ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یادته؟
قرار شد خط کشا رو بشکنیم؟
قرار شد تموم خط های موازی رو پاک کنیم؟
یادته؟
قرار شد یه مثلث بکشیم؟
قرار شد بشیم رأس مثلث
خط ها پاک شد
خط کش ها شکست
خط های جدیدو کشیدیم...
دستم اما...
دستت اما...
چرا خط ها هر روز دور شدن؟
هر روز دور تر از روز قبل...
دو تا خط که دیگه موازی نبودن!
...
تازه فهمیدن همون زمان به هم رسیده بودن...
حالا
روزهاست
دارن دور میشن...
دور دور دور...
دست من بود
یا دست تو
نمی دونم
اما لرزید...
دنیای اینجا لرزید...
رگبار1:
خیلی چیزا همینطوری تموم میشن
یه روزی می ایستی می بینی اون خط های موازی، چقدر کج شدن... در جهت مخالف همدیگه دارن می رن به سوی قاعده ی یه مثلث! نه رأس و یکی شدن...
رگبار2:
دوری ها همیشه دوستی نمیارن...
گاهی دوستی ها باعث دوری می شن
باور کن!
رگبار3:
این لینکو ببینین! خیلی باحال بود
دوری ها فراموشی و دوستی ها دوری گاهی و البته
البته
میشه اینطوری هم فکر کرد که :
اون دو تا دست خطارو درست کشیدن
اما
یه نفر دیگه کاغذ رو چرخوند
نه عزیزم!
از اول کج کشیده شدن!
چرخوندن کاغذ که صاف و کجشون نمیکنه! روی یه کاغذن
یادش به خیر...
چقدر این قالبو دوست داشتم
گلی فکر کنم تو یادت بیادا
سلامم فریناز جان
خوبی
هنوز ار دستم ناراحتی من که عزیزم بهت گفتم منوظری نداشتمم معذرت خواهی هم که کردممم دیگه بگو چیکار کنم تا منو ببخشی تو این مدت محرم بود و نتونستم بهت سر بزنمم تو هم که پیشم نیومدی هنوز از دستم ناراحتی اخه چرا ؟
ببخشید حق با توهه
سلام
ممنون
منم نبودم حمید وگرنه میومدم وبلاگت
نه دیگه ناراحت نیستم!همون روز اومدم بهت گفتم دیگه دلیلی نداره بازم ناراحت باشم که پسرخوب!
خب آپ کن میایم دیگه
ا!

فکر کردم اشتباه اومدم بعد که گل رز رو دیدم گفتم نه باباااااااااا مثل این که فریناز هوس گذشته ها رو کرده
اوا یادم رفت! سلام
اولش معلوم نمیشه دستت خطا رفته... وقتی فاصلت از مبداء زیادتر و زیادتر میشه... می بینی که بله! یه جا یکی بدون این که بخواد...!!!
مثلا فک کردی فرینازو لولو خورده؟


آره اول میخواستم خرسه رو بذارم دیدم دیگه بزرگ شدم زشته
إ سلام خوااااهر
منم یاااااادم رفت
یه جا یکی بدون اینکه بخواد...
خیلی خوشم اومد
سلام فرینازم!
تو که نمیایی به من سر بزنی منم هی مزاحمت میشم خانومی
اما عیب نداره قالب جدیدت مبارکه خیلی ماهه
فریناز من یه سئوال دارم خیلی هم مهمه
می خواستم بگم اون مریمی که تو آرشیو موضوعات وبلاگته کیه چیه داستانش چیه خیلی خیلی دلم میخواد بدونم
ممنون میشم اگه بهم بگی
اگرم رازه و دوست نداری بدونم اشکال نداره خانومی بازم برام عزیزی عزیز دل
سلام مریم جان
این چند وقته که کلا نبودم... الانم فک کنم بازم برم
ممنون خانومی
اون یه دوست قدیمیه که الان خیلی وقته دیگه نیست... رفتنش برابر شد با تولد این وبلاگ...
خدا ازم گرفتش... با تموم دنیایی که باهم داشتیم! اما در عوض دنیای دیگه ای رو بهم داد که اگه هم قرار به رفتن باشه این منم که میرم نه این دنیا!
روش کلیک کن بخون شاید یه چیزایی دستگیرت شد...
فریناز جون من که مثل تو یدی در نظر گذاشتن ندارم، ولی با این حال اومدم مراتب احترام همراه با پاچه خواری رو اعلام کنم

