آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

فصل پنجم

فصل اول


بهـــار

شکوفهــ باران مهربانیـــ هایتـــ

بارانــــ

زلالـــ حضــور بی ریایتـــ



فصل دوم


تابستانـــ

بلـــوغ طنّـــاز نیازتــــ

نورریزانـــ

تشعشع لبخنــد چشمانتــــ



فصل سوم


پاییـــز

شکوهـــ گرم صدایتـــ

برگــ ریزانـــ

رقــص آهنگین احساستــــ



فصل چهارم


زمستانــــ

خنکــای خوش هوایتــــ

برفـــ ریزانـــ

حریـــر نــاز نگـــاهتــــ




فصل پنجم!


فصل همیشگی دل من

فصل حضور تو نازنینم

گردش فصل های روزگار

همه بهانه ایست

برای رسیدن به آخرین فصل...

فصل حضور تو!


http://s2.picofile.com/file/7324697953/2.gif

نظرات 31 + ارسال نظر
مریم شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 17:08 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

اول

اول

لیدوما شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 17:31 http://azda.mihanblog.com

خسته ام از تکرار فصل هایی که به فصل پنجم نمی رسه...!

میرسه بانو

امید داشته باش

سهبا شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 17:54 http://sayesarezendegi.blogsky.com/

همه فصلهایت به رنگ سرخ عشق ...
سلام شادونه عزیزم .

عشق واسه من آبیه بانو

سلام نرگس جون.سهبای سرزندگی

فریناز شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 18:11

این قالبو کلیییی دوستش دارم

شونصد تا قالب عوض کردم توی نیم ساعت

آخرشم برگشتم سر همونی که ماه ها پیش قالبم بود

ستوده شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 18:16

قالبت خوشکل فریناز بانو مبارک .
همانطور که هر گلی بویی دارد هر فصلی هم زیبایی وطراوت خاص خودش را دارد
من همه فصل هارا دوست دارم از هر کدوم خاطره خوبی در ذهنم هست

به
سلااااااااااااااام
خوش اومدی بانو

خب آره
هر فصلی یه رنگ و بویی داره. ولی یه رنگ و بوهایی خیلی بیشتر به دلت می شینن

ستوده شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 18:17

فرینازی زیاد نگران نباش واینجا راحت باش .
کسی کاری بهت نداره هر چه میخواهد دل تنگت بگو .
عزیز او وقت نداره به ما برسه چه برسه به دوستان

منظورم ایشون نبود بانو!
چون میدونم هر کاری خودشون بخوان میکنن هیچ کسی هم حریفشون نمیشه


مربوط به یه مسائل دیگه ای بود که خب یه اتفاقی افتاد و تا حدودی یه چیزایی حل شد.

فعلا رفتنم منتفی شد بانو

ستوده شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 18:18

فصل پنجم دیگه نداشتیم .
این یعنی چه ؟؟؟؟؟
مخاطب خاص داره

بله

فاطمه شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 18:34

سلام...

اینجارووووووووووو....

چه خوشگله...

میگما عکسه پروفایلتو کوچیک تر کن تا قالبت ستوناشم درست بشه که دیگه اون وقت حرف داره...


راستی امان از فصل پنجم نوشته هات بانو
فهمیدمت خوب...

خودت چطوری؟بهتری؟

سلام
عکسشو عوض کردم کلا ولی چند روزی طول می کشه که نشون بده

امان...
دیگه خودشم فهمید فاطمه

آب از سرم گذشت

خوبم عزیزم
مرسی
واسه همه چیز

سایه شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 19:11 http://shadowplay.blogsky.com/

فصل پنجم من فصل خوب با تو بودن است ...

پ.ن چه پست بهاری نازی مرسی فریناز که با خودت بهار آوردی ...

راستی مگه نگفتی کار داری ؟!

می دونم این دلنوشته ها به مذاقت خوشن بانو جان

واقعا هم خیلی کار داشتم و هنوزم دارم
ببین
شما شنبه نظر گذاشتی من سه شنبه اومدم نت

حالا تو پست رمزدار بعدیم مینویسم کجا بودم سایه جون

رها شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 21:12 http://zendooneman.mihanblog.com

همه فصل ها زیبا هستن
خصوصا فصل 5

خصوصا فصل حضور او

MST شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 22:31

فصل میسازه حالا...

