آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

دالانی از سپیدی ها


تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

آمده ام به پاس دعوتت سراپا غرق در خدایی ات گردم

آمده ام تمام قدردانی های هستی را پیشکشت کنم مهربانِ من

آمده ام تا بدانی چه قدر خوبی

چه قدر بودنت را حس می کنم....


آن لحظه که از آسمان نیمه ابریت برایم برف رحمت نازل کردی...!

آن لحظه که خیره گشته بودم در این دالان سپید...!

آن لحظه که مات و متحیر به اطرافم می نگریستم.....به ابرهای نیمه جانی که خودنمایی می کردند !!!!

بگو این دانه های سپید صدفی از کجا بر گونه هایم می نشستند؟؟؟!!!


دیگر هیچ نمی دیدم جز گذرگاهی از دانه های ریز سپیدی که به استقبالم می آمدند و بر گونه هایم بوسه ی عشق می زدند...

آخر بگو این ابرها که خود محتاج برف بودند از کجا بر من می لغزیدند؟؟؟!!!


دالانی از سپیدی ها!!!


http://s1.picofile.com/file/6273365190/8.jpeg

دعوت بی منتهایت را لبیک می گویم باری دیگر....

در شعف حضورت محو گشته ام که پس از گذر ۷ روز سقوط و ویرانگی،باری دیگر جانی تازه به بر من عطا کرده ای جانِ من...


آن لحظات را نمی توانم باور کنم....ولی تو که باشی دیگر نیاز به باور چیزی ندارم...

تو که باشی تمام باور هایم به یقین می رسند...به ایمانی لایتناهی که از اعماق قلبم سرچشمه می گیرد...


خوبِ من!

آمده ام تمام قدر دانی های هستی را نثار بودنت کنم

فدای هستی ات پروردگارا

حال که دوباره برخواسته ام بیش از بیش مراقبم باش

حال که دوباره فرصتی دیگر به من ارزانی داشته ای،دستانم را محکم تر از قبل بفشار

یادم بینداز یادم بماند قرارمان چیست!

از بودنت به شعف رسیده ام...


شُکرت خدای مهربانی ها

هزاران بار شُکر



خود خودم:برف نبود...آسمون ابر برفی نداشت!!!!ولی توی این دقایقی که تا رسیدنم به خونه طول کشید این مرواریدای الهی یاریم می کردن...صورتم پرشده بود از برفای ریز وسفید!!!انگار از جلو برام می باریدن نه از بالای سرم!!!

از توی اتاقم دیگه برفی ندیدم...

فقط برای دقایقی اومد تادعوتم کنه واسه پروازی دوباره...

کاش واقعا یه برف حسابی بیاد بشینه روی تمام ناپاکی ها...

کاش...


نظرات 34 + ارسال نظر
گل مریم پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 12:25

اول بگم اول


بالاخره گلی اول شد

گل مریم پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 12:25

حالا بگم دوم

إإإإإإإإ دوباره که تویی!!!

گل مریم پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 12:26

و اما سوم

بابا گلی یه دووووووووووووونه ای
.
.
.
.
.(خدا را شکر یادش نبود جایزشو بگیره..!!!!)

گل مریم پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 12:26

حالا با خیال راحت برم بخونم ببینم چی نوشتی!

باشه برو ولی نظر خود متنم یادت نره ها

تبریییییییییییییییییک جونم

حمید پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 12:34 http://hamidshams.blogsky.com/

حالا که خیلی خوشحالی
حالا که تو شهرتون برف اومده
اگه زحمتی نیست یه لیوان چای با گز اصفهون دعوتمون کن
که هم حسابی سردمه و هم شرینی بدنم شدیدا اومده پایین

مشکل اینجاس که برف نیومده!!!برای دقایقی شاید ۱۰ دقیقه...
ولی نمی دونی چه حالی داشتم حمید

ها؟
چی میگی؟
صدات نمیاد!!!

حمید پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 12:37 http://hamidshams.blogsky.com/

منو تو آغوشت بگیر خدا می خوام بخوابم
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
منو تو آغوشت بگیر می خوام برات بخونم
روی زمین چقدر بده می خوام پیشت بمونم
کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری؟
خسته شدم از عمری غربت و غم واسیری
کی گفته باید گریه ی شبامو در بیاری؟
تا لحظه ای وقت شریفتو واسم بذاری
توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یه لحظه
بغلم کن منو بردار ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور

کاش منم می برد...

ممنون داداشم
خیلی دوسش داشتم

حمید پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 12:37 http://hamidshams.blogsky.com/

خداوندا


این دل شکسته را جز دستهای مهربان تو درمانی نیست


واین دست بسته را جز از ابر احسان تو بارانی،نه...


...التماس دعا...





ما که همش نیازمند دعای شماییم

گل مریم پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 14:32

تبریک؟!!! واسه برف یا چیز دیگه!

واسه اول شدنت....
آخه اینجا اول شدن یه افتخاره...
.
.
.

.
چون...
.
.
.
.جایزش بالااااااااست

مهسا پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 14:43 http://www.medade-meshki.blogfa.com

آبجی الان وقت ندارم .... اما باور کن میدونم که بازم وبت بوی خدا میده .. آپت ...

عزیزم حتما میام بعدم میخونمش و نظر میذارم ... فعلا


باشه مهسا جونم ....
هر وقت اومدی قدمت رو چشم...

ساناز پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 15:44

سلام گلم باز که خیلی ناز نوشتی عالیه مثل دل خوبت گلم موفق باشی

سلام.ممنون عزیزم.کاش اینم حرف دلت باشه و تو را خوشحال کنه....

نازنین پسر پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 15:58 http://www.nazaninpesar.ir


سلام گرامی

شرمنده دیر به دیر میام

درگیر درس بودم و اینترنتم هم قطع بود

ممنون از اینکه من رو هم به مناجات زیباتون دعوت می کنید

عالی بود

در پناه حق ... خوب و موفق باشید

سلام
عیب نداره....خب دیگه روم نمی شه بیام پیشتون
ممنون.لطف دارین...
آرامش بعد از ۷ روز ویرانگی بود

شاد و آروم باشین همیـ ـشه

آفرینش پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 16:37

سلام چطوری؟خیلی نوشته هات آرامش بخش و قشنگن
بخوای کشیده بنویـسی:باید شیف و حرف ت فارسی رو با هم بگیری تا هر اندازه ای که خواستیـ کشیـــده مینویسه.فاصـ ـله هم که وقتی کشیده نوشتی یه خط فاصه میزنی بعد دوباره مینویسیمتوجه شدی یا گیجت کردم

سلام.خوبم
ممنون عزیــزم...
واااااااای ممنون آفرینش جونـ ـمــ

*مـ ـمنـ ون عـ زیــ ز دلــ مــ*

وااااای چه قشنگ میشه

فرشاد-مسافر شهر باران پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 18:16

سلام فریناز عزیز

برف می آمد و ما میرفتیم
برف می آمد و ما میگفتیم
من و او نزدیک تر شدیم از همین شب/ که حلاوت عشق ما زیر گرمی دانه های برف رو زمین حس میشد....

همین برف های سفیدی که لحظاتی رو گونه هایت نشست تبریک داره که دوستت داشتند....

وقتیرصدایی کسی از روی بی صدایی تووی گوشت میمونه این یک انتظره سرنووشت ما کجاست؟ من تا کنون داستان های هزاز ویک شب داشته ام این بار دیگر ایستاده ام که خود بیاید و به خودم نیز بیایم....

واما دخترک....
این چنین میوزد بارش برف بر گونه هایش
که نگاهی گرم به آسمان میکند ابرها خالی اند از توانایی بارش برف پس از کجا این بلور از جنس مروارید می آیند این سوالی بود که جوابش از پشت سر ایستادنش معلوم بود که تو جلوتر از سایه ات واقعا حرکت میکنی تو خودتی و سایه واقعا سایه....
آری سایه نادانی ها هرگز ه تو نخواهند رسید فریناز
ب
(فرشاد)

سلام
برام جالبه که مثل برف نبودن...اصلا هیچ چیز واسه اومدن برف محیا نبود ولی خب....

سایه ی نادانی ها؟!
میدانی چرا؟
چون وجودم را به سمت خورشید چرخانده ام....اینگونه میشوی غرق در نوری که ذره ای از انوار معشوقت ست

عاشق محدثه پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 20:05

سلام
نوشتم.هرچی تو دلم بود و هرچی اتفاق افتاد
شرمنده فریناز،ولی بازم برای کار بعدیم دعا کن. دعا کن جمعش بکنم

سلام...
باشه الان میام....
من همیشه دوستامو دعا میکنم....
شما که جای خود داری داداش

کوروش پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 21:23 http://korosh7042.blogsky.com

با او باشم
خود پرواز است
که نشستن به خوشی وناخوشی است را دیگر اهمیت نیست
با برف و باران
چه فرقی می کند

بی او برف را سیاه می بینم
و باران را بی ترنم



بی او به راستی تمام زیبایی ها زشت جلوه می کنند...
و با او دیگر نا زیبایی معنایی ندارد...