چی شد!
بلدم نیستیم لفظ قلم صحبت کنیم
به قول نازی دمت جوش
فعلا
ید که نمیخواد


یه آرمیچر بیار با یه باطری وصل کن به مغز و دستت خودش عینهو فرفره 3000 ریشتری میچرخه و میتایپه و تراوش میکنه
چی چی میگی هیچ چی نفهمیدم
آره به تو نیومده
بیخیال خاکی باش
جوش جوشه ها
نسوزی؟
سلام
خوبی؟
خیلی چیزها ناخواسته تموم میشن .. یه موقع به خودمون میایم که دیگه کاری از دستمون بر نمیاد ... خط ها بالاخره یه جایی به هم میرسن ...
سلام
ممنون شما خوبی؟
خط ها شاید همون اول که حواسشون نبوده به هم رسیده بودن...
نه شایدم دیگه هیچ وقت به هم نرسن
خطن دیگه علی اکبر...
سلام خوبی گلم شعرت قشنگه دوست دارم فقط سکوت کنم
فقط سکوت!
باشه هر طور راحتین
سلام
چی بگم گلم بهترین کلمه ای که دنیا یادمون داده .............
فریاد بزنم
.................. فقط خودم اذیت میشم
امشب چه .................
چقدر لحن صحبت کردنات آشناست...
منو یاد یکی انداخت که ماه هاست رفته
سلام
سلام...
جالبه ها شما فقط میای سلام میکنی!
سلامم خوبه
اِهم اِهم




برید کنار که مرد شبهای تاریک چه ربطی به من داره آخه!
اصولا خط موازی بودن بیشتر جواب میده چرا! چون دور شدن که مشخصه اشتباهه، صمیمیت زیاد هم قطعا اشتباهه...
اصولا دوستی هایی که به صمیمیت بیش از حد میرسن بد جوری به هم میخورن... آری ... چنین است...
---
اون لینکم تکراری بود... خودم فایلوش دارم اصلا
حتی دلیلشم میدونم! دلت بسوووزه
---
راستی سلام! چطوری؟ چه خبر؟ یه وقت فکر نکنی نمیام اینجا ها! اتفاقا هر روز که مینوشتی اینجا آویز بودم... خلاصه ما مثل بعضیا نیستیم
خوبی؟ خوشی؟ ناخوشی؟ چرا؟ به من بگو! به من نگی! به کی میخوای بگی
خوش که هستم... تو هم خوش باشی... بقیه هم همینطور!
اهم اهم!؟











این دیگه کیه
إ تویی که مستر مصی
آره...حالا خوبه هممونم یه بار تجربشو داشتیم
اصولا وقتی تو میری تو فاز حرف های حسابی خیلی باحال میشی
میشی شکل آواتورت
ولی قبول دارم
-------------
خیلی نامردی خب به منم بگو دلیلش چیه آخه
آدم که نباید این قدر خسیس باشه ام اس تی
سلام..اگه تو بذاری آره خوبم...آره میدیدمت از دیوارم آویزون میشدی
هی دنبال گز نذری میگشتی ولی کیه که بده
میگیرم میزنمتا
تو که حالت از منم خراب تره
ممنون...کلا همتون خوش باشین
راستی یادم باشه بیام حسابتو برسم
رسیدم خونه
سلام فرینازی
خط کش چینی می خری
باید هم بشکنه
با قلم می نویسی
باید هم پاک بشه
خط کشاتو عوض کن
با خودکار بنویس
شاید هم لازم باشه
از اول خط بکشی
مدتهاست دیگر خط هم نمیکشی
شرینی منو هم بالا می کشی
سلام


