ساعت 09:58 http://golpesar7295.blogsky.com

از خستگی ننشین. از خستگی بایست! خیلی خوبه که خدا رو حس میکنی. همین حس کردن خدا آرامش بی نظیری به آدم میده.

آره گل پسر...این آرامشو دوست دارم ولی کاش روزی بشه به آرامش واقعی برسیم...

گل پسر پنج‌شنبه 16 دی 1389 ساعت 09:58 http://golpesar7295.blogsky.com

این هم خیلی زیبا بود

جوابتو تو نظر پست قبلیم دادم....

راستی امیدوارم روزای خوبی داشته باشی .موفق باشی در امتحانات

گل پسر پنج‌شنبه 16 دی 1389 ساعت 10:17 http://golpesar7295.blogsky.com

قسمت های بعدی این نوشته رو هم خوندم. خیلی زیبا بودن. مناجات هایی به زبان ساده و دلنشین



ممنون

گل پسر پنج‌شنبه 16 دی 1389 ساعت 10:18 http://golpesar7295.blogsky.com

این همه شاعر و نویسنده سعی میکنن که با حرفای قلمبه و سلمبه مناجات کنن. ولی تو خیلی ساده خیلی بهتر از اونا نوشتی...

آخه میدونی چیه؟
من نه شاعرم نه نویسنده
یه دلی دارم که نمیتونه ساکت باشه و دائم با خداش حرف میزنه...
تو هم خوشگل می خونیا داداش گلم

ندا یکشنبه 19 دی 1389 ساعت 08:36 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

بهترین لحظه های آرامش تقدیم تو باد

و همچنین تو عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد