ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
وقتایی که حالمون بد باشه یا کم امید! یا وقتایی که به مرز یه اتفاق غیرقابل تحمل می رسیم، خدا رو که صدا می کنیم و بهش می گیم خدا جون کمکمون کن... خدا جون خودت بیا دستامونو بگیر... فقط خودت... توقع داریم دو تا دست از ابرا در بیاد و دستامونو بگیره... ولی خدا انگار همیشه با نشونه هاش میاد... یه حرف... حتی از یکی از اقشاری که ازشون خوشم نمیاد!
مخصوصا از تلویزیون... دیروز بعد از ناهار آقاهه داشت می گفت یکی از کارایی که شیطان می کنه اینه که ما رو کم امید کنه و یا حتی ناامید...!!! داشتم ظرف می شستم! همون لحظه یه بشقاب از دستم افتاد...
راست می گفت... وقتی خدا می گه حتی حضرت یونس را بعد از دعای او توی دل ماهی بخشیدیم و می گه فستجبنا له و نجیناهُ من الغم... پس ناامیدی و کم امیدی یه جور کفر پنهانه که شیطون می ندازه توی دلمون...
همون لحظه چقدر تموم افکاری که چند وقته به وجودم رخنه کرده مثل برق از ذهنم گذشت... در ثانیه! اما مثل یه تلنگر بود... یه جمله که می دونستم و یادم رفته بود...
خیلی وقتا نیاز داریم یه حرفایی بهمون یادآوری بشه...
گفت خدا بزرگ تر از وسوسه های شیطانه...
راست می گفت... این روزا همش می گفتم خدا بزرگتر از مشکلات منه ولی وقتی گفت شیطان! لرزیدم و دوباره وقتی گفت خدا بزرگتر از تمام وسوسه های شیطانه راستش دلم آروم تر شد...
چقدر خوبه که همیشه دستمونو می گیره... دست دلمونو می گیره... فقط باید اون لحظه ها یه کم بیشتر ببینی... یه کم بیشتر بشنوی... یه کم بیشتر حس کنی... اون لحظه ها باید یه کم بیشتر بخوای که به خودت بیای...
خدا بزرگ تر از تمام این روزهاست...
خدایا شکر
برای بودن همیشگیت...
برای خدایی های آشکار و پنهانی که ما نمی بینیم...
خدایا شکر...
حتی برای ذوق دیروز اون... برای ناراحتی بعدش وقتی گفتم حوصله ندارم ادامه بدم... برای اون لحظه که ناخواسته امنیت شونه هاشو حس کردم... برای شوق گنگ و مبهم چشماش که هنوزم توی چندین سال پیش و حرفای من مونده...
دیروز زنی کنار ضریح دعایی کرد که به دلم چسبید!
گفت خدایا بچمو از شر شیطان نجات بده...
خدایا تو بزرگ تر از همه ی دنیایی...
الله اکبر...
جایی خوندم:
خدا گفت ببریدش جهنم
برگشت و نگاهی به خدا کرد
خدا گفت: نبریدش! او را به بهشت ببرید!
فرشتگان سوال کردند چرا؟
جواب آمد: چون او هنوز به من امیدوار است
سلام
صبح بخیر
ممنون بابت حرفای خوبت و یادآوریت...
چشامو پره اشک کردی اول صبح....
ولی ارزشش رو داشت
نتمون قط بود..صب دیدم وصله...این بود که اومدم...
سلام به روی ماهت فاطمم
صبح توام بخیر خاااانوم
شرمنده...
ممنون واسه دعاها و بودنت همیشگیت
خدا جانشین تموم داشته ها و نداشته هاست....
با همه ی وجودم برات از خدا می خوام که تک تک لحظه هات فقط و فقط قرین وجود محض خودش بشه و بس...
تنها دعایی بود که الان به ذهنم اومد...
حرف همیشگیه نازنین


حالا میاد میگه احتمالا:)
ممنون
تموم لحظه های توام همینطور ماهی کوچولو
اصن من عاشق ذهنتما
بوس بودشا اون نه زبون
چقد آپ بود واسه خوندن...
نت که قط بشه فریناز پر آپ میشه...
بابا جان فکر چشم مام باش که با گوشی میایم...
ولی همه ی همشو با دقت هر چه تمام تر خوندیم الانم بریم صبونه ی خانواده محترم رو آماده کنیم که الانه که پاشن...
روز خوبی داشته باشی بانوی آرامش...
بله کلا ما تله پاتی داریم با نت شما:دی
خب میتونی با ایسوز جونت بیای:دی
آخی.. بدو دختر خوب! منم برم بخورم که خیلی گشنمه وگرنه تو رو می خورم الان:دی
ممنون
...
.....
اتفاقا وقتی مینوشتمش یاد نازنین بودم
چون تو وبه خودمم گفته بود بهم...
اصا این همزاد ما کجاس ببینه اینجا جمعی به یادش بودند...
اصا امیدوارم گوشش صدا بده الان بفهمه خودش...
موافقی فریناز خانووووووم?
تازشم شما هنوز منو نشناختی که بیشتر با اچ تی سی جونم میام تا اون از بس که آدم تمبلی نیستم...
جمعه ها سرش شلوغه ولی میاد احتمالا:دی



حالا هی به من فخر برفوش که گوشی ندارم
اصن نذاااار دعا کنم اچ تی سیت بره پیشه گوشیه نازنینه منا
اونوخ مجبور می شی ایسوزجونتو بغلش کنی بیای باهاش نت
آره بابا! ما کلا موافقیم
ببین هر دعایی میخوای. بکنی بکن ولی با اچ تی سی من شوخی نکن...

یاااد بابای عمو پورنگ افتادم که میگه هر کاری میخوای بکنی بکن ولی خونرو کثیف نکن....
اوه اوه...دیدی چی شد
لو رفتم که میشینم عمو پورنگ نگاه میکنم...
خو دوسش دارم
جدای از همه ی این شوخیا ازت دنیا دنیا ممنونم که به منم یادآوری کردی بانوی آرامشم...
چقد دوس دارم این اسمتو...
خدایی تو بهتر اداشو درمیاریا:دی
تو فکرم به عمو جونم! بگم بیاد باهات قرارداد ببنده بری همکارشون بشیا:دی
ولی حواستو جم می کنیا! اول عموجونه منه ها
من وقت نمی کنم ولی خیلی دوس دارم ببینمش
آخیییییی امروز یادم بنداز مهمون نداشتیم ببینم حتما
بانوی آرامش... یه لحظه منو می بره به اونجا و تموم خاطراتی که همشون دفن شدن... حتی خودشم محو شد... نقاب زد!!!
سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
























چطوری ارامش جونم خوبی که انشالا
تو دیگه منو بیرون از پنجره فرض کن ولی این سلام بخاطر چند روز نبودنت کش داشت
آجی من میدونم امید بهترین سلاحه در برابر تمام سختی های زندگی در بدترین شرایط هم که بودم و برای یه لحظه میرفتم به سوی ناامیدی
ولی انگار قدرت و جاذبه امید بیشتر از ناامیدی بوده و نرفتم طرفش
فریناز جونم
من هم یه مدتیه خیلی کلافه ام
سردرگمم
امیدوارم منو یادت نره
منو هم دعا کن
یه وقتایی حس آخرین بیسکوییت مونده تو بسته ساقه طلائی رو دارم شکسته و تنها
شاد بودنت رو کف دستانم مینویسم تا وقت دعا اولین خواسته ام از خدا باشد
شیرین جون خب نکش اینقد
الان من شکلک نمیتونم بذارم ای بابا:دی
سلام به روی ماهت دختر خوب:)
مرسی تو خوبی؟:)
آهاااااااااااااااااااااااااااااااااااان خب پس فقط این دفه رو عیب نداره ها:دی
چشم شیرین جون من همیشه دوستامو دعا می کنم اگه خدا قبول کنه
الان قلب نمی تونم بذارم ولی یه عالمه قلب جواب محبتات:*
سلام




قشنگ بودش...دوست داشتیم..به موقع بود حتا!
فریناز چه خبر! کوجایی! چرا اینقد کمرنگی! به قول خوده خودم
این هفته خیلی بهم سخت گذشت..یه چیزی بیشتر از خیلی...
بیشتر از صد بار مردم!
اما خداروشکر بازم ...
الله اکبر...
ممنون فریناز واسه متنت..
راستی
به زمان بندی خدا ایمان بیاریم..
آخرشم...
فریناز فخر فروش چرا دیگه فخر نمیفروشی!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام:))



بله کلا ما به موقعیم! فریناز به موقع
آره خیلی... از دوشنبه تاحالا هر روز زندگیم یه جوری بوده و پر از کار ولی راستش منتظر یه خبر خوب و سلامتی بودم که بهم تقریبا رسید دیشب واسه همینم گفتم بعد مدت ها بالاخره خندیدم دیشب
هفته ی سخت و پر ازانتظاری بود... با اتفاقایی خیلی خوبو خیلی بد... خدا را شکر که گذشت و بدتر ازاین نشد
بذار این هفته هم منتظر یه خبرم که کاش خوب و خوش باشه و خیر...
اونوخ دنیام خیلی تغییر می کنه
خدایا شکرت
شکر
شکر
شکر
هر جا هستی خوب باشی فریناز قصه ما..
یه عالمه حرف نگفته در مورد مطالبت مونده تو کله ام!
شبت با خدا. بانوی آرامش...
ممنون لیلیا جون