اگه تویی که تعداد ماه ها و روز ها و ساعت ها هم مییریزه به هم! پس بگو چرا عید هنوز زوده واست و میخوای که دیر بیاد... چون، عیدِ تو یه چند ماهی عقب تره...

می تونیم

از کجا معلوم!
شایدم عید من زودتر از عید شماها باشه ام اس تی جون

مریم شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 22:47 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

یه آن حس کردم اشتباهی اومدم
بعد دیدم نه رگبار خودمونه
اما قالب
ولی خیلی خیلی قشنگه
مبارکه خانوم گلم

نه بابا
اینجا رگبار آرامش
پایتخت مناجات نامه های فریناز است

ممنون

مهرداد شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 22:57 http://Friendly90.blogfa.com

این فصل را با من بخوان...

خب فقط همینشو بلدم چیکار کنم؟
بعدشم اینکه ما همه 4 تا فصل داریم
همون بهار و تابستون و پاییز و زمستون،حالا تو این همه چیز از ما بیشتر داری یه فصلم بیشتر داشته باش
این عکسه هم موهاش تکون میخوره،واقعا چه میکنه تکنولوژِی

حالا از همه ی اینا گذشته،از این قالب جدید که یاد چند ماه پیش افتادیم با دیدنش،از تغییر عکس پروفایلت(تازه یاد گرفتما)
از همه ی اینا که بگذریم
میرسیم به لبخندی که باور کن فریناز میشه از همینجا حس کرد رو لبات
میشه حس کرد که یه شیرینی فضای قلبت رو پر کرده
ذوق میکنم وقتی تو رو شاد و آروم میبینم آبجی فرینازم

عیب نداره

آره دیگه
یه جای دیگه هم یه فصل پنجم دیگه نوشته بودم یه زمانی
حالا اگه شد اونم میذارم اینجا

تلکونوژیه دیگه
دو روز دیگه تلکونوژی به جایی میرسه که میتونی موهاشو بگیری تو دستت تازه داداشی

آره
یادش به خیر...
با آهنگ real love massary
.
.
.
.
.
شایدم رها شدم چون آب از سرم گذشت

ممنون

فصل پنجم فصل با او بودنش....
میگه: کی تو می آیی /بهارو بیاری
روزای خوب و قشنگ و بیاری
شب از تو رمیده غم از تو بریده
تووی اوج شبای من تویی یه سپیده اههههههه

فصل حضور او

یه لحظه با حس این که خودت بخونی خوندمش فرشاد

خدایی به ریتم صدات این آهنگ میادا

مهسا یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 09:11

سلام آبجی فریناز خوبی ؟
فدات شم خیلی نوشته ی قشنگی برام گذاشته بودی !

بهآر هـم کهـ نزدیکهـ

سلام مهسایی
چرا آدرستو نذاشتی پس؟
حالا باید دور دنیا رو بگردم تا بتونم بیام پیشت دوباره

فرداد یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 15:51 http://ghabe7.blogsky.com

جالبه که امروز در وبلاگ سایه از فصل پنجم گفتم...
زیبا می نویسی فریناز...حس می کنم که می فهممشون...
دست مریزاد.

دیدم
و جالب بود فرداد خان

فصل پنجم برای افرادی که بهتر میبینن وجود داره
نه به زیبایی عکسای شما استاد

خوشحال می شم وقتی میاین

سینا یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 19:40 http://omide-ma.blogsky.com

آفرین بر تو
خیلی قشنگ بود

سلام سینا
ممنون
دوست داشتی

نازی یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 23:08

یادش بخیر این قالبت یه زمانی قالب وب فاطیما بود...خودم واسش گذاشته بودم

آجی اونوخ این فصل پنجمو نفهمیدم چی شد

الان یعنی داریم به عید نزدیک میشیمو اینا...ولی این فصلِ پنجمو یه توضیح میشه بدی

اونو ولش
قالب خودم بود
چند ماه پیش
با آهنگ real love

فصل پنجم فصلیه که اگه یه کم بهتر و دقیق تر ببینی شاید تو دل تو هم وجود داشته باشه

فصلی که بینهایت عاشقشم

سکوت دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 06:28

be komake shoma neyaz daram

به کمک من؟
اونوقت نه آدرس نه حرفی نه هیچ چی؟

سکوت!

چطوره بانو؟






قشنگ بود
و البته سورپرایز خوبی بود بعد از دو سه روز نبودن نت

نازنین دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 16:34

امیدوارم فصل اول و پنجمش امسال برات با هم برسن

چقدر این قالبت منو یاد گذشته هایی انداخت که دلم میخواد بهشون برگردم

ببخشید خانومی
همه نظراتو با هم باز میکنم اینه که با جواب سها قاطی شده بود

ممنون

حسین رضایی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 17:03 http://rezaei307.blogsky.com

سلام
خیلی وقت بود سر نزده بودم بهتون
زیباااااااااااااا بود مثل همیشه
من اپم
قابل دونستید سر بزن

سلام
بله
دیگه ندیده بودمتون

چشم خدمت میرسم

مریم دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 22:58 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

الان من دلم تنگ شده و نگرانم
تکلیف چیه خو؟

الان منم یه عالمه کار ریخته سرم نمیرسم بیام نت
مقش من چیه خانوم معلم؟

سها سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 10:21

چه عکس زیبایی بانو.
برات بهترین بهار رو آرزو می کنم. شاید کمتر بتونم بیام بهت سر بزنم در پناه حق اسمونی باشی
یاعلی

چرا کمتر سها؟

هر جایی هستی موفق باشی و امیدوارم همین روزها و دقیقه ها بهترین خبرهایی که در انتظارشونی بهت برسن عزیزم

به فاطمه گفتم سلام برسونه بهت امروز

علی یارت

محب شهدا سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 12:01

عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
خوب می دانم روزی که زود است ونه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می شود...
فریناز نازنینم دل خوش دار که روزی که دیر ودور نیست،فصل پنجم زندگی همه ما از راه خواهد رسید...
عجل الله فرجه...

سلام زهرای عزیز

چقدر خوشحالم کردی از بودنت بانو جان

فصل پنجمی که دیر نیست بانو...
اما منظور من فصل حضور امام نبود

ولی برداشتتو دوست داشتم

ندا سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 12:20 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

چه عکس زیبائی مثل همیشه پر محتوا

ممنون ندا جونم

رها سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 13:25 http://zendooneman.mihanblog.com

آتشی بیفروزیم ،کینه ها وبدیهایمان را درآن بسوزانیم وبا قلبی آکنده ازمهر به سال جدیدخوشآمد بگوییم.
4شنبه سوری مبارک.

چهارشنبه سوری شما هم مبارک رها جون

ممنون بابت این متن زیبا

دورافتاده سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 23:08 http://khe-mesle-khoda.blogsky.com

چه طنین و طراوتی ...
چه بهاری اینجاست ...

سلام ... [گـل]

و آن پنجمی،
"وصل" است ...

دلتون بهاری باشه دورافتاده ی عزیز

سلام

وصل...

ممنون که خوب می خونین

مریم سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 23:57 http://bayadehazrateeshgh.blogsky.com/


اینجا نیامده ام تا بگویم چقدر نوشته هایت زیباست ! چقدر بی نظیره ! چقدر قشنگ می نویسی !

نه آمده ام تا بگویم ..

اینجارو خیلی وقته میخونم ! در سکوت ! خیلی مطالبت رو دوست دارم ! قلمت ارزش واژه ها رو خوب می فهمه و احساست ... !

حس خوبی با خوندن نوشته هات دارم !

از دل برآمده زیبا بر دل می نشیند !

راستی فریناز جان ؛ سلام ... ( یادم رفته بود )

شادی را برای دلت و آرامش رابرای تمام لحظه هایت آرزو می کنم ..

سلام مریم عزیز

مریم ها انگار همیشه خوبن
چقدر خوشحال می شم وقتی خوانندگان خاموش آدرسی میذارن تا بتونم خدمت برسم

در اولین فرصت خدمت میرسم بانو
و خوشحالم که خواننده ی رگبارآرامشم هستین

باز هم بیاین

نازنین پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:40

من سها نیستم

ببخشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد