ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هواللطیف...
سلام بر تو ای یگانه منجی عالم و عالمیان
سلام بر تو ای حجت خدا بر تمام زمین و زمینیان
سلام بر تو مهدی جان
نامت را که صدا می زنم امواج آهنگین حضورت در جانم به یکباره می پیچد و مرا فارغ از این جهان و بی اکسیژنی محض حیا و عفت و حرمت ها در حضور ملکوتی تو گم می کند و آرامشی عمیق بر جای جای دلم جوانه می زند... دلم قرص می شود که تو هستی و خدایمان هست و او برترین تدبیرکنندگان و ماکران است بر تمام مکرهای شوم دشمنان این روزها
روزهایی که سیاه دلان شوم و شیطانی بذر حسادت و نفاق بر زمین پاک ایمان می کارند و با با کورسوی نوری از میان چشمی بی جان در قاب هرمی شش پرشان، خورشید می شوند و با گنداب لذت هرزگی های محض، باران می گردند! گوشه ای میوه های کال نقشه های شومشان را گاز می زنند و در هاله ی هپروتی محض گمند و برای خود قصه های رنگین می بافند!
عجب نیست! از مغزهایی که تهی از هرآنچه انسان است و ایمان و خلیفگی خدایی که پروردگار جهان و جهانیان است
عجب نیست! از دل های بافته شده با تار و پود هرز و هوس و اوهام شیطانی
آنان که کرور کرور آتش بر اقیانوس بیکران ایمان می اندازند و چشم های کورشان با آب و آیینه و روشنایی بیگانه
آنان که دم به دم شمشیر بر ستون ایمان می زنند و دست هاشان با استواری و صلابت و اقتدار خدا غریبه
آنان که نمی دانند زمین پاک دل مومنان مملو از دانه های محبت ازلی ست و با نور خورشید مهر خدا جان می گیرد و با باران های رحمت و عشق بی نهایت او سیراب می شود
آنان که در غفلت محض خود در خوابی عمیق فرو رفته اند و در خیال خام خودشان تیشه بر ریشه ی ایمان می زنند! آنان را چه به بیداری و ایمان و اقتدار!
آنان از قدرت سرخ لاله ها بی خبرند
چشم هاشان همه کور ِاتحاد خدا و لاله هاست
گوش هاشان همه کَر ِعاشقانه های ملکوت و کبریاست
و دل هاشان مملو از سیاهی و هپروت و غفلت و ادعاست
کدام عقل سلیمی باور می کند که مشعل های بی جان آتش شیطان اقیانوس بیکران ایمان را به آتش زند؟
بیا مهدی جان
اینجا تویی و خدایمان
تویی و عترت پاک تو از نسل پیامبرمان
تویی و حضور تو و آرامش عمیقی که به یکباره تمام جانمان را احاطه می کند
و حرص و بغض و کینه ی دشمنانی که در حیرت ِآرامش ِمحض ِدریای دل مومنانند!
اینجا تویی که عطر حضورت مملو از یاس های سپید و ارغوانی مادرت زهراست
تویی که بیرق دل و دینت یادگار سالار دشت کربلاست
اینجا تویی و حرمت او که واسطه ی تمام خیر و برکات زمین و آسمان است از جانب یگانه ی مهربانمان. و حالا عده ای به رنگ و بوی شیطان در خواب سنگین غفلتند و عقل هاشان همه زائل! یادشان رفته همین نفسی که آنان را انسان کرده به حرمت او که محمد مصطفی ست به آنان عطا شده است. حال به جایی رسیده اند که شعار من من من سر می دهند و شیطان را به یاری می گمارند و حرمت گلستان محمدی را می شکنند! اما نمی دانند خداوند برترین تدبیرکنندگان است و مکرشان به خودشان باز می گردد!
حالا تو اینجایی. تویی که ثمره ی باغ و بوستان خاندان عترتی.تویی که خدا را داری و دست در دست او تمام ظلمات زمین و زمینیان را به نور می نشانی
دست هامان تا به آسمان ها بالا رفته است
دل هامان به دنبال تو آواره ی تمام کوچه پس کوچه های زندگی ست
و لب هامان همه به دعا برای ظهور تو می رقصد
بیا که حرمت محمّد و خاندان پاک او جز به دستان امامت تو حفظ نمی شود
رگبار1:
به حرمت امروز، هر دل بارونی که دوست داشت 100 تا صلوات هدیه کنه به حضرت محمّد(ص)
جمعه های انتظار
بذار منتشر بشه نگین بعد نظر بذار
بلاخره چشممان به جمال مناجات های فریناز روشن شد بانو تبریک برای شروع دوباره دیوانت .


انشالله که یک روزی دیوان مناجات نامه هایت را در دستانم بگیرم
مناجات هایی که یهویی میان و می شینن توی دلتو می شن واژه


ایشالله
ایشالله منم دیوان مشترک اشعار شما و همسری رو در دست میگیرم که هدیه از طرف خودتون باشه
فاطیما برنامه ی عمو پورنگ رو هر روز میبینه!
امروز امیر محمد شعر" اقا سلام" رو اول برنامه خوند.. خیلی این شعرشو دوست دارم فریناز...
خصوصا اونجا که میگه شبا تو کوچه ها فانوس میذاره( منظم ننوشتم شعرو میدونم)
با خودم گفتم یه زمانی جمعه های انتظار فریناز چقدر خوب گرفته بودو همه مون با اشتیاق میخوندیم!
خلاصه اینکه دل به دل راه داره...
الانم که عنوان رو دیدم و متنو خوندم خوشحال شدم!
منم خیلی دوست دارم شعرشو
چه سال عجیبی بود سال نود...
چقد دلم می خواد برگردم عقب نگین
یادته؟ از 91 بیزار بودم... تازه می فهمم چرا
نود با خودش خیلی چیزا داشت...یکیش 52 تا جمعه ی انتظار بود که تا همیشه برام می مونن
از ذوق بود

باور کن
فکرشو هم نمیکردم!
حدس زدم
خودمم کلی ذوق کردم وقتی دیدم زیر رگبارآرامش نوشته جمعه ی انتظار
من هر شب تا دعای فرج را برای این دو فسقلی نخونم خواب ندارم
چه خوب



کاش مامان منم برام می خوند اون روزا
و اما
مبارکا باشه امروز ستوده جون
دختر تو محشری از همه سری .

بین این همه دوست تو بهتری
آخ جون واسه منم شعر گفتین



مررررسی خوبی از خودتونه که یادمون هست شما رو همیشه بانو
تبریک می گم امروزو تولد وبلاگتو
وا!
مگه چارباغه؟
اللهم عجل لولیک الفرج...
و هزاران صلوات بر محمد و آل محمد...
کاش می تونستم عمق خشمم رو نشون بدم نسبت به این توهین...
آمین
خب نشون بده
خو اگه می تونستم که نشون می دادم

دوا داری؟
میگم خو بیا بزن اصا...
باشه؟
خو لااقل میشه سکوت نکنی که فاطمه

نیگا
این رگ ماست
------------
از مو نازک تر
دقیقا چی باعث شد فک کنی دوا دارم؟
سینما گران ما بعد از توهینی که به پیامبر شد.بیانیه ای دادن.در اخرش یه جمله ی خوب بکار بردن که عینا برات میزارم.
"برای گمراهان نه مرگ که هدایت آرزو میکنیم."
فقط کافیه آدم کمی انسانیت داشته باشه.مذهبی بودن یا نبودن مهم نیست.کمی انسانیت باعث میشه که جلوی هتاکین ایستادگی کرد.
جالبه هم زمان با اونکه موج اعتراضات به فیلم موهن همه جا رو گرفته بود.همزمان باهاش محسن نامجو هم شعری درمورد امام زمان خوند که به سخیف ترین صورت و بدترین شکل به حضرت توهین کرد.خواستی لینک اونم برات میزارم.گرچه مطمئنم که با شنیدنش ممکنه حالت بد بشه
محسن نامجو؟!!!!

