آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

یه شعرایی هست که تو نگفتی اما انگار از دل تو سرودنش...

داشتم خانه را مرتب می کردم

که حس کردم

باید همه چیز را در این جهان رها کنم

و به تو بگویم که

دوسـ ـتـ ـت دارمـــ...


من زخم های بی نظیری به تن دارم اما

تـو مهربان ترینشان بودی

عمیق ترینشان

عزیزترینشان


بعد از تو آدم ها

تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم

که هیچ کدامشان

به پای تو نرسیدند

به قلبم نرسیدند


بعد از تو آدم ها

تنها خراش های کوچکی بودند

که تو را از یادم ببرند

اما نبردند


تـــو بعد از هر زخم تازه ای

دوباره باز می گردی

و هر بار

عزیزتر از پیش

عمیق تر


«رویا شاه حسین زاده»



نظرات 12 + ارسال نظر
نگین شنبه 19 آذر 1390 ساعت 23:52

باد، بی رحمانه ابرهای نجیب را تکه پاره میکرد.
برگ های زرد، خوشحال زیر پای کودکان جان میسپردند و دلشان با لبخند آنان همگام میشد.
چمن هنوز مبهوت گل سرخ بود.
برای آخرین بار دلیل شبنم را پرسید
گل سرخ به بلبل خیره شد
و آن چنان بلند نامش را در میان باد پریشان کرد که حافظه چمن تا به امروز سینه زیر اشکهایش را با وجود خیسش در اعماق دلش به آذین بسته...

بنفشه محمدی

چه متن قشنگی بود
ممنون نگین

فاطمه یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 09:28

....

شکیب آنلاین یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 11:23 http://shakibonline.mihanblog.com/post/22

سلام

سلام

سکوت یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 11:37 http://good7878.blogfa.com/

سلام شعر زیبایی

ممنون
سلام

ندا یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 13:25 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

موافق این نوشته ام واقعا هیچکس به عمق محبتش دست نمییابد

هیچ کس

گل مریم یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 20:27




نازنین زینب دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 09:53 http://zendegikon.blogsky.com

همیشه هم آدمایی که میرن وقتی برمیگردن دیگه عزیز نیستن چون قلبتو حسابی زنگار کینه برداشته.کینه این که چرا اصلا رهات کرد و رفت

دقیقا...
و اونقدر سخته به روی خودت نیاری که حد نداره

سکوت دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 18:16

آخیش... بارون پُر از زنگِ صداته
صدای ِخنده هایِ آشناته

بازم عشقت امید آخرم شه
میخوام دستای گرمت باورم شه

کاش این بارون بباره تا همیشه
نیاد یادم که رفتیو نمیشه
نمیشه زنده بود و عاشقی کرد
نمیشه بوسه هات باز مرهم درد

تو دوری از منو از عطر بارون
منم رو خاک سرد تو پریشون

.......
هنوزم حجم آغوشش
توو خواب ِهر شبم گرمه
هنوز اون بوسه آخر
روی گونه م پر از شرمه

هنوزم شاعرم انگار
فقط شعرام کمی مُردن
پری ها اومدن یک شب
تن ِعشقِ منو بُردن

این اشعارو دوست دارم واسه یکبار خوندن...

ممنون

بانوی شرق سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 16:35

تو باز میگردی
و می شوی عزیزترین
و عمیق ترین

میدانی؟
می شوی مرحم زخم های تازه م
و چقدر
دوستت دارم
عمیق ترین زخم دوست داشتنی من

رویایی...
سلام

چه قدر خوبه اومدنت رویا...
تو هم این شعرو دوست داری
خوب میدونم

امیرحسین چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 10:00

البته این زخم های عمیق بعد یه مدت طولانی دیگه درد نداره فقط جاش می مونه که اونم می تونی یه چسب زخم روش بزنی که دیگه جاش هم نه خودت ببینی نه کس دیگه هر کس هم ازت پرسید چی شده بگی اوخ شده

اوخ شده
اینو هستم
آفرین داری میشی مثل استاد فریناز

همینطوری پیش بری به یه جایی میرسی یا

امیرحسین چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 10:02

راستی برای پست های رمز دارت دوست داشتی رمز هم بهمون بده ما غریبه نیستیم!

خب شما بگو کجا بهت رمز بدم!
وبلاگتون که گروهیه میترسم بقیه هم ببینن!

ایمیل کنم؟!

یکتا چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 19:50

نه دیگه! نشد
غصه بی غصه ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد