آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

به قرآنم پناه بردم...به خدای مهربونم

دیشب شب عجیبی بود برام! اون از سر سجاده و حالی که بهم دست داد! و بعد که خوابیدم و از خدا خواستم راهو نشونم بده! روزای آسونی نیستن این روزا واسه من!شاید اصلا نمی فهمم کی درسامو می خونم و امتحانامو میدم! مثل خوابه برام ولی هر لحظه منتظر یه کابوسم که وعده داده شده بهم! که انگار ....


و دیشب و دوباره خوابی که باید میدیدم و ندیدم و خدای مهربونم با ندیدن اون خواب، جواب منو داد!و خواب شب قبلش که ادامه ی خواب اسفند ماهم بود و دلم نمی خواد دیگه اینجا بنویسمش! وامروز که از صبح پُر بودم از نبودنی که وقتی هم بود اشتباه کردم تن دادم بهش!


دیشب دیدم چه قدر فاصله گرفتم از اون چیزی که باید باشم و قبلا بودم!انگار توی این راه یه دفه چشم و گوشت بسته می شه ....دیگه نمی خوام بیشتر بگم!مهم اینه که دیشب باعث شد من دوباره از خدا بخوام دوباره اون قدرت با خودش بودنو بهم بده

دیگه چشمام طاقت این همه اشکو ندارن!اشکایی که برای سردرگمیه عجیبی سرازیرن...اشکایی که چند وقتی بود دیگه باچشمام غریبه شده بودن!

بین اشکام با قلبی که داره ذره ذره تلاششو میکنه واسه پاک موندن، استخاره کردم!واسه اونی که چند وقتیه مهمون دلم شده!واسه خودم واسه خدام....

و موندم از این آیه که اومد و تفسیرش که الان حس میکنم خدا با تک تک سلولای وجودم حرف میزنه


آیه ی ۲۲ سوره ی اسراء:


*در جنب خداوند ،خدایی دیگر قائل مشو ، که نکوهیده و بی یارو و یاور مینشینی*


وقتی یه آیه از قرآن خدای مهربونم اینقدر تمام تن منو به یه دفه میلرزونه و به خودم میاره ،چطوری میتونم خدایی غیر از اون قائل بشم؟!

به یه سکوت عمیق نیاز دارم!شاید باید کمی دور بشم از این روزها    از مهمونم   از کسی که هرچند عزیز باشه هیچ وقت نمی تونه به جایگاه خدا تو قلبم برسه!

و این روزا توی این ماه عزیز می خوام بیشتر به خدای خودم برسم!

دارن اذان میگن...

خدایا تک تک ثانیه های زندگیم داری باهام حرف میزنی و من غافلم ازت!؟

فقط منو ببخش و دوباره بذار بشم همون فرینازی که پاکی و صداقت قلبشو دوست داشتم...


به سکوتی عمیق نیاز دارم فارغ از این دنیای مجازی

شاید یک روز شاید دو روز شاید سه روز....

تا هضم کنم آیه ای رو که برام اومده و هنوز داره تنم میلرزه از این همه کوبِش!!



http://s1.picofile.com/file/6686998988/index.jpg


واسه بابای دوستم فاتحه بدین لطفا

پدرش ماه خوبی رفت پیش خدا


نظرات 49 + ارسال نظر
آرمان. جمعه 20 خرداد 1390 ساعت 21:12

دیدی خدا هم از دستت شاکی شده؟
میخای ایندفعه من پارتی ات بشم؟

آرمان حالم اصلا خوب نیست سر به سرم نذار

تازه الان فهمیدم بابای دوستم هم دو روز پیش فوت شده

MST جمعه 20 خرداد 1390 ساعت 22:15

فقط اینکه موفق باشی...

Tanx

سوفیا جمعه 20 خرداد 1390 ساعت 22:33

آجی الهی فدات شم خودتو عذاب نده

باور کن خدا هم راضی به اذیت شدن تو نیست
خدا تو رو دوست داره...تو رو دوست داره که به حال خودت رهات نکرده

فداتشم آجی تمشب آروم بخوابو به هیچی فکر نکن
خدا بزرگه

خدا خیلی بزرگه
خیلی....

سوفیا جمعه 20 خرداد 1390 ساعت 22:39

آجی برای پدر دوستت هم فاتحه خوندم
خدا رحمتش کنه
خدا به خانوادش صبر بده
فعلا آجی

اوهوم خدا رحمتش کنه

یکتا جمعه 20 خرداد 1390 ساعت 23:26

خدای من
فریناز
....
....
.....

ممنون که بودی اون شب یکتا

نگین شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 03:12 http://www.mininak.blogsky.com

اول اینکه خدا بیامرزتشون
دوم اینکه منو تو دعاهات یادت نهر... کاش منم بلد بودم به خدا نزدیک شم

خدا بهمون نزدیکه ما نمیبینیمش

بردیا شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 10:02 http://123abcd.persianblog.ir/

سلام!
امیدوارم خدا بهترین ها رو براتون رقم بزنه
به دوست تون هم از قول من تسلیت بگین و امیدوارم غم آخر شون باشه

سلام
ممنون

سینا شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 10:47

بعد میام می خونم چی نوشتی. خواجه فریناز اصفهانی(حفظ الله تعالی)

باشه

فاطمه شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 10:48


خدایش بیامرزاد...



آواتورت مبارک

نازنین شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 11:04

سلام فریناز جونم
عزیزم تو باید خیلی خوشحال باشی که خدا اینهمه دوستت داره
و راهو بهت نشون میده
آیه ای که برات اومده خیلی جالبِ فریناز
واقعا خدا باهامون گاهی حرف میزنه انگار
باید بیشتر حسش کنیم
امیدوارم با این سکوت به آرامشی که میخوای برسی عزیزم

سلام عزیزم

اوهوم خدا خیلی دوستمون داره این ماییم که کم لطفی میکنیم بهش

نازنین شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 11:06

فریناز اون شب راستی خیلی برات دعا کردم
همش توی ذهنم بودی
تو و نارون براتون خیلی دعا کردم
برای همه ولی بیشتر از همه برای شما دو تا
ایشاا... خدا جواب دعاهامونو میده

ممنون عزیزم
منم به یادت بودم هم تو و هم نارون

بانوی شرق شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 12:11

....

خدا دستتو گرفته...
محکم بگیرش...

دلم لرزید رویا با این برداشتت

نازنین شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 12:42

راستی دوستت چه وقتی هم باباشو از دست داده
خوشبحال باباش
ولی طفلکی خودش
چند روز دیگه روز پدره

براش فاتحه خوندم
خدا رحمتش کنه

عزیزم
ایشاا... که همیشه شاد و آروم باشی

خدا رحمتش کنه

ممنون تو هم همینطور

سایه شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 13:00 http://shadowplay.blogsky.com/

عزیزم
خوشا به حالت
می شه من رو هم دعا کنی نازنین
این روزها بسی محتاجم !!

تو رابطم با خدا موندم عزیزم
درست شد حتما

آرمان شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 13:15 http://abdozdak.blogsky.com/

خدا رحمتش کنه اون بنده خدا را

سر به سرت نذاشتم
یه کم شفاعت چند وقتیه ته گنجه مان جا مونده خواستم خرج شما کنم
بهر حال هر وقت بیاین قول نمیدم مونده باشه

فقط خود خدا میتونه کمکم کنه

مسعود شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 14:18 http://www.greenoranoos.blogsky.com/

وخدایی که در این نزدیکیست............

خیلییییییی نزدیک

ستوده شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 14:49

سلام فریناز جان .
چی شده عزیزم تو هم که ناراحتی .
خدا رحمتش کنه مرگ حقه خدا به خانواده اش صبر بده .

سلام خانومی

اوهوم خدا رحمتش کنه

ستوده شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 14:51

فریناز جان برات خیلی دعا کردم .
زیاد هم نرو تو فکر استخاره ممکنه مغزت هنگ کنه .
بعد فریناز همه چی دان را از کجا گیر بیارم

ممنون
نه مغزم نه !دلم هنگ کرد

همین هوش کار دستم میده دیگه

مهرداد شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 15:42 http://www.kahkashan51.blogsky.com

سلام توکل کن به خدا همه کار ها درست میشه. هر چیزی به وقتش پسندیده هست ، اوامر دل باید اجرا بشه، همون دلی که ما رو به سمت خدا میکشه ، گاهی هم ..... میکنه که بازم
کار خداست مهم اینه که او راضی باشه .

موفق باشی محکم باش

سلام
توکل که هیچ همه ی زندگیمو سپردم دستش

آره همش کار خداست...قسمتشه حکمتشه!من نمی فهمم الان

کورش شنبه 21 خرداد 1390 ساعت 19:44 http://faalon.blogfa.com

سلام..یه مشکلی توی وبلاگم پیش اومده قالب وبلاگم خود به خود عوض شده از شما هم همینطوره..ممنون

سلام نمی دونم چرا!
شاید مشکل سرور قالبتونه

ندا یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 10:19 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

خدا بیامرزدش

سینا یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 11:36

جان من دیگه نزن تو جاده خاکی

سینا!!!

ستوده یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 14:13

وای فریناز جان کجایی نکنه جن بردت .
نکنه هنوز تو خوابی .
بیا دییگه دلم برای سر به سر گذاشتنت تنگ شده .
میای یا به زور بیارمت

نه پیش خدا بودم

شما تونستی با زور بیار من اسممو میذارم فرفره!

فرداد یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 14:35 http://ghabe7.blogsky.com

اون آیه کریم برای شما اومده...اصلا فهمیدنش سخت نیست.مثل دل شما روانه...
چه دنیای باحالی داری شما....غبطه برانگیزه.

آره خیلی روون باهام حرف زد

تازه کجاشو دیدی فرداد خان

کورش یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 19:06 http://faalon.blogsky.com

سلام فریناز خانوم..آدرس بنده تغییر کرده اگه یه وقتی خواستین به بنده سر بزنین به این آدرس رجوع کنید..
http://faalon.blogsky.com
ممنون..

خوش اومدین به بلاگ اسکای
باشه حتما کورش خان

نیلوفر یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 22:10 http://nilofar20.mihanblog.com/

سلام
چقدر قشنگ نوشته بودی بخصوص اون ایه ای که نوشته ای همه چیز رو گفته .نمیدونم ماجرا چیه وچی بوده ولی فقط اینو میدونم که با یاد خدا دلها اروم میگیره..وهر چی با خدا فاصله بگیریم مشکلاتمون زیادتر وکمتر حل میشه

سلام
با یاد خدا دلها اروم میگیره..

اوهوم هر چی بیشتر غرق دنیا بیشم کمتر به اصلمون توجه میکنیم

سوفیا یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 23:41

آجی
فداتشم دلم برات یه ذره شده
خیلی دلم تنگه برات
خودم اینروزا حال و هوای خوشی ندارم
زود بیا آجی
زود بیا

اوهوم میام پیشت عزیزم

آخه قربون اون دل پاکت برم اون مسئله که حل شد واست دیگه چی شده؟

بانوی شرق دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 00:46

چرا حال همه این روزا خرابه؟؟؟؟
چرا هیچ کس خوشحال نیست؟؟؟


فرینازی
فکر کنم امشب ی دل شکوندم
ـفکر کنمـ
خدا کنه اشتباه فکر کنم
ولی

بقیه رو نمی دونم اما خودمو که نوشتم چرا رویاایی!

دل کی رو؟
امکان نداره رویایی اهل دل شکوندن نیست

آره عزیزم میگن فکر زن چپه

آرمان. دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 12:09 http://abdozdak.blogsky.com/

یادته تو پستای قبلیت نوشته بودی بزرگ شدی
اومدم بگم زیاد مطمئن نباش

آدمی که بزرگ میشه
آبغوره نمیگیره
کفش جغجغه ای نمی پوشه
بستنی قیفی رو هم لیس نمی زنه

دست خدا هم تو از آستین بنده اش بیرون میاد
خدا را از این زاویه نگاه کن
نه اون زاویه
این زاوویه منظورمه

شایدم چون گفتم دارم بزرگ میشم این اتفاقا واسم می یوفته!

یعنی تو بستنی لیس نمی زنی؟آبغوره هم نمی گیری؟
اما فرخ خان میگفت مردای بزرگ بزرگم آبغوره میگیرن!

امروز خیلی خدا خدا میکنی !
چه خبره آرمان خان؟
اون طرفا پارتی پیدا کردی؟

ح دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 14:35 http://www.konardon.mihanblog.com

خدا رحمتش کنه بابای دوستتو.

ممنون

نیلوفر دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 15:23 http://nilofar20.mihanblog.com/

خوشحالم کردی بهم سر زدی همیشه دوست داشتم با ادمای با خدا دوست بشم وشما از همونایی متشکرم که بهم سر زدی

خدا همیشه با ما هست کاش ما هم باهاش بمونیم

خواهش میکنم دوست خوبم...

سها دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 17:32 http://derakht-anjir.blogfa.com/

سلام بانو. امیدوارم واقعا بهترین تصمیم رو بگیری.
واقعا در پناه حق اسمونی باشی عزیزم.

سلام عزیزم
سها میام پیشت حتما ....امروز دندونپزشکی بودم تا حالا
کارت دارم

سینا دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 21:16

چیه فرینازی چرا اینقدر سینا سینا می کنی؟!
دوست ندارم دوباره برگردی به وضع نراحتی و پریشانی

خب جای اون حرف نبود آخه سینایی
ممنون ولی پریشانی نیست!یه جور پیدا کردن راهه که باید سختی هاشو هم به جون خرید

دختری با دامن حریر دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 21:19 http://www.patty.blogsky.com

سلام فریناز جان !
ببخشید که بعد از کلی تاخیر به نوشته های زیبات رسیدم ...

عزیزدلم ٬
بازهم مینویسم ...
اما با رمز !
برات توی صندوق پستیت میفرستم تا داشته باشیش...

سلام دوست خوبم
آره خیلیییییییی وقته منتظر شما و رمزت بودم

ممنون خیلی ممنون
الان میام

محسن بریحی سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 00:05 http://Charbagh.blogfa.com

درود
امید که د رپناه هورمزد همیشه تندرست و شادمان باشید.
خرسند خواهیم شد به ما هم سر بزنید
بدرود

اومدم ولی خوشم نیومد!

همین حوالی سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 01:18

اون سکوتی که داری ازش حرف میزنی خواسته ی خیلی هاس
یکیشم منم، اون سکوت فقط اسمش سکوته،
اما درونش پر از حرف های نگفته س
پر از اشک های نریخته س
پر از ...
اون سکوت رو فقط با سکوت میشه پیدا کرد، فقط با سکــــوت

اوهوم
یه دنیا حرفه توش
ولی به خاطر این نبود که با اون قضیه کنار بیام عزیزم به خاطر این بود که من خیلی از خدا از فریناز دور شده بودم!

فکر نمی کنم تو به اون مرحله رسیده باشی

یکتا سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 01:29

وای مرسی....
خوب تو اگه جرقه رو نمیزدی من یادم نمیفتاد که اینطوریم میشه یه گمشده رو پیدا کرد..
امشب عاشق فیس بوکم..اگه نبود من الان دوست جونم و پیدا نمیکردم..

آره توام فهمیدی؟
حالا بیشتر میخواستم بذارم...
دیگه میخواستم هر طور شده ذوق و خوشحالیم و نشون بدم..

میگم پولشو بده خو!
این همه امروز کیف کردی از خوشحالی
یالله ببینم رد کن بیاد

بـــــــله یکی نخونه فکر میکنه امشب عروسی ته اینقدر خوشحالیدی

یکتا سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 01:31

میبینم که نگین اینجاست..
رمز و بهت داد به منم بده....
آی بگیرمت نگیییییییییییییییین

اینجا تا دلت بخواد نگین داریم
کدوم نگین؟

یکتا سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 01:32

با اون یکی نگین هم که دوستی
اون نگین که تحت تعقیبم دختری با دامن حریره...
با آلبالو خانمی کاری ندارم ...

آهان اسمشو نمیدونستم

رمزو داد ولی بهت نمییییییییدم یکتایی

آرمان. سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 08:08 http://abdozdak.blogsky.com/

نه دارم تمرین میکنم با خدا چایی بخورم
اتفاقا خیلی می چسبه
چایی از من قندش از خداست
اون لبخند میزنه من ذوق مرگ میشم از خوشحالی

خواستی تو هم بیا
فقط لطفا اون کفش جغجغه ای هایت را از پا در بیار
خیلی سر و صدا میکنن

هه یاد همین حوالی افتادم!
من دیشب چای خوردم باهاش

بهتر از این چکمه های ۵۰ سانتیه تو إ که همه چی رو توش قائم میکنه

ستوده سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 11:52

اسمت را باید عوض کنی بذاری قرقره یا فرفره .
حالا کدوم را انتخاب میکنی خودت میگی یا من برات اسمی بذارم .
راستی چقدر کیف میده آدم از تعطیلاتش استفاده کنه اونم تو یه جای دنج مثل خونه اش .
امتحان ها خوش بگذره عزیزم

عزیز دلم این برگشتنو بذار به حساب دلتنگی واسه تک تک شما ها خانومی

ولی خب هنوز نمیتونم بنویسم و مثل قبل باشم

هنوز برام هضم نشده این آیه ستوده جون

آره خیلی خوبه
من الان تا شنبه امتحان ندارمو و در استراحت به سر میبرم و البته فکر

آرمان. سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 12:38 http://abdozdak.blogsky.com/

خب منم ایده اش رو از همین حوالی گرفتم

چکمه هام خوبه
میشه هر گناهی رو توش قایم کرد
در عوض صدا نداره
دائم هم تو چشم خدا نمیزنه

کمی سیاست داشته باش آبجی!

مشکل من اینجاست که نمیخوام گناه کنم داداش

وگرنه تا الان میتونستم....!!!

کفشای جقجقه ای مو دوست دارم چون نمی تونم تو راه پنهانی برم و زود پیش خدا رسوا میشم

مطمئنم که تو هم چکمه دوست نداری!ورگرنه مثل پارسال ادامه میدادی

حسین سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 13:51

سلام
این دانلود کن ، قشنگه


مرسی


http://s1.picofile.com/file/6804221326/_As_such_Thou_have_always_been_.pps.html

سلام
ممنون

سوفیا سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 15:41 http://www.sufiyastory.blogfa.com

آجی بدو که آپیدم...سوفی بعد از مدتها با تفلد یه کوچولوی ناز نازی آپید

واااااااای کاش دیر نکنم
خوابم برده بوده عزیزم

مهتاب سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 17:34

آبجی بد

خب آخه دارم واسه سوفی نظر میذارم هی میاین تو دست و پا

مهتاب سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 18:45

خب منم داشتم نظر یدادم

آفرین عزیزم
خوب کاری میکردی

حسین سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 20:34 http://funeral.blogsky.com

باز سلام
این لینک رو از قصد واست فرستادم.. چون با نوشته هات حال و هوات رو فهمیدم!
کلی از این فایل ها دارم که در نوع خودشون واقعا زیبان...
البته میتونی با عضویت در خود سایت از این فایل ها دریافت کنی

سلام خیلی ممنون حسین

تو این فایلا رو داری و این وبته؟؟؟
بابا خیلییییی باحالی تو

ممنون میرم عضو میشم حتما

مقداد چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 04:32 http://shaperak.blogsky.com

تو این چند روزه که من نبودم چه کارا که نکردی!! ماشالا این آجی ما خیلی فعال شده
منم مثه تو استخاره گرفتم،خوب اومد ولی آخرش..

اوهوم خیلی سخت بود مقداد... تازه فکر کن تو امتحانام بود

وای نگو...این که از الانش اینطوری اومده وای به حال آخرش

کوروش پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 01:38 http://korosh7042.blogsky.com/

میدونم یک مدت نیومدم
ولی مگه قهر کردی که تو نمیای؟!
خوبی فریناز عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد