آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

ساقی!

نه من مستم و نه تو ساقی

دلم اما می خواست من مست بودم وتو ساقی

ومن برایت مستانه در شور و عشق می خواندم:


به من امشب ای ساقی
بــــده می دریـــــا دریـــــا
اونقدر امشب مستم کن
کـه بشــــم دور از دنیـــــا
بده جامی ای ســـــــاقی

کــــه بســـــازم بــــا دردا


ساقی ساقی ای ســــــاقی

باز مستـــم و دیـــــــوووونه...



temecula-wine-tours.jpg


اما من عاقلم و تو عاقل تر

از این جمع ِ اَشباه ، بدم می آید

من جمع ِ اَضداد را بیشتر دوست دارم  !!!.....!!!

.....

نظرات 24 + ارسال نظر
پرنیان یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 22:02 http://fathebagh.blogsky.com

پر کن پیاله را
کین جام آتشین
دیری ست ره به حال خرابم نمی برد
این جامها -که در پی هم می شود تهی-
دریای آتش است که ریزم به کام خویش،
گرداب می رباید و، آبم نمی برد!
من، با سمند سرکش و جادویی شراب،
تا بی کران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستارۀ اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا،
تا شهر یادها...
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمی برد،
هان ای عقاب عشق!
از اوج قله های مه آلود دور دست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد!
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!
در راه زندگی،
با اینهمه تلاش و تمنا و تشنگی،
با اینکه ناله می کشم از دل که: آب... آب!
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد!
پر کن پیاله را ...

سلام فریناز عزیزم

سلام پرنیان مهربونم

ممنون که اینجایین.گاهی بازدید میزبان رو بیشتر از دیدن خوشحال می کنه

و من هم از اون دسته میزبان هایم مهربان پرنیانم

دلم حالا پیاله ی پر می خواهد اما جمع عاقلان را چه به پیاله...

نازنین یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 22:59

دوم شدن هم بد نیستا

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:00

من اومدم...
دوم شدم انگار...

نچ
یکی بیشتر

نازنین یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:01

من جمع اضداد رو بیشتر دوست دارم

خوشگل بود فریناز
دوسش داشتم
دوست دارم
د
و
س
ت
د
ا
ر
م
خوشگل شدا



اوهوم
د
و
س
ت
ش
د
ا
ش
ت
م


نازنین یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:03

نه سوفیا سوم شدی
خودم دوم شدم

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:04

آجی الانه رفته بودم آشغالو رو بذارم دم درو بیام...

گفتم اول مقام دومو بگیرم بعد برم...

تازه از دست داداش ممد هم حسابی کتک خوردم...با متکا...
اینقده حال داد که نگو

اینم اثرات ضربه هاشه...

واسه چی کتک؟

تو درس می خونی دیگه؟

نازنین یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:04

راستی این عکستم خیلی خوشگله
هوس کردم

وااااااااای چه گناهه بزرگی

تو فکر کن آب آلبالو إ

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:05



نازنین...چرا مقام رفیع منو ربودی؟؟؟

دلم خوش بود آخه...

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:06

آجی طبق معمول هنوز یه چیزی رو نخوندم

من بر میگردم...

اوهوم

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:08

آجی خوندم آپتو...

قشنگ بودا...
ولی...
.

.
.
.
.
.
.
.

.
نظر بعدی

مرسی

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:10

ولی از درک و فهم من یکم بالاتر بود...

یکم گنگ بود برام...

یعنی نفهمیدم احساستو از نوشتت...

خیب خنگم دیگه

شب مضخرفیه امشب

حالم از این همه عاقل بودنم به هم می خوره
اینم احساسم

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:14

آجی بد جور الان استرس گرفته منو...
برم یه نگاه دیگه رو کتابم بندازم...

میترسم فردا گند بزنم

شب قشنگت پر ستاره آجی جونم...

نه خوب می شی
تو که درس خونی

امشب یه ستاره هم نداره آسمون
سیاه مطلق

نازنین یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:27

تو به من میگی خسیس...!
یه روز تازه بدون شام
الان خوندم
اصلا تا حالا به سخاوتمندی من دیده بودی

کسی که تو یه هفته 200 تومن رو کامل به باد میده بهش نمیگن خسیس که...
بهت ثابت میکنم من کم نمیارم

آخی منم یه ترجمه داشتم اخرش مجبور شدم دادم بیرون بقیه شو ترجمه کنن
میخوای بفرست اینجا برات بدم ترجمه کنن
فقط باید پول خرج کنیا
خسیس بازی نداریم

شامو بده با شیرینی و دسر و ....
تا نگم خسیس

مجبورم خودم ترجمه کنم چون اصطلاحای تخصصی داره بیرونی یا حالیشون نمی شه که

مرسی عزیزم
رسیدم وسطاش دیگه

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:28

آجی رفتم پست قبل جواب نظرمو خوندم...

واسه ترجمه ممد بهتره آجی...
من اگه دیکشنری نداشته باشم...که هیچ...
تازه آجی من پنجم دبستان بود زبانو شروع کردم...تا اول دبیرستان ادامه دادم...درسام که سنگین شد ولش کردم...
تازه فاطیما یه ۷ ،۸ ترمی از من پایین تر بود...ولی اون ادامه داد زبانو...کلی از من جلو زده...
من اگه ولش نمیکردم...الان دیپلمشو گرفته بودم...

فاطیما الان زبانش خیلی خوبه...بهش حسودیم میشه آجی...

خودم که هستم خب...الانم رسیدم وسطاش

این وقفه ها همیشه هست...امیدوام دوباره ادامش بدی

حسادت بده ها
غبطه خوبه ولی

[ بدون نام ] یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:33

من چرا تو پست قبلیت نظر گذاشتم؟؟

اینو نوشته بودما..

آجی میگم حالا اگه میخوای..یه خطشو هم بده من برات بترجمم

نمی دونم
دیدمش آجی

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:33

من چرا باز اسم و آواتار یادم رفت؟؟

ای حواس پرت

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:36

آجی کجا رفتی یهو..؟؟؟؟

هستم

نازنین یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:37

راستی میگم مگه مزخرف اینطوری نوشته نمیشه

عاقل شدنم بده ها

خوشحالم که عاقل نیستم

راستی منم آواتار دوست دارم چیکار کنم؟

مهم مضخرف بودنشه حالا یا این ز یا اون ض

فیلتر شکن می خواد و سایت گراواتور...

بالای اونجا که نظر می ذاری سایتش هست
ثبت نام کن و بعدشم یه عکس و اونوقت هر وقت ایمیلتو وارد کردی آواتورتو نشون می ده

سوفیا یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 23:46

آجی میترسی غلط غلوط بترجمم برات؟؟؟

گفتم که ممنون
خودم دارم تمومش میکنم

کارمونه دیگه
ایندفه خیلی زیاده ولی

کوروش دوشنبه 2 خرداد 1390 ساعت 06:06 http://korosh7042.blogsky.com/

آخ که من چقدر این خنده ی عکس آواتارت را دوست دارم

پیشنهادت رو هم خوشم اومد

چشم روش فکر می کنم. بد هم نیست

پیشنهادات سازنده رو پذیرا هستم.
البته اگه از سر حسودی بود چی فریناز جان؟
نکه خودت نمیتونی عکس بذاری

اگه اینطورباشه چی. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



البته پست امروزت شعر زیبای مشیری رو به یادم آورد
که پرنیان عزیز زحمتش را کشید
من مستم و دیوانه




واسه همین خندشه که عوضش نمی کنم
کورش خان داشتیم؟

فریناز و حسادت؟؟؟
شاید غبطه باشه اما حسادت را نشاید سزاوار ِما استاد!

انتظار که ندارین منم عکسمو بذارم توی وبم؟اونوقت دیگه بیا و درستش کن
همین الانم قاچاقی اینجام چه برسه به اینکه عکس بذارم

ممنون پرنیان عزیز لطفش را تمام کرد در حق من ِحقیر



مهرداد دوشنبه 2 خرداد 1390 ساعت 11:57 http://kahkashan51.blogsky.com

ساقی بیا جامی بده
هر دم از آن پیمانه ات
مستم نما مستش بکن
مجنون این میخانه ات
قدری از آن سرّ نهان
در کام عطشانم بریز
تا غم فراموشم شود،از آن می جانانه ات... (مهرداد)

درود بر دوست مهربان

سلام
ممنون
واقعا خوشم اومد ازش

می ستایم کهکشانی هاتان را مهربان مهرداد

ندا دوشنبه 2 خرداد 1390 ساعت 13:37 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

قشنگ بود دوست داشتم

چشمات قشنگ میبینن عزیزم

MST سه‌شنبه 3 خرداد 1390 ساعت 01:11 http://www.mrmostafa.blogsky.com/

چه خودشو تحویل میگیره: "اما من عاقلم و تو ..."

نه! کم نیار... بازم بگو

بوی احساست تحریک شده به واسطه محبت میاد... شایدم بوی سوختنیه

مگه شک داری ام اس تی؟
چی شد الان؟

آره دماغ تو سوخته باز

آرمان. سه‌شنبه 3 خرداد 1390 ساعت 10:51 http://abdozdak.blogsky.com/

اشباه غلطه
اشباح درسته
اما در فرهنگ لغت آرماطون اینچیزا عادیه

یعنی وقتی اضداد رو آوردم متوجه نشدی منظورم اشباهه!!!؟؟؟

جمع ِ شبیه

دیدی فرهنگ خواجه فریناز غنی تره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد