ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دوباره کوله ام بر دوش
رهسپارم...
خود مسافرِ زمینم و حالا در سفرم مسافرم...
قصه ی غریبی ست نازنین...
می بینی...
قصه ها همیشه افسانه نیستند...
گاه به قدرِقدرتِ چشم هایت
واقعی می شوند..
واقعیتی افسانه وار
رگبار1: بعضی روزا پره از اتفاقات غیرمنتظره:
-صبح به اندازه تمام دنیا خوابم می اومد که به طور معجزه آسایی آزمایشگاه تجزیه تشکیل نشد و من رفتم خوابیدم
- کتابی رو که مدت ها بود می خواستمش امروز خیلی اتفاقی توی کتابخونه پیداش کردم
-توی اتوبوس دا... رو دیدم بعد از یکی دو سال ! چه قدر عوض شده بود...
-وقتی اومدم خونه،خاله و الهام و ابراهیم اومدن و من تا لحظه ای که زنگو زدن نمی دونستم! (به یاد روزهایی که بابابزرگ زنده بود کشک و کدو پختیم
)
-لیدا و مامانش هم اومدن.بالاخره خونه رو خریدن دیگه راحت شدیم از گشتن و آوارگی
- الانم نارون برگشت... بعد از دو سه ماه استراحت دوباره برگشت
- و دیروز که اتفاق خوبی افتاد... بین من و فاطمه
رگبار2: چند روزی نیستم... دارم می رم سفر... وقتی اومدم بهتون میگم کجا
مراقب خودتون و وب من باشین تا برگردم...جمعه هم بالاخره یه راهی پیدا می کنم واسه آپ انتظارم... خیالتون راحت
شــــاد و آرام باشیــــد
در پنـــــاه حــق
خوشحالم که این همه اتفاقای خوب واست افتاده
ازینکه اولین نفری بودی که واسم کامنتکذاشتی کلی ذوق کردم
عاشقتم عززززززیزم
کجا؟
من اومدم تو میخوای بری؟
بــــــــــــــــــــــــــــــــه ببین کی اینجاست

منم کلی ذوق کردم دیدم اینجایی ناری جونم
منم الان اومدم خانومی
Have A Nice Trip
Tnx
سلام
منو فراموش نکنید ها !!!
خیلی برام مهمه.مرسی
سلام... نه یادم بود. خیالتون راحت
کاری که گفتین انجام دادم
salam azizam khoobi?chera,cooming soonam
سلام
ممنون خانومی
امیدوارم
ای کاش به من می گفتی کجا میری،البته یه حدسایی زدم!
عزیزم در پناه حق شاد و آروم باشی
خب نپرسیدی که مهرناز

نه خانومی... حدست اشتباهه
ممنون
سلام عزیزم...
مرسی که بهم سر زدی...
مطالبتم مثه همیشه قشنگن
سلام خانومی
ببخشید این مدت نمی رسیدم
ممنون مثل خودتن
خوش باشی خانمی

خوش ِ خوش
بعضی روزا واقعا اتفاقات عجیبی میفته
مثل امروز من
مثل امروز تو
روزگاره دیگه!
همش عجیبه
ممنون نگین جان
تو بیشتر
آره.. همــــــــــش عجیبه
اون شعر بالایی رو خودت گفتی؟!خیلی خوب بود
یاد باد ان روزگاران یاد باد
به سلامت- خوب سفر میری ها
سینا!!!
خب معلومه که خودم گفتم!
ممنون
رسمی تر شده انگار… حس میکنم دیگه ما رو تحویل نمیگیرین…

سلام بر فریناز عزیز
من تغییری نکرده ام .اما گویا تو رسمی شده ای و دیگز آن بشایت را که در وبلاگم داشتی و صمیمیت را کنار گذاشته ای که باید بیایم و یاد آورت شوم
که یکی از بدی های سایت کار زیادی است که می برد
نمی شود سایت بود و خالی
همیشه فریناز دختر شاد و درونگرایم را چشم به راه بوده و هستم
سلام بر کورش گرامی

