ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همان پنجره ی همیشگی
همان پنجره ی تنهایی های معروف
و صدای اذان
و غروبی سنگین!
صداهایی مبهم از مسجدی دور! دور تر از چند کوچه و ده ها خانه ای که روی هم تا آسمان چیده می شوند این روزها؛ صدایی شبیه "خدا را شکر محرمتو دیدم دوباره آقا جون..."
دلم ایستاده کنار نرده های سیاه! کمی پایین تر از کوچک ترین سرو همیشه سبز باغچه مان اما بلند تر از تمام داوودی های سپید و زرد و گلبهی و صورتی و سرخ بازیگوش...
غم غریبی بر نفسم می ریزد، گیر می کند درست در ابتدای یک بازی عجیب و بغض می شود! بغضی از تمام فاصله هایی که نه راه ِگریزی ست و نه پای رفتنی و نه زبان ِشکایتی و نه دل ِآرامی...
چه باک اما! که کارگردان این روزهایم خداست و خود، لحظه هایم را هر کدام به نقشی و طرحی و ماجرایی عجیب و غریب کنار هم می چیند و من مات اویم که همه خداست و همه عدالت است و همه قدرت است و همه آگاه از راز دل های در سکوت خزیده...
چهار سالی می شود که محرم برایم فقط تاسوعا و عاشورا و خیمه ی حسین و خانه ی مادربزرگم و دسته دسته سینه زنی و زنجیر زنی و شبیه خوانی نیست! و حالا این دومین سال است که از اول محرم بر دلم سربند یاحسین می بندم و جامه ای سیاه بر پیکر خانه ام می کشم و داغ دار دلی می شوم که با او سال های سال غریبه بود...
غروب امشب نه طلایی ست و نه زرد و نه حتی کمی سرخ! آبی ست با هاله ای خاکستری و غمگین؛ انگار که لایه ای غبار بر تمام آسمان پاشیده باشی!
و من و خدا و دعایی که از ته دل ِبه ظاهر آرامم برمی خیزد که خداوندا محرم امسالم نذر او که شبی از همین شب ها تمام ِ بودنش را بر من و دلم گستراندی و شد معجزه ترین معجزه ی پاییز سراسر اعجازم...ناگهان چشمانم لا به لای لایه های آبی و خاکستری غروب، هلالی را می بیند سپید!!! عجیب سپید و زیبا میان غبار غمگین آسمان طنازی می کند و می شود مُهر تاییدی بر نذر محرم امسالم و نشانه ای از رضایت تو معبودم و دعوتی که آغاز معرفتی عجیب و گنگ و مبهم است برای من و دلی که خود در حیرانی مطلقی نفس می کشد این روزها...
شب اول محرم چه ناخواسته دعوت شده ام به بزم غروب و هلال ماه و باران چشمانی که از همین حالا یکریز می بارند و مات و مبهوت ِهلال ِماه ِاولین شب ِعطش اند...
ماه ، مرا می نگرد و من ماه را
ماه ، ماه ِمرا می نگرد و ماه ِ من ماه را
و کاش
روزی برسد
که ماه ِ من ، مرا بنگرد و من ، ماهم را
رگبار1: من با تو و خدا و باران و هلال امشب ماه حرف های ناگفته دارم...
رگبار2: برای هم دعا کنیم... برای ظهور ماه ِدل های خزیده در انتظار...
سلام
سلام
التماس دعا
منم از اینا
آخ ...امام حسین(ع)...
به فریاد دلامون برس...
خیلی خوب نوشتی فریناز اجرت با آقا..
چقد خوب گفتی یکی!
مرسی
ممنون.کاش اجرم خودش بود...
امام حسین(ع)....-نفسم...
ای وای... چه خوشحالم بالاخره محرم اومد...
اگه با دلت بخوای اجرت میشه..نمیدونی این دل چه کارایی که نمیتونه بکنه..!
.....
با دلم خواستم.دیشب با تموم دلم تا نصفه شب گریه کردم
آره... تو رو حتی تا عرش می بره
خوبه که می تونی بنویسی...خیلی خوبه..فریناز..!

به خاطرش خدارو شکر کن.
من یه آتشفشانِ عشقم... یه آتشفشان که... اما ...فعلا باس این آتشفشانه کنترل بشه...! فوران نکنه...!
یکی... دوستت دارم...میدونی خودت.
آخ...خدایا شکرت...چی بگم...
آره. خیلی خوبه. مث پارسال نمی تونم بنویسم، پارسال در استتار کامل بود همه ی حرفام لای استعاره های بی انتها... امسال ولی سبکم بدون اینکه بخوام روون تر شده ولی بازم خدا را شکر. خدا را هزار بار شکر که بهم اجازه ی نوشتن رو میده
یکی دیگه جون! یکی شما رو دوست داره. دوستش داشته باش
راستی یکی دیگه اینجا کامنت نمی ذاره با هم آشنا بشیم؟
سلام فریناز جون اتفاقا غروب بیرون بودم و نگاهم به هلال ماه بود و با خودم گفتم الان برم خونه ببینم کدوم از دوستان از ماه غریب امشب می نویسه ...
ممنون .التماس دعا
سلام مهربون ترین عمه ی دنیا

دوستم می گفت هلال ماه نیم ساعت بیشتر عمر نداره!
پس هر کسی دیدتش اختصاصی دعوت شده به محرم بانو
و شما که اگه نمی دیدی من تعجب می کردم.
محتاجیم به دعای محشرتون بانو. هم من و هم همه ی دوستانمون
محرم مبارک
تمام محرم مبارک
تمام غم محرم مبارک
و تمام اشکهای محرم
قبول باشه
تمام عزاداری های از راه رسیده و اومده و نیومده
:)
محرم مبارک الی؟
قبول حق باشه عزیزم. واسه تو هم قبول باشه
راستی تو کجا می ری این شبا؟
الی خانوم محرم که مبارک گفتن نداره
تسلیت داره
جشن تولد نیست که
الی سبک تبریک و تسلیت هاش همیشه خاصه
امشب دلم سکوت می خواهد...
سکوتی از جنس قدم زدن در یک شب بارانی در کوچه باغی از جنس آرامش ...
آنجا که فقط خداست وتو وبارانی که می شویدهمه غم هایت را...
امشب مثل یک پر سبکم...سبکِ سبک
....
عزاداری ات قبول....
به خیمه ارباب خوش آمدی بانو....
سنگین بودم دیشب بانو...اونقدر که رفتم زیر چندین لایه پتو و صداش کردم...صداش کردم...صداش کردم...
خوابم برده بود، دیدم روی دریا جاده می زنم...با هر قدم جاده می زنم و غرق نمی شم اما دارم میرم تو دل دریا...
از خواب که پریدم سبک شده بودم...با همه ی دلتنگیام ولی مث پَر روی آب نمی رفتم پایین
عزاداری های پاک تو هم قبول باشه زهرا جونم
ممنونتم. واسه همه چی. واسه همه چی زهرا
این دعوت شدن نشونه اینه که لایقش هستی
لایق عزاداری
و نذر
هر نذری مثل نوشتن
مثل ده عطش پارسال یا هر چیزی که خودت میدونی و دوسش داری
دعوت عجیبی بود نازنین! حالمو مثل وقتی کرده بود که گیج و مات با هم تو بهشت ثامن قدم می زدیم و همه چی سفید بود!
دلم تنگ شده...تنگ مشهد و تو و اون روز بهشت ثامن که با چادر راه می رفتیم
محرم را


بهانه می کنم
تا واژه های ِ نم زده ام بیدار شوند
و آنگاه
در لحظه های ِ پشتِ اندیشه ی تو تکثیر می شوم
بغض های ِ همسفری چون تو
باران ِ خیس ِ گریه
و شعله ور شدن در عشق به
زهره ی منظومه ی زهرا _ حسین _
عجیب روحم را صیقل می دهد
سلام بر فریناز عزیز
شریکم در نذرتان آیا ؟
شریک تمام نذرهای من بوده اید


و پر رنگ تر از تمام یاس های ارغوانی انتظار انتشار یافته اید
پا به پای عطش های من امیدِ دریا شده اید
و حالا بسان شبنم نشسته بر گلبرگ گلی سرخ،
می درخشم از نور اعجاز واژه های طلایی تان
صاحب نذرید گرامی
و سلام و درود و تسلیت این ایام سرخ را
یکی جونم...