تو کجا
بلاگ اسکای کجا
رگبارآرامش کجا!
خوش اومدی
خب میگما اصلا بیا خودت واسم یه خط کش بخر از نوع مرغوب ایرانیش
اونوقت یه خودکار بیکم بخر
شاید یه خطی بکشیم
آره...مدت هاست دیگه خطم نمیکشم
اونم که حقمه بالا بکشم
خیلی جالب بود خیلی دور شدیم از هم و ادعا دوستیون هم چندبرابر شده
آره...
کاش هیچ وقت ادعا نداشته باشیم
نگفتی حالت چطوره ها ندا جون
اهههههههههههههههههههههههههههه
این بابت اون لینکی که گذاشتی
خسته نباشی کلا
اههههههههههههههههههههههه
خط کش... مثلت... خطوط موازی...دو خط متقاطع
رفتی تو کار اههههههههه ها!
خب حالا یعنی چی! تعجب کرده بودی؟
این آواتار جدیدم فقط تو وبلاگ تو نمایش داده میشه.نمی دونم چرا جاهای دیگه همون قبلیست
واسه من که آواتور تو هر روز یه شکله!
الانم همون اول اولیه شده
دست من بود
یا دست تو
نمی دونم
اما لرزید...
چقدر پختگی این پست رو دوست دارم....
عجب خط تو خطی شده این زندگی ما
مثل همین ریل های راه آهن...
عمقش میرسه به تمام قدمت روزهای مجازیم...
خوش اومدی فرداد خان
آره؛ وقتی تو هم حرف حسابی بزنی احتمالا مشی مثل آواتار من!
البته اگه بزنی 

معلوم نیست بیرون از خونه چیکار میکنه...
--
دلیلش اینه که همه ی عدد هایی که ضریب 9 هستن یه شکلن... و اون کار رو با هر عددی که بکنی، میشه یه ضریب از 9 ... حالشو ببر... خودم فهمیدما
--
فک کنم تو هنوز خونه نرسیدیا...
کلا من عااااشق این آواتورتم





من که همیشه تو حسابم
نیست اصفهانی یم
خب به هر حال همون ضریبا هم عددای مختلفی میدن!
بعدشم من چندبار با عددای مختلف امتحان کردم
جز یه بارش که اشتباه شد بقیه درست بود
چرا...امروز یه اتفاقی افتاد که...
الان میام میارمت تو حسااااااب
چه زیبا
...
..
امروز شرمنده ی بودنت شدم بانو
ممنون
شبیه کیه ام منظورم حرف زدنم
نه من که تازه وبمو ساختم
بگو دوست دارم با کسی که حرف زدنش شبیه منه حرف بزنم
اسمتو گذاشتم تو لینکام.
شبیه یکی که الان دیگه نیست اصلا! فک کنم حذف کرده باشه
به هر حال این که بد نیست
خوش اومدی
چشم منم لینکت میکنم
میشه رمز ژایینی رو بهم بدی
البته اگه دوست داری
چشم
بذار یه مدت بگذره رمزم میدم
طاقت بیار طاقت بیار تو این روزای انتظار
طاقت بیار طاقت بیار تو سردی شبای تار
طاقت بیار و قلبتو به دست تنهایی نده
فانوس چشماتو ببخش به این شبای غم زده
روزای خوبو جا نذار تو سختیای روزگار
به خاطر منم شده طاقت بیار طاقت بیار
زمزمه ی رسیدنه پشت سکوت جاده ها
چند تا قدم مونده فقط،به خاطر خدا بیا
خسته ای کوله بارتو رو شونه های من بذار
راه زیادی اومدیم طاقت بیار طاقت بیار
نگو شکستی نگو بریدی،منم مثل تو دلم گرفته
باید بمونی طاقت بیاری تو روزگاری که غم گرفته...
این شعر خبر از خوندنی میده که...
سعی میکنم طاقت بیارم...
ممنون مثل همیشه شعرات تک تکن مهرداد
عجب!جن زده شدم با این لینک,فریناز
واسه چی
اولش دقت نکردم...شکل همه مضارب 9 یکی هست و...
خیلی باحال بود
واجب شد بیام دوباره ببینم
این ام اس تی چی میگه واسه خودش
من که نفهمیدم
قابل نداره!
نهههه، نمیتونم تحمل کنم!
... ایشالله که خیر بوده! 
چه اتفاقی؟ چرا ؟ چجوری
--
نگرفتی دیگه!
ببین، فرض کن 24 رو انتخاب میکنی! خوب... نتیجه میشه 18 و این عدد ضریب 9 ـه
یا مثلا 51 که نتیجش میشه 45 که اینم ضریب 9 میباشد، هر دفه ضریب های 9 یه شکل دارن ...
اونم همون شکل رو نشون میده!
افتاد؟! یا بیشتر توضیح بدم
خیر که...