جدی می گی سینا؟
اگه برات زحمتی نیست بذار.لااقلش اینه که باور می کنم
این فیلمه که واقعا حالمو بد کرد
آره دیگه. یه کم انسانیت و فک کردن کافیه. چیزی که عقلای زائل ندارن
میخواستم خیلی فوری برم استدیو و با هزینه خودم آهنگ مرد تنها یا وحدت فرهاد رو که در وصف پیامبر هست با به بازخوانی انجام بدیم اما نشد...متاسفم...
شعرش رو حداقل اینجا میزارم:
مرد تنها:
،ﺑﺎ ﺻﺪای ﺑﯽﺻﺪا ،ﻣﺚ ﯾﻪ ﮐﻮﻩ، ﺑﻠﻨﺪ ،ﻣﺚ ﯾﻪ ﺧﻮاب، ﮐﻮﺗﺎﻩ !ﯾﻪ ﻣﺮد ﺑﻮد، ﯾﻪ ﻣﺮد
،ﺑﺎ دﺳﺘﺎی ﻓﻘﯿﺮ ،ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎی ﻣﺤﺮوم ،ﺑﺎ ﭘﺎﻫﺎی ﺧﺴﺘﻪ !ﯾﻪ ﻣﺮد ﺑﻮد، ﯾﻪ ﻣﺮد
ﺷﺐ، ﺑﺎ ﺗﺎﺑﻮت ﺳﯿﺎﻩ ،ﻧﺸﺲ ﺗﻮی ﭼﺸﻤﺎش ،ﺧﺎﻣﻮش ﺷﺪ ﺳﺘﺎرﻩ .اﻓﺘﺎد روی ﺧﺎک
ﺳﺎﯾﻪش ﻫﻢ ﻧﻤﯽﻣﻮﻧﺪ ،ﻫﺮﮔﺰ ﭘﺸﺖ ﺳﺮش ،ﻏﻢﮔﯿﻦ ﺑﻮد و ﺧﺴﺘﻪ !ﺗﻨﻬﺎی ﺗﻨﻬﺎ
ﺑﺎ ﻟﺐﻫﺎی ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻪ ﻋﮑﺲ ﯾﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﻧﺮﺳﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﻪ !ﻗﻄﺮﻩ... ﻗﻄﺮﻩ... ﻗﻄﺮﻩی آب... ﻗﻄﺮﻩی آب
،در ﺷﺐ ﺑﯽﺗﭙﺶ اﯾﻦ ﻃﺮف، اون ﻃﺮف ﻣﯽاﻓﺘﺎد ﺗﺎ ﺑﺸﻨﻔﻪ ﺻﺪا... ﺻﺪا... ﺻﺪای ﭘﺎ... ﺻﺪای ﭘﺎ
خیلی خوب می شد اگه این اتفاق میوفتاد فرشاد
مخصوصا این که سینا می گه محسن نامجو یه آهنگ بد و توهین آمیز خونده واسه امام زمان!!
در شب بی تپش...
مرسی مسافر بارون
سلام
حاضر
سلام
خوش اومدین آقا اردکی
باید روزی بشینم وبا ذهن باز برای دوستانم شعری بسرایم .


دختر خوب تو که وبم را ترکوندی عزیزم .
به خاطر همه هدیه هات ممنون
فردا نظرات را جواب میدم الان کمرم درد میکنه نمیتونم
واسه منم یعنی شعر می گین؟



یهووووووووووو
قابل شما رو نداشت بانو.نوش جان
ایشالله که زود زود کمرتونم خوب میشه
هر چند کمر درد یه دردیه که باید باهاش مدارا کرد
سلام عزیز . سر شب با مامان و بابا رفتیم شاهزاده حسین قزوین . نماز جماعت رو اونجا خوندیم و بعدش , اونورا پرچم اسرائیل و امریکا رو به اتیش کشیدند و کلی شعار و مرگ بر ... دلم خیلی گرفته . به خاطر همه این تسویه حسابهای سیاسی که باعث میشه اینقدر به دینمون و به بزرگان دینمون اهانت بشه . اون موقع , تنها حرفی که به زبونم اومد همین بود : کجایی آقا ؟ هنوزم وقتش نیست ؟ اینها همه حضور تو رو میخواد فقط یا صاحب الزمان ...
اوضاع بدی داریم فرینازم ! کاش بیاد زودتر منجی مون . کاش از ما دلگیر نباشه . کاش ....
سلام نرگس جون
نماز غروب جمعه رو چقدر دوست دارم مخصوصا با آل یاسین قبلش
قبول باشه بانو
این حرمت ها فقط به دست مهدی حفظ می شه و کاش که دیگه بیاد
راست می گی بانو
کاش از ما دلگیر نباشه
وقتی میگن فقط 313 نفر یاران ایشونن یه دفه آدم می ترسه
یه دفه می بینه واااای یه غفلت کوچیک کافیه که دلگیری پیش بیاد!
کاش از ما دلگیر نباشن
کاش
دلم خیلی گرفته فرینازم
خیلی
به اسم این سیاست بی پدر و مادر دارن به بزرگان و عزیزان دینمون اهانت می کنن و ما جز داد و فریاد و غصه کاری از دستمون برنمیاد
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چقدر دلت به دل نرگس جون شبیه بود
آره دیگه
بازیه کثیفیه و حالیشون نیست دارن چی رو اسباب دستشون قرار میدن!
راستی یادم رفت بپرسم خانومی
کمرت خوب شد یا هنوز نشسته ای؟
کمرم که مشکلی نداشت عزیزم
اونو رو شوخی گفتم تو نظراتت
کلا نظرات من اکثرش شوخیه
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
ممنون مریمی
ممنون. ارزش چندین و چند بار خوندنو داشت
در هیاُت سبز ، یار کی می آید
با زخم سفر ، سوار کی می آید؟
چشم از پی گرد بر افق دوخته ایم
خورشید ز کوهسار ، کی می آید ؟
ممنون جناب آفتاب
منور کردین این سرا رو
بلور رویاهایم چکیدو




مان و غم زده به آن دوردست ها خیره شده ام
چشمان ِ من در پشتِ بغض ی چهره پنهانند و
بغضِ مرا متون آرامش نمی دهند
حس می کنم
پنجره ها وسعتِ حقیری دارند و
بی بودن تو ة خورشید هم نوری ندارد
آقای ِ خوبی ها
در سرداب های ِ دنیای ِ امروزی
آنان که رنگ از رخسار ِ دین و دنیایشان پریده
دریای ِ رحمتِ فرستاده ی خدا را به تمسخر گرفته اند و
جدت محمد ( ٌص) را نشانه رفتهاند
ای دیده بان ِ دریای رحمت
ای شب چراغ ِ بی همتا
بیا و این دمل های ِ چرکین را
به خاکِ تیره بنشان
که ما تشنه ی یک لحظه توفیق ِ دیدار ِ توایم
سلام بر بانوی احساس و وشنایی
سپاس قلمت را و درود اندیشه ات را
راست می گفت بانوی آب و آیینه



باید که سکوت کرد گاهی بر جاری احساس شما تا کوچکترین خدشه ای به بند بند واژه ها وارد نشود
چه خوب که پا به پای رگبار و آرامشم رفیقید و همراه و همدل و همزبان
سلام و سلامتی محض به حضور او که واژه هاتان را رنگ و بوی عاشقی داد
یواش یواش باران مناجات ها داره جاری میشه
خب دیگه پاییزه و باران هایش
خدا را شکر!
به ابرای صبور و پربغض فشار اومده
شایدم یه بادی از یه جایی درست به حساس ترین نقطه ی ابر اصابت کرد
مث دلش
خدا را هزاران بار شکر
از محسن نامجو واقعا همچین انتظاری نداشتم..
شوکه شدم!
منم همینطور!
الانم می ترسم گوش کنم
شناختن آدما بهای سنگینی داره گاهی...
سلام آجیم...






بازم زدی تو کار جمعه های انتظار؟
دلم واسه جمعه هات تنگیده بود
واسه خودتم تنگیده بود...
عروسمون که با ما نیومد یزد...ما خودمون داریم میایم اصفهان
خونه رو تمیز میکنی شام و ناهار همه چی رو ردیف میکنی تا حاجیت بیاد
دست از پا خطا کنی حاجی بی حاجیا
گفته باشم دیگه
سلام مهرناز دونه



دونه به دونه
گل گلدونه
یا ابوالفضل! دیگه م نمی شه شیطونی کرد
گفته باشما! من نه می شورم نه می پزم نه می سابم نه دست به سیاهو سفیدو سبزو آبی می زنم
ما فقط خااانومی می کنیم
و به کدامین سو رهسپار شده است آپِ فریناز آیا؟
تو راه گیر کرده بود
لایک به کامنت نازی..

فریناز چیکارش کردی؟
هر چند که فکر کنم پست خالی بود..
داری مینویسی آیا؟
خالی که نه
یه جورایی پرید
آره بابا خالی بود من تو خبر نامه زدم هیچی توش نبود

یا حاجیت حاظرش کنه؟
فک کنم داره مینویسه
حاج خانوم شام حاظره ؟
حاضر بی سواد
گفتم که!
یه وقتایی قسمت نیس دیگه می پره
آجی میگم داری تو لینک دونیت برج میلاد میسازی؟


تازه برجشم چپکیه...باید 180 درجه بچرخیم تازه میشه شبیه برج میلاد
برج میلاد چیه دختر!

اینو بش می گن برج فری رگبار
اصن معروفما
یه سرچ کن می فهمی
آهنگم خوندم به اسم فریناز تازه
دلم برای مناجاتت تنگ شده بود
منم دلم برای شما تنگ شده بود بانو
عاشقانه صلوات ها رو میفرستم

اینکارا دیر و زود نداره!!!!
راستی من از نود متنفرم سال بدی بود برای من
ولی نود و یک بسی خوب میباشد تا اینحا خدا رو شکر
این جمعه ها رو تمدید کن خووووو
ولی واسه من برعکس...
نود و یک تا الانش یکی از بدترین سالای زندگیم بوده...
نود پره اتفاق بود هم بد هم خوب
واللا اون یه نذر بود. اگه دوباره نذر کردم چشم تمدیدشم میکنم