کامنت...
خدا میدونه... فریناز..
love gorden شده اینجا:دی
فقط چرا اونم نمی گه؟
شنیده ای که می گویند :
ان الحسین مصباح الهدی وسفینة النجاة...
به قول حاج اسماعیل دولابی از راه همه ائمه می توان به خدا رسیداما کشتی امام حسین انسان را زودتر به خدا می رساند...
....
فرینازنازنینم...می دانی چرا دیشب در آن دریا غرق نمی شدی...
چون بر کشتی امام حسین سوار شده بودی...
کسی با او باشد
هیچ گاه...
هیچ گاه غرق نخواهد شد...
زهرا
همیشه توی جوابات می مونم
خواب عجیبی بود و کامنت الانت عجیب تر...
ممنونتم بانو
ممنونتم
مگه من گفتم اینجاست!!!!
من گفتم خدا میدونه...فریناز...
دلم بعضی جاها دوست داره بنویسه - یکی جونم دوستت دارم...
بقیه شو خدا میدونه که میبینه یا نمیبینه!
ایشالله که میبینه
مرسی...

هی فریناز...
خدا کنه امسال محرم واسه همه یه طور دیگه ای باشه
یه حال دیگه ای...!
خدایا ..یه کاری کن...
من امروز عصر دوباره هلالشو دیدم و هنوز ساکتم!!خدایا....
خدایا
یه کاری کن...
افرین داری
ممنون
محب الشهدا
به کلمه ی مبارک توجه کردی؟
معنیش یعنی چی؟
از تبرک میاد
تبرک یعنی چی؟
من وقتی مریض را هم عیادت میکنم میگم مبارکه
شاید اون باید خنجر بکشه که چرا گفتی مبارکه؟مگه تولده؟!
:)
عجب...
محرم با تمام غمش مبارک
با تمام تسلیتش مبارک
با تمام غمش
سلام بر محرم
سلام بر سرهای بریده
سلام بر حسین...
.
.
من میرم بنی فاطمه وتمام اطراف بنی فاطمه
محله های قدیمی شور و عزاداریش آدمو میکشه
اونجا خیلیها برای حسین میاند نه برای....!
عجب!
منظورت امیرحسین بود؟!

برام جالب بود تبریکت الی جون.
بچه ها با هم دوست باشین. خنجر اینا نداریم تو ماه حرام
بنی فاطمه رو نشنیده بودم
آره یه شور دیگه ای داره، اطراف اصفهانم دوست دارم. ما که همیشه می ریم خونه ی مامان بزرگم.اونجا خیلی قشنگ تر و پرشورتره عزاداریاشون
التماس دعا الی جون
اسم امیر حسین را اشتباه نوشتم!
محب الشهدا رووم سیاه!
:)
سلام الی جان...خواهش می کنم.این حرفاچیه؟
روی دشمنت که شیطان رجیم است روسیاهترازهمیشه...
ما اینجا نقش گلای تو باغچه ایم:دی
فرینازم...
امشب شب شهادت برادرم است
به حلقه عزایم امشب دعوتی....
شهادت آقا مهدی...
سفر جنوبم که دو روزه بود برای عرفه، کتابش رو توی راه یه نگاهی کردم...عجب مردی بوده! مردا! یکیش نیس الان
بنی فاطمه توی خیابون ابن سیناست
اطرافش هم پره هیئته
اینقدر زیاد که نمیدونی باید کدوم را انتخاب کنی
اون طرفترش هم هیئت عربهاست
آآآآآآآآآآآآاای عزاداری میکنن
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی عزادادری میکنن
دلت میخواد بمیری...
قبول باشه هر جا میری فریناز جان
جاش مهم نیست
مهم خودتی...
تونستم یه شبشو میام ببینم چطوریه
تا هرجایی که توانشو داشته باشم دنبالشون میرم همیشه
آآآآآآی گفتی الی
عرب ها محشرن!
ما تو محله مامان بزرگم اینا تاسوعا عاشورا عربا رو داریم که میان عزاداری با شیر و پلنگ و اینا، همشونم لباس عربی می پوشن
من عااااشق طبل و دهل خاصشونم
ممنون عزیزم. قبول حق باشه. واسه تو هم قبول باشه و دعا یادت نره بانو.برای همه
هرجا که میروم زغمت سینه پر غم است
هرسال و ماه و هفته برایم محرم است...
هر سال و ماه و هفته
برایم
محرم است...