اما خب گذشت
واااااااااااااااااااای خیلی باحال بود
میگم تو خود انیشتنی نگو نه
کلی کیف کردم الان
منو بگو یه چی دیگه گرفته بودم
خنگما
إإ نخند
خودت خنگی
ممنون
براچی عزیزمطلب جدید نمیذاری .................اومدم
تق تق
یکی درو باز کنه میخوام بیام مهمونی ............
بابا کوتاه بیا سکوت جان

کلا زمان خاصی نداره
آپ های من عشقیه
اومد و نوشتم آپ میکنم
نیومدم که دیگه هیچ
آشنا میشی کم کم
دیگه به من نگو ناز
اون آدم برازنده ای که گفتم قطعا خودتی:)
چشم خانوم
همون گلی خودمون خیلی بهتره فک کنم
لینک جالبی بود
جل الخالق! استغفرالله
آدمیزاده دیگه

ولی ام اس تی گفت چطوریه
کلی ذوق نمودیم الان
ایول دمت گرم عالی بود
ممنون
انیشین کی هست؟



نه دیگه... نشد... هر چی که هستی که نباید بیای جلو جمع بگی
البته جلو جمع به منم نباید چیزی بگی
بی شوخی یه وقت فک نکنی چیز پیچیده ای بودا... خودم یه چند هفته ای تو کفش بودم
خواهش
انیشتن! واللا نمیدونم



میگن پسرخالمه
خب من که چیزی نگفتم جز حقیقت که
یه چند هفته!!!
پس خیلی ممنون که همینطوری در راه خدا ما رو هم آگاه کردی
در نادانی محض به سر میبردیما
ارادت
مگه یادت نیست یه بار من یه بازی گذاشته بودم که چهره ها رو انتخاب می کردی به جای این علائم! بعد بهت می گفت که کدومه!
اون موقع پوریا به من توضیح داد، همین طوری بود:)
نه یادم نمیاد چرا!
پوریا...آره خودشو یادمه ولی اینی که میگی رو نه!
عاشقی یعنی تو را ازبر شدن
در هوای خانه ات پرپر شدن
عاشقی یعنی نباشی نیستم
با نفسهای تو من میزیستم
عاشقی یعنی تو خندیدی به من
... آتش عشقت نشست در جان و تن
عاشقی یعنی فراموشم نکن
با غم و غصه هم آغوشم نکن
عاشقی یعنی همیشه یادمی
وقت بغض بی صدا فریادمی
عاشقی یعنی کنارت باختن
زندگی را بار دیگر ساختن ...
*************************
سلام فریناز خانم
ممنون که به کلبه تنهایی من سر زدی
امیدوارم بازم بهم سر بزنین
متن بسیار زیبایی بود
لینک خیلی جالب بود
موفق باشین
سلام
ممنون
از کلبه ی شما رد شدن محاله با سکوت باشه آخه
چشم بازم میام...
خوش اومدین
دست های تو بود اما
پاهای من ،
که این ماراتن را به امید تکیه بر باد آغاز کرده بود.
نمیدانستم چشم باد به طمع چرخاندن هر خاری ، راهش را عوض میکند و تو را از من دورتر ....
............................................
زیبا بود فریناز و قابل بیشتر گفتن از آن ..........
موفق باشی دوست من.
نمی دانستم باد، آتشی می افکند بر جان من...
و پاهایم را در انجماد سربی غرور، مجسمه می کند...
دست های تو بود...
اما پاهای من!
سپاس کهکشانی
سلام و خوش اومدین
عالییییییییییییی بود واقعا لذت بردم

منم آپم بیا نظراتم بگو
مهسایی این جمله رو تو همیشه باید بگی!!!
منم آپم بیا نظراتم بگو
خطوط موازی هم تو بینهایت همدیگه رو قطع میکنند، این تو ریاضی اثبات شده
آره !
ولی اینا که دیگه موازی نیست مقداد...
الان دارن مثل دو تا ضلع مثلث از راس به سمت قاعده کشیده میشن...
یعنی هر روز دورتر از دیروز...
منم با نظر اقا مقداد موافقم
وای ابجی فریناز براچی اژ نمیکنی
شوخی میکنم میخوام سربسرت بذارم هرموقعه دوست داشتی اژ کن گلم
موفق باشی
منم با جفتتون مخالفم

چشم اونم به چشم!
البته رمزداره این یکی یم
دارم مینویسم
وا!
سلام یعنی باز هم نمیخوای رمز بدی
وای من که مردم از فضولی
سلام!
یعنی از خودم خوشم اومد با هوشم!
میام پیشتون
حتی دو تا خط موازی هم یه روزی یه جایی به هم میرسن
فقط کافیه که دستی که اون خطها رو میکشه بخواد که برسن
ببین!
بحثی بود که با مقداد داشتم
این دو تا خط دیگه موازی نیستن!
برو جوابی که به مقداد دادم رو بخون
لینکش خیلی جالب بود






ولی چند بار که تکرارا کردم کشفیدم چرا اینطوری شده
پول بده تا بگم
.
.
.
خب حالا میگم دیگه
البته احتمالا خودتم فهمیدی واسه اونایی که تعجب کردن خیلی میگم
اگر یه دقتی بکنی توی اعداد ، هر عدد دورقمی که انتخاب کنی و اون عملیاتی که میگه رو انجام بدی عدد حاصل مضربی از نه میشه حتما
مثلا واسه اعداد بین ده تا نوزده حاصل نه میشه
واسه بیست تا بیست و نه میشه هجده و ...
و توی اون صفحه ای که شکل اعداد هست نه و تمام مضرب های نه شکل مشابهی دارن
با این حساب هر ععدی رو که توی ذهنت انتخاب کنی یه نه میشه یا مضربی از نه که یه شکل خاص داره و اونم همونو نشون میده
به همین سادگی
ام اس تی قبلش اومد و بهمون گفت


پولامو میذارم تو جیبم میرم لواشک میخرم واسه خودم
کلا از این هوشت خیلی خوشم میاد
باور کن...
دست منو از پشت بستی
بببببببببه


فریناز خوبی؟
چرا قضایای ساده زندگی رو با ریاضی حل می کنید چرااااااااا منو تو این موقعیت قرار میدی
علم مثل یک نقطه است عشق مثل یک خط مرگ مثل یک صفحه سفید! از جملات گهربار امیرحسین
چه به بهم راه انداخته واسه خودشا



ممنون شما خوبی؟
واسه چی قرارت ندم خب؟
عجب جمله ی پر باری بودا
ممنون امیرحسین
وای فریناز جون من رمز میخوام