ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چه زیبا می شود وقتی می توانم به تو فکر کنم...
ببخش بر من اگر می تازم
اسبت را کاش افسار می انداختی
کاش چموش نبود...
دست من نیست!دست پاهای اسب امانتی ات است...
مرا دارد می کشد به هر جا که خودش می خواهد
نه افساری دارد و نه دست ناتوان من بر یال هایش اثری!!!
می تازد...و من ناگزیر سوار گشته ام و حالا باید پا به پای پاهایش به بالا و پایین بپرم!!!
قرارمان چموشی نبود!
قرارمان خموشی بود و انگار نقطه ها بر دنیای ما پاشیده شدند نا خود آگاه!!!
چگونه مهارش کنم این همه سرکشی را؟؟؟
او که مستانه می خرامد تا ناکجا آباد دنیا
دارد می تازد و می تازد و می تازد...
این منم که نا گزیر بر پشتش خزیده ام !!!
می شود بگویی بایستد؟
شاید هنوز احترام صاحبش را داشته باشد...
رگبار۱:
این آهنگو خیلی دوست دارم...برام یاد آور روزهای خوش بودنه
کاش دوباره برگردن اون روزا
قدرشو ندونستم!!!
اسب حیوان نجیبی ست !
فعلا که ما سوار چموشش شدیم
دومی هم رتبۀ خوبیه






اااه چرا انقد تند تند آپ میکنی
بیکاری؟!!
اسب سرکش نشه یوقت!
بعله


تبریـــــــــــــــک
خب امروز دلم می خواد هی بنویسم
تازه خیلی هاشم اینجا نذاشتم
شده داره می ندازه منو
دقیقا همینه! کاش میشد پیاده شیم
مگه تو هم سوار اسبی گلی؟
سلام عزیزم
امیدوارم دفعه بعدی اسب رامش را سوار شی
یا دستهای زیبایت پرتوانت در نوشتن توان رام کردنش را داشته باشد
تهران هستم عزیزم
سلام خانومی

آره منم امیدوارم
پس تو هم تهرانی هستی
ماشالله کل وبلاگا رو این تهرانی ها در بست صاحب شدنا
من سوار اسب نباشم کی باشه؟!
من آذر ماهیم! می دونی که نمادش چیه
بــــــــــــــــــله

حتما اسبه دیگه مگه نه؟
گلی اسب من افسار نداره از تو داره؟؟
سلام




بازم بیا
.
عجب آهنگ دوبس دوبس با حالی
آدم غافل گیر میشه
یه دفه
سلام باشه میام

آدرس میذاشتی خب
آره خودمم خوشم اومد
لازم داشتم برا تغییر روحیه ام
نـــــــــــــــــــــــــــــــه
.
این نظراتت چرا آدم رسوا میکنه
.
اگه میتونی بپاگ
.
.
.
زاستی اون نقطه ها چیزی نیست
جدی نگیر
پاکش کردم اما دوباره آدرس نذاشتی یا
باشه جدی نمی گیریم
بسیار زیبا
مثه سردرگمی هایی فکرمون میمونه که گهگداری به سراغمون میاد و مارو مشوش میکنه امیدوارم این اسب چموش رام بشه!
درسته عزیزم
سردرگمی های فکری که تشبیهش به جموشی میشه...
باران جان کاش آدرستو گذاشته بودی
دفه دیگه حتما بذار خانومی ممنون
چندتا باران داریم آخه
بازم سوتی دادیا! یعنی چی از من داره؟!
افسار به چه کارش میاد! منو میبره هر جا که می خواد
چرا سوتی؟


خب دیگه خوب فکر کن گلی
من میییییییییبره نا کجا آباد خدا به دادمون برسه
ولی من می ترسم بپرم از روش
منم میخوام پیاده شم
قربونت برم تو دیگه چرا نگین جونم؟
تو هم اسب داری مگه؟
وااااااااااااای .
.


فریناز خیلی قشنگ مینویسی ...
چند بار خوندمش...
احساس میکنم شبیه هم هستیم البته ببخشیدا میدونم تو خیلی بهتری فقط از بعضی جنبه ها
عاشـــــــــــــــق اسب سواری ام اینو تو پروفایلم هم نوشتم
یکی از آرزوهام اینه که یه اسب واسه خودم داشته باشم که...
حتی سرکش شدنش رو هم دوست دارم...
ممنون خانومی

نه منم مثل شماهام دیگه
نازنینم کاش اسب آرومی بشه واسه خودت...
چموشیش تو رو از اسب زده می کنه...
امیدوارم زمانی تو افسار اسبی رو تو دست بگیری نه اون تو رو...اونوقت میشه مثل الان من
سلام.اسب سواری خوبه به شرطی که سوارکار خوبی باشی یا بشی.

دریای آرام نا خدای ماهر نمی سازه.
موفق باشید.
سلام
ممنون حرفتون به دلم نشست
دریای آرام....
یعنی الانم اسب جموشه که سوار کاری رو یادمون میده دیگه؟
خدا کنه
ممنون
سلام آجی قشنگم



فدات شم آجی
راستی راستی به قول گلی کاش میشد از این اسب پیاده شیم
آجی حالم بهتر شده
امروز اصلا دلم نمیومد بیام نت
اما الان دیگه دلم تنگ شده بود
سلام عزیز دلم




سوفی مگه تو هم اسب داری؟
انگاری همه مثل خودمنا
خدا را شکر
آفاتو خوندم
من که بهت گفته بودم خیلی ماهه آجی
دیگه ناراحت نباشی یا
آجی بابت آهنگ تبریک میگم
خیلی خیلی قشنگو آرامش بخشه...
گفتم یه حالی عوض کنیم
همه از دم غمگین میذارن آخه
البته به جز۰۰۹۸ تو
سلام فریناز خانوم خوشحال
راستش خونده بودمشون ولی وقتی پست جدیدتون رو دیدم فهمیدم که از اون حال و هوا بیرون اومدین و منم خوشحال شدم.
گاهی با خودم فکر میکنم تمام این مشکلات به خاطر این سر راهمون سبز میشن که قدر آرامش روزای دیگمون رو بدونیم.
گاهی وقتا برام اتفاق افتاده که از بعضی مشکلاتی که قبلا برام پیش اومده بود توی دلم تشکر کردم،چون خیلی چیزا رو بهم یاد دادن و باعث شدن که نگاهم نسبت به زندگی تغییر کنه.
(خدایا دردهای بزرگ رو به من هدیه کن)
راستی
چگونه مهارش کنم این همه سرکشی را؟!
لحظه هاتون آروم...
سلام مهرداد جان


ممنون که خوندین.و ببخشید که ناراحت شدین...
بله درسته به قول دوستان،حال و روز من مثل جاده های کوهستان می مونه
یه دفه رو قله ی خوشبختی ام یه دفه هم در قعر دره هاش!!!
حرفاتونو قبول دارم.وقتی به خدا می گی خدایا بزرگم کن اونم درد هایی رو می فرسته که با تحملش صبر و استقامتت زیاد تر بشه
اما یه چیزی هم هست
من با وجود دوستان خوبی مثل شما ها تونستم اون هفته رو یگذرونم
نمی دونم
خودمم در فکر مهار یک اسب بی افسارم
سربلند و با طراوت باشین مهرداد خان
حالا که گرم نفسهام حالا که خالیه دستام
حالا که بی کس و تنهام
حالا که گریونه چشمام
تو بیا کنار من باش از همه دنیا جدا باش
همیشه به یاد من باش
نذار از نفس بیافتم همدمه تنهایام باش
صدای گریه ی من باش
قافیه ی ترانه هام باش
ممنون علی آقا
چه به حال این پستم می خورد...
چرا آدرستون اشتباهه؟؟؟
خوبی خانومی دوروزه نیومدم نت دلم تنگید چیکار کردی با مریم؟؟؟
خوش میگذره احوالات؟؟؟
ممنون عزیزم


تو فکرت بودم
گفتم یه جایی سرت گرمه ها
بهش زنگ ردم هفته دیگه میرم ببینمش...
همین که این هفته نرفتم نمی دونم شاید فهمیده باشه سرسنگینیمو!
آروم ترم از وجود دوستای نازنینی مثل تو و مریم گلی
تو چطوری خوبی عزیزم؟
فریناز عزیز


در پاسخت نوشتم
خوشحالم که سوالی را که پیش پرسیده بودی را دریافتی
من در میان جمع ام و دلم جای دیگرست
ممنون کورش خان


دلتان همیشه بهترین جاها باشه کاش
خوش باشین مهربون
اون باید بفهمه اشتباهشو
منم خوبم عسیسم مشغول کار و درسم
درنا منهنوز در دسترسشم



رسم زندگی اینه که وقتی کسی ازت دور شد قدرشو بدونی....
شاید بعدها که خیلی ازش دور شدم یادش بیوفته فرینازی هم بوده
موفق باشی خانومی
این روزا هم روزای قشنگی هستند
قدر اینها را بدون
بالاجبار سوار اسب چموشی نشدی انگار که اینو میگی آرمان!!!
ولی خوشم میاد از این سبک نظرهای امیدوار کننده
خیلی قشنگ بود
خواهش