بدهکارمون کردین استاد! منم طلبکار نیومده بودم که
خود منم دلم گاهی واسه اون فریناز تنگ میشه... روزایی که !
امیدوارم موفق باشین ... با مدیریت شما حتما سایت خوبی خواهد بود
سفرت خوش فریناز عزیز
ممنون سایه جان
سلامممممممممم
کجا رفتی؟
فکر کنم رفتی برای من کارخونه گز بخری
ای بابا دوست جون یه بسته گز هم کافیه برام
هر جا هستی سالم وشاد وموفق باشی
من منتظرت هستما زود برگرد
سلاااااااااااااااام


نمیگم
پس لو رفتم! میخواستم سورپرایزت کنم کارخونه گز که نشد اما کارخونه جعبه گزو بزنم به نامت که بازم نشد
ممنون باشه الان دارم میام دیگه
سلام
با سپاس از اینکه به وبلاگ من سر زدی و نظر دادی
من شما رو لینک کردم اگر شما هم دوست داشتی منو لینک کن
سلام
خدمت میرسم
زودی برگردی هاااااا

هوووووووووزا
سوغاتی هم یادت نره
نازون جونم برگشت
تو سوغاتی یا رو میخوای یا منو کلک


آره بالاخره برگشت
حدس میزنم به کجا میری
یاد منم باش عزیزم
شادی و سلامتی رو برات آرزو میکنم
در پناه خدا باشی
نه عزیزم حدسات اشتباهه


مطمئنم که اشتباهه
اونجا که سیاحتی بود
ممنون
راستی سوغاتییادت نره ها



بدون سوغاتی رات نمیدیم
یه بارم توی عمرت اصفهانی بازی در نیار
کی کو کجا کِی!!!؟؟؟


کی گفته من رفته بودم مسافرت؟
"رگبار1: بعضی روزا پره از اتفاقات غیرمنتظره"
جدی میگی؟

(ولی یه تبصره به اسم پول داره
) خوب اگه نمیخوای بگی، اون "دا..." رو هم نگو دیگه... اِهه!


نه بابا؟؟
توی اتوبوس کیو دیدی؟ دانیال؟ داریوش؟ دارو؟ داماد؟ دامغان؟ ؟؟؟
باید حدس بزنیم؟ اینقدر بدم میاد از کسایی که حرفشون رو کامل نمیزن! استثنا هم نداره
به به، به سلامتی... جاش مهم نیست... مهم سوغاتیه، که اونم خیلی مهم نیست!
برو راحت باش... وبتو به خوب کسی سپردی... فقط بی زحمت سَنَدِش رو کجا گذاشتی؟ بالاخره شاید لازم بشه! شاید
طبق معمول خوش باشی
جونِ تو





یکی از همینا بود که گفتی
خیلی باهوشی تو پسر... به خودم رفتی یا
هه هه منو میترسونی؟ از زاینده رود آب دیدی از منم پول میبینی
چه پررویی تو
مگه مالک وب من شدن الکیه؟!تااااااااازشم من جنازه وبمو رو دوشتم نمیذارم چه برسه به سندش
تو خوش تر
یه سلامتی کجا تشریف میبرید فریناز بانو
.
ما را هم همسفر کنید شاید در این سفر همراه خوبی شدیم .
الان حس لفظ قلم حرف زدن من را گرفته
گفتن نگو

خب نمی شدین دیگه
ولی یادتون بودم ستوده جون... آخه میخواستیم بریم بیستون یاد شما افتادم که رفته بودین کرمانشاه
اما خب نرفتیم اونجا
حالا نمیشد بگی کجا میری یعنی آدم اینقدر خسیس

نکنه میترسی بیایم باهات خرج بذاریم رو دستت
نه نمی شد

آره دیگه... زدی تو هدف
خوشحالم خوب بوده همه چی به امید روزهای بهتر برای تو
ممنون ندای نازنینم
و بهترینش برای تو