آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

*بهانه ای نافرجام!*

وارد گشتم 

آمدی شدی همدم لحظه به لحظه ام 

جایت را خوش کرده بودی  

و... 

تنها یار مهربانی که برایم حرف های دیگر داشت 

تو بودی 

آری  

یادت هست؟! 

من شده بودم بهانه ی برای این روز های تو 

تو شده بودی بهانه ای برای این روزهای من 

.... 

چه قدر آرام به من رسیدی 

و آنگاه که حس کردم  

تو را برای همیشه در کنارم دارم 

به ناگاه 

در پس کلماتی  

کلماتی به سنگینیه یک قرن! 

گفتی ریه هایم التماس هوای دیگری را دارند!

 

و من فقط گفتم 

باغچه ات مبارک 

کلمه ی *نو* را بیرون کشیدم از تبریکم 

  

گویی برای تو  

آرامگاه موقتی بودم 

تا روزهایی که نفست اکسیژن آرزوهایش را بیابد 

آرام یابی در کنار ِبودن ِدلنشین ِمن! 

....  

  .....

اما حالا 

فقط   

برای گلستان شدن باغچه ات   

دستانم را تا ابرها بالا می برم 

 

بهانه ای دیگر نیست!!! 

 

نظرات 13 + ارسال نظر
ندا دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 11:10 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

در پناه خدا باشی نمیدونم چرا همیشه دلتنگی اما بدان خدا در کنارت است

ممنون ندا جان
گفته بودم که خدا امتحانای جالبی از من میگیره کلا

اینم یه جورشه دیگه

ستوده دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 11:37 http://saba055.blogsky.com

سلام خانمی .
تو که همش ما را میبری تو بیقراری ها ومیاریمون بیرون .
یک بار مناجات هات سکرت میشه تا رمزش را باز میکنم یه هم میبینم تو یک دشت سبز دیگه ای سر در میارم .
سرم داره گیج میره تو را به خدا بهمون رحم کن اینقدر ما را نبر تو غار وبیاری بیرون


سلام ستوده جونم

بخشید واقعا

میدونی از رکود بدم میاد
واسه همین همیشه پر پیچ و تاب ترین جاده ها رو انتخاب میکنم....

لذتی که از گذشتن به این جاده ها تو زندگیم بهم دست میده خیلیییییییی برام قشنگه

خلاصه ببخشید خانومی

درنا دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 11:43 http://www.dornah.blogfa.com

از صبح تا حالا اینجا الاف می چرخم آخرشم اول نشدم


آفرین که بهانه دیگری نداری
البته تا پست بعدی

میگم عینکتو نزدی انگاریا!

بهانه ها که بسیار است انگشتانم دردگرفته

درنا دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 11:47 http://www.dornah.blogfa.com

کامنت من کو؟؟؟؟؟؟؟

همین جاست

پاتو بردار

دیدی؟!

درنا دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 11:55 http://www.dornah.blogfa.com

آها حالا دبدم پامو برداشتم دیدم عینکه زیرشه عینکو برداشتم زدم به چشمام دیدم بله ایناها کامنت ما

میگم عینکه مگه زیر پات نبود؟!!!

خورده شیشه زدی به چشمات؟

درنا دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 11:57 http://www.dornah.blogfa.com

فرینازی من رفتم خونه بوووس خدافظی

به سلامت عزیزم
روز خوبی بود
ممنون
بوس

آرمان. دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 12:07 http://abdozdak.blogsky.com/

شاید گاهی ما دلمان هوای کسی رابکند اما دلیل نمی شود او نیز هواخواه ما باشد

بگذاریم همه نفس بکشند
هر هوایی که دوست دارند

درسته
قانون جذب گاهی هم ۱۸۰ درجه صدق می کنه!


خوشبختانه هوای دریای اینجا سهمیه بندی نشده

دریای اینجا فقط آرامگاهی ست برای رهگذران این روزها!

آرمان دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 14:16 http://www.fun-center.blogsky.com

سلام.خوبی ؟
همین امروز پست جدید نوشتی . چقدر زود
ولی جالب بود مرسی

سلام ممنون
واسه چی زود؟!

خواهش میشه

[ بدون نام ] دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 16:52

سلام خوبی ببخشید نمیتونم بیام بهتون سر بزنم اینقدر سرم شلوغه نمیتونم بیام اینقدر این روزها کار کردم دارم از خستگی میمیرم

اپ جالبی بود ممنون خبرم کردی

سلام ممنون
ببخشید اسم نذاشتین که!!!

عیب نداره ...خدا نکنه ایشالله همیشه موفق و سرحال باشین و خستگی زودی از تنتون بره
خواهش میکنم

بانوی شرق دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 17:55

من شده ام بهانه ی برای این روزهای تو
تو شده ای بهانه ای برای این روزهای من
.
.
.
این تیکشو خیلی دوست دارم

منم عاشق این تیکه شم رویایی


کوروش دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 23:23 http://korosh7042.blogsky.com

و من فقط گفتم

باغچه ات مبارک

کلمه ی *نو* را بیرون کشیدم از تبریکم



عالی بود
باز گشتم و هرسه را خواندم
اری
تنها را رهائی نوشتن و نوشتن است
اینگونه را دیگر نیازی به رمز و راز نیست
خود رمز دار می شود

گویی برای تو

آرامگاه موقتی بودم

تا روزهایی که نفست اکسیژن آرزوهایش را بیابد

آرام یابی در کنار ِبودن ِدلنشین ِمن!

این قسمت کمی آرامگاه با اینکه خیلی زیبا نشسته ولی ارتباطی منطقی که باید با کل داشته باشه . کمه
جسارتم رو ببخش


ممنون از این همه لطفی که در حق من دارین...

بله دقیقا درست میگین...
هر کلمه اش برای خودم برگرفته از ثانیه به ثانیه ی روزهای زندگیمه....

در واقع رمز داری که رمز نداره!


نمی دونم.فکر میکنم روی این کلمه...ولی اگه پیشنهادی داشتین خوشحال میشم بدونم...

ممنون و سپاس فراوان از بودنتون



ساناز سه‌شنبه 10 اسفند 1389 ساعت 16:51

با اینکه دیر اومدم و میام اخه وقت نمیکنم ولی وقتی میام همه رو با دقت میخونم اخه خیلی قشنگه هرچند میبریمون توی جاده های پر پیچ زندگیمون ولی بازهم میگم خیلی قشنگن

ممنون سانازم
تو خیلی لطف داری به من و نوشته هام

میگم این پیچ و خمارو من که خیلی دوست دارم

کوروش چهارشنبه 11 اسفند 1389 ساعت 00:39 http://korosh7042.blogsky.com

نفست اکسیژن ارزوهای این مرده را بیابد

پیشنهاد است
و بابقیه - بودن- هم ارتباط زیبائی پیدا می کند

ممنون استاد
ولی منظور من *این مرده*یعنی خودم نیست

منظور من آرزو های خودش است....

در واقع محور توصیف در اینجا اونه....من فقط آرامگاهی بودم...

بازم سپاس...حالا اگه با این توصیفات نظر دیگری دارید خوشحال میشم بدونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد