آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

سی امین جمعه ی انتظار

سلام برآل یاسین

سلام بر تو ای دعوت کننده ی خلق به سوی خدا

سلام بر تو ای خــلیــــفه ی خـــدا

سلام بر تو ای حجّت خدا

سلام بر تو ای ...


در دنیای خود که باشم تا دست و زبان یاری ام کنند سلام می دهم بر یگانه امام این روزهای انتظار...

و حالا سی جمعه است که خورشید جمعه هایم با سلام و درود بر تو طلوع می کند...همّت و تلاش و پشتکار که می خواهد اما همه ی اینها به کناری می خزند اگر تو نخواهی مخاطب دل های مشتاقانت قرار گیری مهدی جان!

هنوز پنج شنبه ها که می شود در تب و تاب شتافتن به حضور تو ام مولایم ...و در اشتیاق نوشتن جمعه ای دیگر از آسمان و ستارگان و ماه و خورشید ... از گل ها و پرندگان و درخت های سر به فلک کشیده ... حتی از مورچه ی رهگذر سنگفرش کنار خیابان هم حرف هایشان برای تو را سوال می کنم...

و عجیـــب زمانی ست که نام تو را بر زبان می آورم!

همین که می گویم مهدی، آسمان آبی تر می شود... خورشید درخشان تر... ماه زیباتر...

اطلسی ها شیپور بر آسمان می گیرند...

شمعدانی ها شاداب می شوند...

همیشه بهار ها، در انتظار بهاری زیباتر از هر بهار دیگری به پایکوبی می روند

و دیده ام که کاج مان قد علم می کند... دیده ام که سَرْو ها به استقبالِ ظهورت صف می کشند...

من دیده ام که زبان گنجشک پر از رقص می شود... دیده ام که سمفونی آمدنت را در قلب برگ برگش با باد می نوازد...

و دیشب نارونی را دیدم که تارهای زردش را هرس می کرد...می خواهد سبز سبز بماند حتی در این پاییز طلایی...

وقتی می گویم مهدی، گام های مورچه ها هم بیشتر می شود.حتی غذایش را بر زمین می نهد تا خبر شنیدنِ نامِ تو را به ملکه شان برساند و مژدگانی بگیرد

انگار همه می داند خبری در راه است...

و دل هایمان عجیـــــب قرص است به آمدن مسافری در راه...

مسافری که ســال هـــــاست دارد می آیـــد...


هنوز با یادِ نامِ زیبایت، به سلامی میرسم که مهربانْ معبودِ بی همتایم تو را بر ما وعده داده است... همراه با ضمانتی خدایی


.¤* اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَعْدَاللهِ الَّذی ضَمِنَهُ *¤.


*¤. سلام بر تو ای وعده ی خدا که خود آن وعده را ضمانت کرده است .¤*



پلکِ دلمان سال هاست که می پَرد آقا جان... جمعه ها که می شود کارزاری در راه است میان مژه های پایین و بالای شهر...


از پَریـدن خستـه ام مهدی جان...

                                هنـــوز هـــم نمی آیـــی؟؟؟




تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید


اَللهُمَّ َعَجِّلْ لِوَلیِکَ الْفَرَج


تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید




نظرات 19 + ارسال نظر
محمد جمعه 22 مهر 1390 ساعت 09:53

محمد جمعه 22 مهر 1390 ساعت 09:58

برای چی حال پریدن نداری آجی؟
فکر کنم سیستم پیشرانه ات بهم ریخته باید یه دستی به سر و گوشش بکشم

حس مکانیکیت گل کرد دوباره؟
بسم الله...

محمد جمعه 22 مهر 1390 ساعت 10:05

حیفه سوم نشم

واقعا حیف بود

محمد جمعه 22 مهر 1390 ساعت 10:06

خب دیگه از قدیم گفتن در اوج باید خداحافظی کرد
منم امروز اینجا در اوج بودم
دیگه باید کیبرد رو ببوسین بذاریم کنار
پس تا بعد همچنان چخلصیم

اوجت منو کشته

إ زشته یعنی چی کیبردو ببوسی؟!

مردم چی فکر میکنن آخه

چمنتیم

مریمی جمعه 22 مهر 1390 ساعت 10:49 http://najvaye-tanhai.blogfa.com

سلام فریناز جونم!!!
داشتم دعای ندبه رو زمزمه میکردم دم صبحی که یاد سی امین جمعه انتظار دل تو افتادم برات دعا کردم خانمی خوش به سعادتت برای دل منتظرت
راستی قالبت محشره محشر مبارکت باشه

سلام مریم جونی

آره واقعا چه خوشبختم که دل های پاکی مثل تو واسم دعا میکنن

ممنون خانومی
برگا رو هم ازت دزدیدم

ببخشید خلاصه

عاطفه جمعه 22 مهر 1390 ساعت 11:07 http://demobilize.blogfa.com

چقدر ازش دور شدیم که هنوز هم اومدنش طول میکشه ... انگار یه راه طولانیه ... .


اللهم عجل لولیک الفرج

مسافری که سال هاست دارد می آید...

آمین

نگین جمعه 22 مهر 1390 ساعت 14:17

اَللهُمَّ َعَجِّلْ لِوَلیِکَ الْفَرَج




خوش به حالت که اینقدر دلت پاکه فریناز

آمیـــن

سعی می کنم پاک بمونه...

اما دل پاک مایه ی دردسره! زود لک می گیره

فاطمه جمعه 22 مهر 1390 ساعت 14:19 http://rafigheshafigh.blogsky.com

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر

سلام بر آنان که در کلاس انتظار غیبت ندارند...

وسلام به فریناز خانوم

آمیــــن

سلااااااااام به شاگرد زرنگه ی شهرمون

خوبی بانو؟

مهرداد جمعه 22 مهر 1390 ساعت 16:28 http://Friendly90.blogfa.com

¤* اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَعْدَاللهِ الَّذی ضَمِنَهُ *¤.

سوسوی فانوس نگاه تو
آرامش این راه تاریکه...
----------------------------------------------------
جمعت به خیر و شادی فریناز

به خیر و شادی بود مهرداد...
ظهر مهمون داشتیم تا عصر
بعدشم خودمون رفتیم مهمونی تا آخر شب...

جات خالی داداشی

فقط یه چیزی خیلی آزارم میده...این روزا!

علی اکبر جمعه 22 مهر 1390 ساعت 16:36 http://hamshahrijavan.blogsky.com/

سلام
خوبی؟

مثل همیشه متن قوی و گیرایی بود .. من واقعا لذت میبرم میخونم پست هات رو .. مخصوصا که گاهی هم صدام رو موقع خوندن مطالب این چنینیت شبیه گویندهای تلویزیون میکنم ..

اللهم عجل الولیک الفرج

سلام
ممنون

خداااااااای من!

یه لحظه ذوق کردم

ممنون لطف دارین...
خب صداتونو ضبط کنین ما هم ببینیم چطوری میخونین

نگین(همین حوالی) جمعه 22 مهر 1390 ساعت 18:38

خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از ان آگاه استشاید این جمعه بیاید
شاید...
پرده از چهره گشاید ...شاید...


اللهم عجل الولیک الفرج

نگین!

درست نیم ساعت قبل از ساعت این کامنت، داشتم بهت فکر میکردم تو کارام... که الان خوابگاهی و دلتنگیو...

باورم نمیشه همون ساعت اینجا بوده باشی

واقعا خوشحالم کرد بودنت...

آمین

نگین(همین حوالی) جمعه 22 مهر 1390 ساعت 18:43

سلام فریناز جون
توی خوابگاه چون بچه ها از شهرای دیگه اومدن و از خونواده هاشون دورن، موقع غروب فضای دلگیری بوجود میاد که به نظر من بدترین غروب ِ عمرمونه!
الان بچه ها نشسته بودن داشتن صحبت میکردن با همدیگه، منم همین متنتو واسشون خوندم، نیستی ببینیشون،یکی اشکش دراومده یکی هوایی شده
خلاصه فضای خوبی ایجاد شد با خوندن این متن توی اتاقمون
الهی که این قلم ِ قشنگت همیشه بنویسه و این دل پاکت همیشه مواظب صاحبش باشه

سلام عزیزم

داری ما رو معروف می کنی یا

امیدوارم...
با بودن خوبانی مثل شما انگیزه ام چندین برابر میشه

خوش بگذره خانومی خوابگاه

روزای خوبی میشن... مطمئن باش

سینا جمعه 22 مهر 1390 ساعت 19:01 http://omide-ma.blogsky.com

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

چه شعر خوبی بود سینا

ممنون...

حافظ چه شیرین فالی زده بر این روزهای ما...

صادق جمعه 22 مهر 1390 ساعت 23:17 http://www.azaval.blogsky.com

سلام و ممنون از همه چیز...
خوشحالم از آشنایی...بی اندازه

تـقصیـــر مـن اسـت اینـکه ، کـم مــی آیـی

هـر گـاه شـــدم اسیــــر غـــم مــی آیــــــی

ایـن جمعـه و جمعـه های دیگر ، حـرف است

آدم بشــوم ، سـه شنبـه هـــم مــی آیـــی

سلام
اینجا هم شعر سه شنبه ها رو آوردین؟

منم سه شنبه اومدم وبلاگتون

سربلند باشید

نازنین جمعه 22 مهر 1390 ساعت 23:22 http://www.dokhtareasemoona.blogfa.com

سلام من آپم خوشحال میشم بیای

سلام!

نسرین شنبه 23 مهر 1390 ساعت 00:58 http://cloudy2010.blogsky.com

چقدر دلم گرفته بود این جمعه فریناز ...

نبینم گرفتیشو بانو!

به عشق همونایی که معصومن بازش کن...

زمین و زمان تنگ ترش میکنه عزیزم

فاطمه شنبه 23 مهر 1390 ساعت 09:47

سلام...
بانو دیروز اومدم وبت اما نتم قطع شد و نشد که نظر بدم...
شرمنده..

اما حالا اومدم...

اللهم عجل لولیک الفرج

به این همه پاکی غبطه خوردم...

سلام
الان تو جواب دادن ها منتظرت بودم...

یادم باشه به استاد بگم بی غیبتی جمعه ها

پاک تر از دل کربلایی تو نیست که عزیزدلم

سها شنبه 23 مهر 1390 ساعت 11:17 http://derakht-anjir.blogfa.com/

سلوم.

سیلام

ندا سه‌شنبه 3 آبان 1390 ساعت 12:34 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

نوشته هات قلب آدمو تسکین میدهد

ندا جونم جات خیلی خالی بود این روزا...

ممنون خانومی... قلبت پاکه حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد