ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام!
هرکی با طبعش مطلب غمگین نمی خوره نیاد ادامه ی مطلب...
باور کنین ناراحت نمی شم...
نمی خواستم رمز بذارم چون باید به همه بدم پس چه کاریه؟!!!
دوباره می گم:اگه با غم زندگی آشنا نیستین ادامه رو نخونین...
گاه به تپش هایت شک می کنم!
دستم را دوباره رویت می گذارم تا مطمئن شوم هنوز بالا و پایین می روی...
حس می کنم تپش هایت شده زیزیگلویی...
اگر میتپی پس چرا او که باید شنوا باشد نمی شنود؟!!!
گاه و بیگاه افکار ابلهانه به سراغم می آیند
...............................................
...............................................
........................
هنوز حرمت ها را می شناسم...
خوشحالم که نمی توانم افکارابلهانه ام را روی کاغذ بیاورم
حرمت این کاغذ می شکند آخر!
و من که خود زخم خورده ی شکستن ها هستم
می دانم چه دردی ست شکستن!!!
کاش دیگر بایستی قلب بی قرار من...
کاش کاش هایم بپیوندند به واقعیتی که تلخیش چون قهوه ی اسپرسو می ماند...
........
......
گاه به قلبی که دیگر الان نمی تپد غبطه می خورم!
کاش دست از این همه سماجت برای تپیدنی دوباره برداری
آخر بگو چرا؟!
هنوز هم می خواهی بمانی که چه شود؟!
کاش آرام گیری
بگذار من هم بیارامم
بایست
بایست
بایست
اینجا ایستگاه آخر است.....!!!
رگبار1:هنوزم با تمام این حرفا آرومم... یه آرامش تلخ!!!
خب وقتی نمی خوام باشم این توفیق اجباری واسه چی داره نصیبم می شه؟!
رگبار۲:از این لغزیدن ها همیشه هراس دارم کاش بتونم شرایط پیش اومده رو قبول کنم....
رگبار۳:اگه بخوام بجنگم به زره نیاز دارم.ولی نمی دونم تا چه حد قوی یم!
رگبار۴:الانه فقط میرسم به قولی عمل کنم که به یه آدم خوب دادم...کاش بتونم نسبت به اون موفق بشم
سیلاممممممممممممممممممممممممممممممممممممم م
سیلاممممممممممممممممممممممممم اول اول شدمممممم هوراااااااااا


من باورم نمیشه اول شدم هه هه هه خوب الانه جایزه میخوام برام بفرست صب الان که لالاى


من به تقویم خدایان زمین شک دارم ترسم این است که پاییز تو یادم برود .... از شوق چشمان تو آسمان به تپش می افتد نفس های بی قرار من که چیزی نیست. ... دست هایت، زیباترین سجده گاه... نگاهت که می کنم خدا لبخند می زند... فکر که می کنم به تو...

طرفدارت هستم و در نیایش هایم همواره برایت درخواست برکت میکنم. ... دارم و می کوشم تمام ازادی مورد نیازت را برای ادامه دادن به تپش شادمانه ات در سینه ام در اختیارت بگزارم. ... شک هایت را باور نکن وهیچگاه به باورهایت شک نکن . زندگی شگفت انگیز است ... گاه یک دانه نان. گاه یک دانه قلب. گاه جان از هم می گیرند به زور ...

آنان که حرمت سکوت را پاس می دارند بیشتر از حرافان حرفه ای به بشر امیدواری می دهند .... سیلاب ها را می بینم که بر زمین دلم جاری می شوند… اما راهی نمی شناسم که ... هنوز پس از اینهمه سال که از فوران آگاهی می گذرد می بینم که بسیار ناتوانم
شانه هایت بهترین تکیه گاه اند برای روزهای ابری چشمان من. ... تمام درخت ها به من غبطه می خورند در کنار تو که جاری می شوم چون رود. .... جنسش از ماه است یا آفتاب نمی دانم! اما هرچه هست آنقدر آرام می تابد که چشمم را نزند. ... قلب آفرینش از گرمی وجود تو می تپد..

این قلم این کاغذ این همه مورد خوب!!! راستش می دانی طاقت کاغذ من طاق شده. ... جرأتش را داری که ببینی قلمت می شکند؟ کاغذت می سوزد؟ من دگر خسته شدم می توانی تو بیا. این قلم این ... چشم خود را در حرم وا می کنند شمع را یکباره پیدا می کنند ...
زخم می خورد که خوناب کند دریا را ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس تا در آغوش خودش خواب کند دریا را .... بگو قلبی شکسته دوست داری؟ تورا ای عشق بی سر دوست دارم ....
مرا دردیست اندر دل که درمانش نمیدانم ... اینجا من هستم سکوتی محض سکوتی شکسته و در هم بخاطر هر روز ندیدن تو... اینجا من هستم تهی از زندگی و روز ... درخت ها و آدم ها را خوب می دانم اما گاهی پرنده ها و آدم ها را اشتباهی می گیرم...می دانم چه دردی ست شکستن می دانمممممممممممم ....... فریناز جون قابل تورو نداشت موفق باشى باى عزززززززززیززم بوووووووووس









هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به ســیــنـــه بی قرار است .... کاش می شد قلب ما از یاس بود تک تک گلبرگ آن احساس بود پاک و سبز و ساده و بی ادعا .....کاش می شد این نگاه غوطه ور میان اشک را بر جهان دیگری نثار کرد کاش می شد این دل فشرده بی بهاتر از تمام سکه های قلب را زیر آسمان دیگری قمار کرد. ...
بالا ده بار خوندم شعرتو یا شاید بیشتر درکت میکنم ... واى من فردا امتحان دارم.. من دیگه میرم درس بخونم تا هشت ... برام 2عا کن باى فرنوز جون .. بووووووووووووس .....


واییییییییییى ساعت 2:40 دقیقه هست برم درس ... بخونممممم ببین من چقدر دوست دارم .. بالا 1 ساعت تو وبلاگتم .... بووووووووووووووووس باییییییى عزیزم






































[:S004












































فریناز عزیز




میرفت که دلتنگیهایم را که به آغوش سپرده بودم
فراموشم شود
ولی مگر می شود حس دیگران را احساس نکرد
و چون یخ بود؟
راحت هرچه در دل داری بنویس
باید کلام را حرف دل کرد که غیر این هرگز به دل نخواهد نشست
تظاهر است و ریا
جون بیرون این دنیای مجازی
زیبا بود مهربان
وقتی زنده ای باید زندگی کرد پس تلاش کن برای بهترین ها. ببین عزیزم ما اومدین در این دنیا سرنوشتمان را بسازیم تقدیر تعیین شده است لطفا بهش فکر نکن
خوشحال که هنوز برای کاغذ و قلمت و از همه مهم تر وجودت حرمت قائلی که چیزای پوچ رو ننویسی
زندگی پر از شکسته اگه بخوایی با اونا زندگی کنی بازم میان سراغت
فریناز جونم اگه شادی و غم بیان سراغت کدومو قبول می کنی؟ دست کدومشونو می گیری و با هاشون میری؟
سلام...
خوندم...
راستش نمی دونم چی باید بگم...
ممنونم از این که به یادم بودی...تو این مدت به نت دسترسی نداشتم...
سبز باشی
سلام


طبع بنده می خوره، پس اومدم ادامه مطلب...
غصه نخور گلم آرامش تلخشم قشنگه
به نظر من که به همون قولی که به اون آدم خوب دادی، عمل کن
فریناز عزیز
دردهایت را می شناسم و ایستادگی ات را می ستایم
من عمق درد تو را برای ماندنی اجباری، ماندنی ناگزیر از تپشی عادت وار در قلب می فهمم اما گریزی نیست...
حتی عمیق ترین زخم ها هم اگر التیام نیابند کهنه می شوند و تو به خاطر دردی که امروز از این زخم عمیق و غریب می کشی صیقل می یابی ...
آن روز من خواهم دید که تو به یاری صبرت دوباره ایستاده ای. پس فقط صبر کن. بی آنکه به کسی تکیه زنی دست بر زانوان خود بگذار و دوباره بایست...
بگذار قلبت بتپد آنقدر که این شکست مذموم خجلت زده برای همیشه از خاطر تو برود...
تو خودتو و مشکلاتتو به خوبی میشناسی و این مهمتر از هرچیزیه. پس مطمئنم از پس مشکلاتت بر میای و بهترین تصمیم رو میگیری....

.
.
.
زود برگردیاااا.....
دیدن ناراحتی دیگران موجب خوشحالی کسی نمیشه.مطمئنا هیچ کدام از دوستانتون دوست ندارن شما ناراحت باشین.اگه رفتنوت به شما کمک می کنه که دوباره به همون آدم قبلی تبدیل بشین حتما این کار را بکنید.
ولی تا نفس باقیست باید ماند و جنگید و تمام توان را بکار بست.
آشنایی با نوشته هایتان افتخاری ست برای من که هیچ زمان از یاد نخواهد رفت.
خوندن این متن همیشه برای من لدت بخش بوده.
آوردهاند "جانمایهی روزگار" چیزی است که بازگشت به آن شدنی نیست. فروپاشی آرامآرام این جانمایه از آن است که جهان به پایان خود نزدیک میشود. یک سال نیز، از همین رو تنها بهار یا تابستان ندارد. یک روز هم، به همین سان. بازگرداندنِ جهانِ امروز به صد یا چندصدسالِ پیش، شاید دلخواهِ آدمی باشد، اما شدنی نیست. پس ارزنده است که هر نسلی، آنچه در توان دارد، به کار بندد.
سلام فریناز جان هر کی یک مشکلی داره منو نگاه کن کارم به جایی رسیده که یا اون آدم های ظالم انتقام میگیرم یا حتی ممکنه بیوفتم زندان اگه باهاش درگیر باشم اون قضیه عشقی هم که اونجوری شد تووی خانه هم که جنگ و دعوا مثل همه خانواده ها هست
اما نگاه کن مقتدرانه وایسادم و دارم جلو میرم و سربلند با فریادم خودم رو بالا نگه داشتم پس تو هم میتونی قوی باش که میدونم هستی
این رفتنت یا اومدنی همراه باشه که بتونی روزمرگی های خودت رو با خودت یه تعادل برسونی نشد هم مهم نیست فقط برگرد و حرف بزن
سیلام فریناز ممنون بابت پاسخ زیبا و دل نشین بقیه .... اون ور
گلی عزیزم....جواباتو میدم...الانه ازت انتظار دارم که درکم کنی

آجی گلم


آرامش من
تنهام نذار
امیدوارم زودتر از زود برگردی
سیلام ... جوابتو دادم اون ور ... فدااااااات

سلام
امیدوارم به اون چیزی که میخوای برسی فقط همین
ببخشیدا
ولی تو که به من قولی ندادی بخوای بهش عمل کنی
امیدوارم وقتی نیستی بهترین تصمیمات رو گرفته باشی
فعلا عزیزم
ولی وشقعا شعرت با غم من همخونی داشت
سلام خوبی گلم دوست ندارم هیچی بگم سکوت بعضی موقعه ها بهترین حرفه موفق باشی در پناه حق
توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره
چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره
واسه من تنهایی درده درد هیچکس رو نداشتن
هر گل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن
دیگه باور کردم این رو که باید تنها بمونم
تا دم لحظه مردن شعر تنهایی بخونم
*-:¦:-*`•..✿♥*-:¦:-*____★★★★★★★____*-:¦:-*♥✿..•`*-:¦:-*
✿✿✿✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿[قلب][قلب]
┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ✿★★★
┊ ┊ ┊ ✿ ✿★★
┊ ┊ ┊ ★
[گل][گل]┊ ✿ ✿★ سلام گلم
★*☆♡* ★*☆♡*
.♥
.♥
..♥
...♥
....♥
.....♥
......♥......................♥...♥
..........♥.............♥............♥
..............♥.....♥...................♥
...................♥.....................♥
................♥......♥..............♥
..............♥.............♥....♥
.............♥
...........♥منتظرتم
.........♥
......♥
....♥
..♥
.
★
◙◙◙◙◙◙◙ آپم
★
◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙ آپم
★
◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙ آپم
★
◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙ آپم
★
◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙ آپم ♥
بدو بیا که ادامه داستانه مهساییه !
من که نبودم چه همه اتفاقات غمگین اینجا افتاده
امیدوارم زودی برگردی
فقط یمگم منتظرتم ...
اموخته ام که....














با پول میشود خانه خرید ولی اشیانه نه
رختخواب خرید ولی خواب نه
ساعت خرید ولی زمان نه
می توان مقام خرید ولی احترام نه
می توان کتاب خرید ولی دانش نه
دارو خرید ولی سلامتی نه
خانه خرید ولی زندگی نه
و بالاخره
می توان قلب خرید ولی عشق نه
....پس از مرگم تو ای زیبا نگارم بیا با جمع
یارانم بر مزارم سرت خم کن ببوس سنگ مزارم
که در زیر خاک من چشم انتظارم.....
تو دیگه تنها نگذارم....
....................اپم عزیزم منتظرم.............
[گل][گل]
سلام عزیزم
تونستی افکارتو جمع کنی! منتظرتیم
آجی بیا دیگه
بابا یه تور بنداز افکارتو زود زود جمع کن
جات خیلی خالیه ها
زودی بیا
امروز فکر می کردم
ما ایرانیان چقدر دلتنگ شادی هستیم
حتی جشن های دیگران را هم منتظریم
اگرچه خود جشنهای فراموش شده ی بسیاری داریم
مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارکباد
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
موندم با اینهمه سرزندگی وبت را چرا غمگین مینویسی
منم داشتم به همین فکر میکردم...
خب الانه شاید شیوه ام عوض بشه دیگه
راستش اگه حرفامو نزنم اونوقت رها نمیشم و نمیتونم شاد باشم