...
حرفاتو بزن نذار بمونن تو دل و کله ت لیلیا
خوب نیس!
شب خوبی بود... سه ساعت حرف زدم با کسی که دوستش داشتم
قربونشم بشم الهی
ممنون امیدوارم واسه توام خوب بوده باشه
دلم لرزید وقتی خوندم
یه جایی خوندم "نا امیدی بزرگترین گناهِ"
منم یه جاهایی
یه وقتایی نا امید شدم اما امید دارم به خدا و بخشش
میدونم می بخشه
یه وقتایی حس میکنم لیاقت خدا رو
لیاقت اینهمه بزرگیشو
خوبیشو
بخشندگیشو
ندارم..
آره... ناامیدی بزرگترین گناهِ

خدا رو شکر می کنم که ناامید نشدم ولی کم امیدیم بی اندازه شد! ولی خوشحالم که امیدوارم هنوزم
خدا ولی بزرگتر از تمام دنیاست و تمام صفاتش...
خدا خداست نازنین
رفتی حرم این روزا خیلی برام دعا کن
خیلییییییییییی
اینم یه جایی خوندم:
"پرواز را بیاموز! همیشه در بن بست راهی به آسمان هست"
نمیدونم ارتباطی داشت یا نه ولی من خعلی دوسش دارم
ممنونم خوب بود و مرتبط
امیدوارم همیشه خوب باشی بارونی
به به به


میبینم که ذکر و خیر منم اینجا بوده
اینقدر خشال میشم وقتی میبینم ذکر خیرم بوده
البته گاهی هم ذکر شر مون میشه
اتفاقا میخواستم همین جمله هه رو بگم که دیدم همزادم اومده و گفته
این جمله رو خیلی خیلی دوسش دارم همیشه با یادش آرامش میگیرم..همیشه..
فاطمه اتفاقا گوشم زنگ زدا همون لحظه فقط خواب بودم حوصله م نداشتم بیام
آخه تا ساعت چهار بیدار بودم دیشب
آره تازه خبر نداری یه وقتایی ز یا اسی یم فخر تو که دی ماهیو رو به من می فروشن این همزادتون

خدایی ذکر شرت تاحالا نشده
تا ساااااااااااااااااعت 4!!!!!
نازنین یه مدت باید کنترلت کنم! نمی شه اینطوری! خب دختر خوب شب واسه خوابه روز واسه بیداری
یعنی اینقد از عمرت مفید استفاده می کنی تو؟!
سلام امیر حسین
خدا میگه قطع میکنم امید بنده ای رو که به غیر از من امید داشته باشه.
فقط خدا خدا خدا...
....
فقط خدا
ممنون
سه ساااااااااااااااااااااااااااااااااعت...


خیلی خوشحالم که خندیدی ..شاد شدی..خبر خوب شنیدی...و...

چند ثانیه هم صداشو شنیدیم...
لبخندشم دیدم حتا..












ایول...دم خدا گرم..
جالبه ها...تو هم مث من خدا رو شکر میکنی که بد تر از این نشده اوضاع..
آره...فریناز خوب نیست.میدونم.
تازشم من هم یک دقیقه فقط یک دقیقه عسلی جونم رو دیدم..
واسه همین یه دقیقه هم نمیدونستم چطوری شکر بگم خدا رو...
واسه سه ساعت چطوری خداروشکر گفتی آیا!
جدی میگما..
اما آره هفته ی سخت و پر از انتظاری بود..خیلی.
فریناز حالا که شادی...
قربونش می ری با زبون!
خب..
منم فدا عسلی جونم بشم الهی...با قلب تازشم..
امیدوارم تا آخر هفته برات خوب باشه.دعا یادت نره.
آره! سه ساعت
خواهشا دعا کن... ممنون
دیگه این بین منو خداست که چجوری گفتم:) ولی من کسی رو ندیدما! فقط یه خبر خوب...:)
این بوسه یه وقتایی ولی یه وقتاییم زبونه
دنیات تغییر کرد ما رو فراموش نکنیا...


فریناز به موقع...
فری لوزالمعده از همه قشنگ تر بودا
دنیام...

دنیام ثابته لیلیا... تغییر نمی کنه
تغییرم کرد قرار نیست کسی رو فراموش کنم که دختر خوب
آره
اصن لیلیا پانکراس
میدونی فریناز؟ بعضی وختا با خودم فکر می کنم که اگه امید و توکل به خدا نبود من الان سر پا نبودم
راستی سلام دردونه خانوم
مرییییییییمی
سلام خانوم خانوما
از این ورا! خوش اومدی
آره خوبه که خدا هست... امید و توکل بهشم هنوز هست...
سلاممممممممممممممممممممم




نوموخوام من قهلم
پس چرا من رمز ندارمممممممممممممم
میشه به منم رمز بدی آجی ارامش
موتوشکرم
اگه دوست داری بده
ولی اگه دوست نداری هم باید بدی ها
سلام شیرین جون
قهر نکن دیگه!
خب مخاطب خاص داره
شرمنده...
من الان یاد فلسفه بی نظمی افتادم!
وا!
از دشمن باهوش خیلی خوشم میاد!
شیطان موجود باهوشیه!
مکاره بیشتر تا باهوش
گرچه پشت تموم مکر ها یه هوشی نهفته ست!
سلام
این متن آخرت داغووووووووووونم کرد...
سلام
وا چرا آخه!
نارون بری اون فازا خودم شخصا می زنمتا!
رمز بده ببینم
نمی دیم
خصوصی ست عزیز
ینی مام نامحرمیم دیگه..!
مگه پسری که نامحرم باشی:دی
ای بابا:دی
چقدر سخت وتلخ می گذرنداین روزها...
همسایه شهید خرازی وشهید کاظمی وشهیدتورجی زاده و...
عجیب التماس دعا دارم...
سخت...
ولی خدا هست هنوز زهرا جونم
به یادتم همیشه محب شهدا
سلام فرینازم...
گفتی یا فاطمة الزهرا...
چندروزی است که رسما وشرعانامم زهرا شده.
همه خوشحالی ام این است که روی قبرم نام مادرعالم را می نویسند...باشد که آن روز با خودش برانگیخته شوم ودستگیروشفیعم باشد....
بغض دارم...حرفهایت را دوست دارم....از دل می آید...
با خواندنشان بغضم گرفت...
میدانی فرینازم؛دارم عزیز ترین انسان زندگی ام را خودم راهی کربلا می کنم...
بااینکه خودم سخت تشنه ام واوهم مشتاق است که برای اولین بار،همسفرش باشم اما به هزار ویک دلیل نمی شود که بروم...
امشب وامروزرا به اندازه یک محرم اشک ریختم...
این همه دردم نیست وکمترین دردم است...
راضی ام وشاکر چون خدا می بیند...
می داند چه می گذردبرسرم...
رسم بندگی نیست که فریاد کنم بغض هاودلشوره هایم را.../
بی دلی در همه احوال خدا با او بود....
او ندانست واز دور خدایا می کرد
اما سخت است...
خیییییییییلیییییییییییی سخت...
مدام صدا می زنم و کمک می خواهم...
هل من ناصر ینصرونی...
اگر گذرت به گلستان شهدای اصفهان افتاد یاد وسلام والتماس دعایم را به همشهریان بهشتی ات برسان...
التماس دعای فرج
الهی الحقنی بالشهدا والصالحین...
سلام زهرای نازنینم...

تبریک می گم بانو... من فکر می کردم خیلی وقت پیش نامت زهرا شده...
خوش به حالت
ایشالله صد و بیست سال زنده باشی... بسان اعتقادات عمیق تو باید باشن حالا حالاها تا زمین آه نکشه...
خودم هم با بغض نوشتم و اشک... دست خودم نبود... خوشحالم که با دل خوندی
کربلا..
عزیزترین انسان زندگیت...
خوش به حالت پس
خوش به حالش که عزیزترین انسان زندگیه توإ...
بذار عزیزت با پا بره و تو با دل... یه جایی توی حرم قرار بذارین و بشین یکی و برید به استقبال شیش تا گوشه...
چقد برام رویاس... تاحالا ندیدم...
برای عزیزت اگه اولین باره هم رویاس... پس دلتو بده بهش که ببره و گم نشه...
آره می فهمم چی می گی... هر چند خودش درد بزرگیه ولی خیلی خیلی خیلی حرفا و دردا گفتنی نیست... فقط برات ا صمیم قلبم دعا می کنم هیچ وقت دردی که از عصبت رد می شه تو رو به بی قیدی نرسونه!!! هیچ وقت...
گلستان شهدای اصفهان به ما خیلی دوره ولی عاشق شهدای گمنام دانشگاهم... همیشه هم می رم و یاد محبانشون میفتم...
بهتم گفته بودم همیشه هستی تو دعاهام آسمونی
دعاهات همیشه قشنگن...
آمین