ممنون کورش مهربون

پرنیان پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 21:34 http://fathebagh.blogsky.com

سلام عزیزم
چه عبادتی بود و چه خلوصی در این عبادت.

خدا حتما از داشتن دختر به این مهربونی و نازنینی چقدر خوشحاله.

سلام پرنیان جون
ممنون خانوم...
منم از داشتن همچنین خدایی خیلی خوشحالم

ابوالفضل پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 21:51 http://www.gfnadarim.blogky.com

خوش به حالت!!


چرا؟!!

علیک سلام

مهندس چوچولو پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 23:30 http://www.marde-choochooloo.blogfa.com

آخ آخ این سری فکر کنم ۱۰۰ ام شدم نه؟؟؟؟
یادم رفت سلام آجی فریناز برو به داد حمید برس من که رفتم نصیحتش کردم یه نظرم گذاشتم تو نخون باشه؟؟؟
تا تو باشی به من نگی ف...
البته شوخی کردما جدی نگیر من رفتم بای بای

خب عیب نداره فعلا به درسات برس

سلام...باشه هنوز نرسیدم...
الان میرم...
محمد حسایتو میرسم اگه...!!!!

باران پنج‌شنبه 23 دی 1389 ساعت 23:35

خواب رویای فراموشیهاست !

خواب را دریابم،

که در آن دولت خواموشیهاست .

من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،



و ندایی که به من میگوید :

گر چه شب تاریک است

دل قوی دار،

سحر نزدیک است



دل من، در دل شب،

خواب پروانه شدن می بیند .

مهر در صبحدمان داس به دست

آسمانها آبی،

پر مرغان صداقت آبی ست

دیده در آینه صبح تو را می بیند .



از گریبان تو صبح صادق،

می گشاید پرو بال .

تو گل سرخ منی

تو گل یاسمنی

تو چنان شبنم پاک سحری ؟

نه؟

از آن پاکتری .

تو بهاری ؟

نه،

بهاران از توست .

از تو می گیرد وام،

هر بهار اینهمه زیبایی را .



هوس باغ و بهارانم نیست

ای بهین باغ و بهارانم تو !

یه دوست مثل تو داشته باشم از هزار دشمنم باکی نیست...
ممنون بارونم

سینا جمعه 24 دی 1389 ساعت 00:02 http://omide-ma.blogsky.com

درود بر شما
نمی دونم چطور بگم ولی وقتی میام تو وبلاگ شما یه حال و هوای دیگه پیدا می کنم و همش یا دیالوگ های فیلم مدار صفر درجه میفتم.این سریال رو خیلی دوست دارم
این شعر مولانا جلال الدین محمد رو هم خیلی دوست دارم.

آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنم
آمده‌ام که زر برم زر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن
گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم
گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم
آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم

درود ما هم بر شما
منم خیلی دوست داشتم سریالشو...
ممنون لطف دارین

واقعا زیبا بود وقابل تامل...
بازم ممنون به خاطر حضور گرمتون

عاشق محدثه جمعه 24 دی 1389 ساعت 11:40

سلام فریناز
بابا این کامنت های من رو تایید نکن.به خدا مصیتی دارم با اینا

سلام
میشه بگی من به چه ساز تو برقصم؟!

عاشق محدثه جمعه 24 دی 1389 ساعت 11:41

ولش. حالا که تاییدی نیست، جواب کامنت هات ر توی وبلاگ خودم تو نظرات گفتم
خواهشا بیا جواب اونا رو بگو. مرسی

جوابشونو همیشه توی وبت بده میام میخونم.ممنون

بانوی شرق جمعه 24 دی 1389 ساعت 11:42 http://www.royavash.blogsky.com

سلام فرینازی
مرسی که اومدی٬راستش امتحان که نه٬یه جنگ٬دعا کن شکستش بدم
عزیزم خیلی برات خوشحالم
مثل همیشه سرشار از خدا

سلام رویایی

جنگ؟همون جنگ قدیمی شاگرد و استادو میگی یا؟؟؟!!!
ببین زره و کلاه خود یادت نره ها

تو پیروز میشی رویایی جونی

عاشق محدثه جمعه 24 دی 1389 ساعت 11:45

حالا واسه ما رفته یاد گرفته که چطور حروف رو جدا بنویسه، عنوان وبلاگش رو اونطوری نوشته
حالا چطوری میشه اینطوری نوشت؟

قشنگ شده؟!
دیگه دیگه....بذار اسم تو را هم بنویسم:*عـ ـاشـ ـقــ مـ ـحـ ـدثـ ـهــ*

ونوس جمعه 24 دی 1389 ساعت 20:17 http://sadaf555.blogsky.com

سلام
ممنون از این که بهم سر زدی
و اما در مورد نیایشت واقعا زیبا بود و خیلی به دلم نشست معلوم بود که از ته دلت نوشتی
و ای کاش همچنین میشد

سلام
ممنون ونوس عزیز.اکثر حرفام از ته دله
بازم میام پیشت.خونه ی خوبی داشتی


توکه باشی....
سلام دوست من
مناجات نامه ی زیبایی بود وچه حس قشنگی داشتی که نوشتی اش.
این لحظه های دوست داشتنی را قدربدان وبرتداومش بکوش که خدای ناکرده در آینده حسرت چنین لحظه هایی را می بری.....
=======
ترک های پایم ازعشق نیست
دویده ام ،
آنقدر
درپی زندگی
که خرده های عشق
پایم را می خراشد
کاش،
قهرمان دو می شدم...

سلام مرد زمینی...
آره دلم میخواست همون طور که از سقوطم نوشتم از صعودم هم بنویسم..
دلم میخواد خیلی قدرشو بدونم نمی دونم چه طوری!؟
فقط میتونم بگم خدایا هزاران بار شکرت

کاش...
ممنون

انتظار کشیده جمعه 24 دی 1389 ساعت 23:02 http://entezar2010.blogfa.com

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد.......................یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت......................یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم.......................چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من........................سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من.................کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع....................او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
سلام به تو دوست عزیزم
بهم سر بزن حتما منتظرم
من آپم

سلام
باشه...خوش اومدین
ولی شما دوست منی؟

ندا شنبه 25 دی 1389 ساعت 08:14 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

مطلب امروزمو بخون عزیزم جوابیه خداوند است
مطالبت فوق العاده دلنشین است

به چشم...
ما که همیشه خونه شماییم ندا جونم

آرمان شنبه 25 دی 1389 ساعت 08:54 http://abdozdak.blogsky.com/

فریناز جان!
یه مناجات با ادم برفی سر کوچه تان بنویس
جاش خالیه اینجا

خب برف که نیومده هنوز!!!
حالا چرا آدم برفی؟؟؟!!!

حمید شنبه 25 دی 1389 ساعت 11:12 http://hamidshams.blogsky.com/


ظاهرا کسی خونه نیست

حالا اومدم...
داداشی آخریشم داددددددددددددم

هوووووووورااااااااااااااا آزادیییییییییییی

پونه شنبه 25 دی 1389 ساعت 12:25 http:// www.jojo-bijor.mihanblog.com

زیبا بود گل من. دوسش داشتم.

ممنون
منم که تو رو دوست دارم

کوروش شنبه 25 دی 1389 ساعت 21:46 http://korosh7042.blogsky.com

پست جدید باز نشد برام
خوشحالم که امتحاناتت تمام شد
وامید همگی با نتیجه ای مثبت روسپید باشید چون برف




ممنون کورش مهربون
آره واقعا
آزادییییییییییییییییی
هوووووووووراااااااااااااا

رمانتیک یکشنبه 26 دی 1389 ساعت 11:38 http://www.romantic6370.blogsky.com/

سلامممممممممممممممممممممممممم
آجی گلم
خوبی فدات شم
خب خداراشکر بلاخره این امتحانات تموم شدم
جون ما رو به لب رسوندی
چه خبرا
پس کو شیرینی ؟؟!!
من شیرینی میخوام
موفق باشی عزیزدلم

سلااااااااام آجی جون خودم

داشتیم؟؟!!
من که کاریتون نکرده بودم
ها؟
نمیشنوم!چی میگی؟

ببین شیرینی ها را دیشب خوردن ولی غصه نخور واسه تو گذاشتم کنار.فقط به کسی نگیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد