ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بارالها
خداوندا
پروردگارا
معبودا
کریمـ ـا
رحیمـ ـا
مغیثـ ـا
مجیبـ ـا
قادرا
واهبـ ـا
وهّابـ ـا
حنّانـ ـا
منّانـ ـا
مُستعانـ ـا
به نورانیّـتت قسم
به نورانیّـتت قسم
به نورانیّـتت قسم
آفتاب را میهمان همیشگی خانه ی چشمانش کن...
* امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء *
آمین
آمیـــــن
چون تو در سخن آیی با زبان ِ زیبایی





از غزل چه می ماند ؟ آبگینه ای خالی
می بَرَد مرا تا مِی ، تا سماع ِ جان تا نِی
از قرابه ی چشمش می چکد سبکبالی ( انشاالله )
سلام بر فریناز عزیز
مدتی را خودخواسته نبودم به نیت دیروز !!
صدای ِ پای ِ دوست که نباشد در سرای ِ خیالی ام
در هوای ِ اندیشه اش که تشنه باشم
گویی
مخمل ِ آهم هم به خواب می رود
قلم که دیگر هیچ ...
گفتنی ها را گفتی و زبانم برای سپاس از تو الکن است
دوست دارم به اندازه ی تمام عطش های ِ محرم امسالت دریا دریا گریه کنم تا مگر جبران مافات عدم حضور کرده باشم اما می دانم که عذر بدتر از گناهِ نبودنم را با بزرگواری هایت می پذیری
پُرم از دوست ، چشمه و ماهم
(( لیس فی جبٌتی سِوی اللهم ))
ریخت بر خاک جام و گفت ای عشق !!
تا تو هستی ، تو را تو را خواهم
سلام ر ف ی ق عزیز


با تمام این حرف ها اما کاش خودخواسته بودید و شریک می شدید روز و شب های لبریز از عطش و شور و نوا را...
قلم اما برای عشقی بالاتر که حسین بود رقص به این سو و آن سو می دوید و بر این سرا می بارید...
و قلم شما هم کاش که همراهی می نمود...
بگذریم که گذشت
امسال و عطشان شورم هم گذشت
و حالا نشسته ام به انتظار آفتاب...
که یا خودش می آید و یا نور صبر و ایمانش...
آمین
سلام فریناز مهربون
سلام عمه جون
طهورای پاکی ها...
آمین یا ارحم الراحمین...
ممنون
چه اسم بامزه ای!
سلام..
وبت آرامش میده اما رگباری...!
به وب من هم سر بزن اگه دوست داشتی..
سلام
ممنون لطف داری
الان اونجا بودم اتفاقا
خوشت اومد..؟!
شایدم نه...آخه...تو خیلی وب خوبی داری..
تو فرینازی...منم لیلیا...خوشبختم!
آره

خوب بود
همشم سیب داشت
لیلیا اسم بامزه ایه
هنوزم می گم
خوشم اومد
سلام دوست خوبم
فریناز عزیزم
امیدوارم همیشه زندگیت پر از آرامش باشه ...
سلام سمیه جون

ممنون بانو
دعای پاکتو بریز تو این لحظه ها...
یا مجیب دعوه المضطرین ........
سلام عزیز مهربان دل .
سلام ی سهبای سایه سار صمیمیت ها...
الهی آمین
واااااااااااااااااااای چقدر امین.
پس حتما مستجابه بانو.
در پناه حق اسمونی باشی.
مستجاب می شه و نور صبر و ایمان ریخته می شه تو کاسه ی زندگیش...
مستجاب می شه و نور خدا ریخته می شه تو مردمک چشماش
آخخخ که دلم واسه این دعا خیلی وقت بود تنگ شده بودشا
ممنون
amen
in faze kharejakist alan?:D
سلام
اینجا چرا اینقده سیاهه
سلام
سیاهی الان قشنگه
سلام...
نوشته هات رو دوست داره لیلیا...امیدوارم همیشه دست به قلم باشی..
سلام
یه لحظه حس کردم لیلیا گفتیا! آخه بگی اینطوری می شه
لیلیا لطف داره
ممنون
الهی آمین...
چطوری؟
خوب!
تو چطوری؟
گاهی خوب . . . گاهی . . . باز هم خوب . . .
like me
امین
خدا همین نزدیکی هاست
و یه آمین دیگه...
همین جاست
خدا
سلام.
چه خبر؟
نگرانیم خب.
معلوم نیست؟
سلام
حالشون خوبه
اما هنوز نوری برنگشته...
چرا و ببخشید خودمم گیجم این روزا که بیام نت
شاید نوشتم امروز
اگه بدند فقط یکی، جخ زورکی
اونم فقط بایه پولکی
مشتم نکون فقط یکی،
پولکیانباید بجوی باید بمیکی
بعد درآری بدی به اون یکی
اون یکیم به اون یکی...
ا آخری ام باید بذاره گوشه نلبکی...!!
والا
فراااااااااااااررررر
منم که اصن نفهمیدم تو کی اصن یکی!


منتها نمی دونستم شاعرم هستیا
خدایی چند ساعت طول کشید نوشتی هی کی کی پیدا کردی؟
ولی باحال بود
آفرین
دیدی نفهمیدی من بودم
و آی پی آدمو لو می ده
بعله!
عـــــه
اگه خوده خودم منم پس اون یکی! کیه؟
دستشم که تو چشش نیس حتا!
قابل توجه یکی! خان

ما یه خوده خودم داریم که دستشم تو چششه تازه
جذبه ت منو کُشت الان
یه شکلات طلبتا
همین جوری سلام...!
چرا ناراحت؟
سلام لیلیا
چون...چون...بی خیال.

چرا زبونت بیرونه!
اصن منم
آخه لیلیا بگو اینطوری می شه زبونت

بعد دهنتم واااا
چون چی؟
هیچی و همه چی!
نخیر هیچم اینطوری نمیشه!!!
حتما اسممو اشتباه میگی!
لیلیا دیگه

درست می گما ولی
قشنگه اما خوشم میاد
سلام فریناز عزیز
ممنونم از تو بابت این کار خداپسندانه ای که انجام دادی .
امیدوارم آفتاب عشق راه خودشو به خانه چشمان این عزیز پیدا کنه انشاالله.
سلام مهرداد کهکشانی
سمیه دوست خوب منه، کاری نکردم که!
امیدوارم...
برای چشمهاش دعا کردم...
آمیــــــــن
ممنون نازنین