آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

One daY Like thIs



تو

هر روز

می روی

و من

هر روز

جوانه می زنم

در یــادِ تو


تو

هر روز

می روی

و من

ستاره می شوم

در آسمانِ تو


تو

هر روز

می روی

و من

مچاله می شوم

در خــاطراتِ تو



http://s1.picofile.com/file/6424720320/%D8%B4%D8%B4%D8%B4%D8%B4.jpg



تو می آیی

من می مانم

و دوباره

یک روز

می روی

بی خبر

همان روزی

که خورشید

پشتِ ابر

پنهان می شود

همان شبی

که ستاره ها

به عروسیِ ماه می روند


تو دوباره

بی خبر

یک روز

یا یک شب

می روی

و من می مانم و

یادت

آسمانت

خاطــراتت

عطر واژه هایت

برجــستگی احساست


من می مانم و دیارت

زادگاهت

مردمان همجوارت


من می مانم و

کـــلبه ای خاموش


من می مانم و

طوفانِ دریایی پر خروش


من می مانم و

قـــلبی سیاه پوش


اما

نه!!


بیخیال تمام روزهای گذشته

بیخیال ماندن های من!

بیخیال رفتنِ تو در روزی شبیه امروز

شبیه فردا

روزی شبیه روزمبادا!



http://s2.picofile.com/file/7171528274/87313217614832118587.jpg



من

امــروز

می روم


و تو نیز

خواهی رفت


راهمان

یکی نـــیست


......

....

..

.


نظرات 28 + ارسال نظر
نگین دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 18:25

راهمان یکی نیست!

همیشه همه ی راه ها یکی نمیشه

نه یکی نمیشن!

نگین دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 18:26

گاهی باید فقط و فقط راه خودتو بری
باید همسفراتو جا بذاری
چون
..
..
..
چون راه تو راه اونا نیست !‌

همسفرایی که دلت میخواست تا آخر کنارت میموندن!
ولی باید بری

تنها

نگین دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 18:34

سلام بانو فریناز
حال شما؟ خوبی خانومی؟
منم خوبم ، مرسی

درس و دانشگاه چطوره؟ خوش میگذره؟ با میان ترما چیکار میکنی؟؟

درس و دانشگاه من که خوبه، خوش میگذره چه جورم ای میسازیم باهاشون


اینم یه مدل نظر گذاشتنه دیگه
کار تو رو راحت کردم دیگه نیازی نیس سوال کنی
چون پیشاپیش جواب دادم

سلام عزیزم
ممنون شما خوبی؟

آخخخ گفتی نگین!
داریم هلاک میشیم! از این ۵ شنبه شروع می شه میانترمام!

این ترم خیلی سخت میگیرن استادا به هر کی هم اعتراض کنیم میگن شما سال آخرین دیگه دارین فارغ التحصیل میشین باید بهتون سخت گرفت!

آره دستت درد نکنه
شما میاناتون کی شروع میشه؟

محمد دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 18:39

آجی کلنگ بیارم زمینو بکنیم آسفالت بریزیم راه رو یکی کنیم؟!

فکر بدی نیستشا

کمیسیون میگیریم تایید شد عملیش میکنیم

محمد دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 18:42

آجی یواش برو ما بهت برسیم

یواش تر از این؟

مگه لاک پشتم

نگین دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 18:45

یکی این آقا محمدو بگیره دوباره با کلنگش پریده وسط میدون

میگما کی بود میگفت دلت بسوزه؟؟
هان؟؟

یادت رفته من کی ام؟؟

میگما دست گلش درد نکنه با این کلنگش

به این میگن یه روحیه ی دالتونی

من بودم به لوکی لوک گفتم دلت بسوووووووووووووووووزه

چیه میخوای بریم دعوا؟

نگین دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 18:46

میگم آقا محمد با آچار و پیچ گوشتی بیاین بهتره ها!

بالاخره یه جایی بایذ از رشته تون استفاده کنید دیگه!

واللا!
محمد خان با شمان

مهرداد دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 20:26 http://Friendly90.blogfa.com

همیشه که آدم حرفی واسه گفتن نداره
فقط اومدم
که بدونی
...

ولی مگه میشه حرفی نداشته باشی!!

به هر حال ممنون

یکتا دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 21:19

عجیب آرامش داشت
شاهکار خودته ؟

پـــ نـــ پــــ شاهکار بقال سر کوچمونه دادم بهش واسه من بنویسه

حرفا میزنی یا نارونی

نازی دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 22:01

یخیال تمام روزهای گذشته

بیخیال ماندن های من!

بیخیال رفتنِ تو در روزی شبیه امروز

شبیه فردا

روزی شبیه روزمبادا!


من

امــروز

می روم



و تو نیز

خواهی رفت



راهمان

یکی نـــیست



......

....

..

.

آره آجی

همینه...
زندگی جاریست....

مثل دریا...مثل رود...مثل من مثل تو...

بیخیال مرداب راکد...دریا زیبا تر است

آره

نازی دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 22:04

خوشبختی دور نیست...
خوشبختی بزرگ نیست...
خوشبختی همینه...خیلی آسون...

خوشبختی دیدن چیزای کوچیکه

خیلی وسیع نیست که نتونیم تو مشتمون بگیریمش...

خوشبختیتو تو مشتت بگیرو نذار که فرار کنه...
باهاش مهربون باش...
اونوقت همیشه از آنِ خودته...


چه باحال و ساده بود خوشبختیا

من همیشه خوشبخت بودم نازی...

چه روزهای دلتنگیم چه روزهای رهاییم چه روزهایی که جای خالی کسی رو احساس نمیکردم...

همیشه خوشبخت بودم عزیزم

Anna دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 22:17 http://lapeste.blogsky.com

کاش ..

زمین ، حرفهای گــــــــــــالیله را..

باور نمی کرد کــــــــــــــاش گوشه ای داشت برای پنهــــــــــــــان شدن ...


کاش...

ممنون آناجان

همیشه زیبا مینگاری

حسین رضایی دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 23:56 http://rezaei307.blogsky.com

سلام دوست عزیز
خیلی خیلی زیبا و قشنگ بود
بسیار آرام بخش بود
منم آپم
قابل بدون و سر بزنید
مرسی

سلام
ممنون...
چشم خدمت میرسم

مقداد سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 10:03

سلام
برمیگردم

سلام

خوش باش

نگین سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 12:29

میانترمای ما از ۲۲ آبان شروع میشه!
ینی دقیقا زدی تو هدف!

سخت گیری شون واسه ما هم هست!
میریم اعتراض میکنیم به مدیر گروه برمیگره میگه شما مگه هنوز تو فاز کاردانی موندین که تحمل سخت گیری رو ندارین؟؟

چه کنیم دیگه،به قول بابام:
دانشجو بودن ینی درس خوندن و زجر و بدبختی،آسایشش واسه زمانیه که مدرکتو میگیری و یه کار پیدا میکنی

تازه اونم اگه کار گیرت بیاددددددددد

چه خوب!
ما هم اوجش دو هفته آخر آبانه!

کار واسه شما کامی یا که هست!
حالا ما رو بگی یه چیزی

آره دیگه
من نمیدونم نونم کم بود آبم کم بود دانشجو شدنم چی بود دیگه
وااللا

گل مریم سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 13:29

عکس دومیت باز نشده برام!

!
مشکلت فقط عکس بود؟؟؟

ستوده سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 13:44 http://saba055.blogsky.com/

سلام خوشکله خوبی عزیز .
این تکیه کلام منه تو کلاس هام

حالا راستی راستی فراموشش کردی مگر میشه

سلام ستوده جون

خوش اومدی

هر کی خوشگله بقیه رو همونجور میبینه

ستوده سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 13:49 http://saba055.blogsky.com/

من اومدم راه را برام باز کن .
میشه بگی کیه تا خودم برم پیشش خیلی دلم میخواد عکسش را ببینم .

راه شما که بازه بانو

عکس کی رو ببینی؟!

بانو! اشتباه کامنت نذاشتی؟

فاطمه سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 19:16

سلام بانو...
دیگه کم کم باید به فکر چاپ کتاب باشیا....

آخه شاهکار بود...
عجیب رو حالم تاثیر گذاشت...
عجیب بانو...

ممنون...

سبز باشی بانو

سلام ماهی کوچولو
این چه حرفیه عزیزم
هنوز اونی که میخوام نشده!

خوشحالم کردی بانو...
خیلی خیلی

قابلتو نداشت عزیزم

بانوی شرق سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 22:16 http://royavash.blogsky .com

من
امروز
می روم
آری
من
امروز خواهم رفت
با تلی از خاطرات تو

ولی
تو بمان

بمان تا بدانی طعم نبودن را
الفبای دوست داشتن را
سرمشق محبت را

بمان و بدان
نمره ای نداشت انشای دوست داشتن های من و عاشق نشدن های تو!!!

آنگاه تو نیز برو
برو و دور شو از من و هرچه از آن من است
دیگر چه فرقی دارد؟
وقتی شمال و جنوب را راهی نیست
وقتی خورشید و ماه را دیداری نیست
اما
دلسرد مشو
در نقطه ای دور
شاید بی نهایتی نزدیک
شمال به جنوب برسد!

شاید
در غروب ماه
خورشید کمی تعجیل کند!!!

دروغ نمیگویم
راهی نیست
و من
همچنان
با نفس خ ا ط ر ا ت تو
زندگی میکنم

امید می دهی به آنکه نا امیدت کرد!

بانو وقتی ادامه ی دلنوشته هامو تو متنای بی نظیر تو پیدا می کنم دنیا دنیا حس خوب بهم میده... از رهاییه کلماتی که مثل بغض راه گلومو روزهاست سد کرده ان!


همچنان با نفس خاطرات ت و زن د گ ی می کنم...

مگر ز ن د گ ی چیست!
به یاد بودنت صبح ها سلام دادن
ظهر ها یک خسته نباشید گرم
و شب ها آرزو کنم آسمان رویایت پر از ستاره باشد...

راستی این همان زندگیست
همان که من
با یاد تو
با خط خاطرات تو
روزهاست
در آن
نفس می کشم...

رضا چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 00:11 http://WWW.SEDAYEKHASTEYEBARON.BLOGSKY.COM

مثل همیشه نابو پراحساس ..
معلوم بود که از ته دلته..
اخه وقتی تو هر خط یک کلمه مینویسی یعنی اینکه اون یه کلمه یک خط معنی داره
ممنون که بهم سر زدی
با اون نوشته هام قصد نارحت کردنتونو نداشتم
اخه بابای یکی از دوستام فوت شده جدیدا
ساعت 9 فهمیدن که تموم کرده.. یه ادم که 70 سال تا الان داشت تو این دنیا نفس میکشد ضرف مدته 6 ساعت شسته شدو رفت زیر خاک..
واقعا که این مسافر چه زود یادش میره رفتنیه..
اکه اینجوری نوشتم منظورم این بود
دوست مهربون من..

از ته ته دلم بود...

خوب متوجه شدی آقا رضا...خـــــــــوب

خدا رحمتشون کنه

همه مسافریم... یه روزی برمیگردیم به خونه ی اصلیمون!
گاهی یه سری سفرا اینقدر طولانی می شه که یادت میره یه زمانی به این دیار سفر کردی و خونه ات یه جای دیگه ست!

ای نداره... همین که آروم شدی ما رو هم خوشحال میکنه

مذاب ها چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 09:53 http://mozabha.blogsky.com

تو

هر روز

می روی

و من

مچاله می شوم

در خــاطراتِ تو

سلام فریناز عزیز....
احساسات در این سروده ات موج میزند ، امیدوارم که دلت همیشه بهاری و رخساره ات همیشه گلگون باد به هرم عشق و دوست داشتن.

سلام سپهر عزیز
دیدن نامتون اینجا اینقدر منو خوشحال کرد که شاید باریدن بارون پاییزی نه!
خوش اومدین و سپاس ...
دسد گذاشتین رو اوج نوشته و از این بابت به خودم میبالم که دوستانی به تیزی و فرهیختگی شما دارم جناب...
شاد و آروم باشید در تک تک لحظه های زندگیتون مهربان

ندا چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 12:58 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

خیلی قشنگ بود واقعا لطیف وزیبا لذت بردم دوست عزیزم

شرمنده ام کردی بانو
امروز حسااااااابی زیر رگبارم خیس شدی یا
ممنون خانومی
پستی رو یاد ندارم که با چشمای زیبای شما ندرخشیده باشه اینجا
ممنون بابت همه چی

مَهْسا چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 14:23

آبجی این شعرت اونقَد قشنگ بود که حَسودیم شد به شعرشْ ...

واقعا قشنگ بود !!! پُر از حس و دوست داشتنْ

اما آخرش ... !

آخرش دست خودم نبود...
سرنوشت منم اینطور واسم خواسته بود مهسا
راهت یکی نباشه باید بری وگرنه داغون میشی...

فرداد چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 15:35 http://ghabe7.blogsky.com

سلام
به نازم به این و این پست های زیبا...
شاد باشی.

سلام فرداد عزیز
سپاس .... دلنوشته ای بود که چند وقتی بین سکوتم جا خوش کرده بود....
شما شاد تر

نازنین چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 19:45

مقصد همه مان یکی است
اما گاهی راهمان جداست

کاش پلی بود تا راههایمان را به هم وصل میکرد
اما افسوس
کاری نمیشود کرد

آره خب مقصدمون یکیه...

هیچ کاری یم نمی شه کرد
هیچ کاری!

نازنین چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 20:02

سلام
نمیدونم شعر بود یا هرچی اما
خیلی قشنگ بود
آفرین دخترم

سلام
یه دلنوشته بود خانومی

تو که عادت داری به این نوعش

ممنون... لطف داری خانومی

یکتا پنج‌شنبه 12 آبان 1390 ساعت 12:08

دهن من و باز نکناااااا

آفریییییین خیلی قشنک بود
جا داره بهت فحش بدم
ولی خوب در مجامع عمومی خوبیت نداره

کوفت
تازه میخواد بهم فحشم بده

آره
بیا پشت در وبلاگ تا حسابتو برسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد