ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یکی از بهترین عید هایی بود که داشته ام
بهترین سفرم
بهترین 13 به درم
و جالب آن بود که امسال هم 12 به در داشتیم و هم 13 به در!!!
دو روز در دل طبیعت بودم و تا رسیدیم از فرودگاه رفتیم در دل سبزه ها و بودن ها مان را جشن گرفتیم...
هیچ کدورتی نبود...
عیدی ها هم خوب بودند
آدم ها هم زیبا شده بودند
عروسی هم داشتیم
13 به دری متفاوت داشتم با تمام آن هایی که دلم می خواست با من باشند...
و بهتر از همه، امسال این بود که دیگر دلم در گرو کسی نبود
حتی خیلی راحت شاد می شدم از خنده ی نگهبان سرکوچه مان!
امسال دلم در بند نبود!
افکارم آزاد و رها بودند...
فارغ شده بودم
سبکبال
رها
غرق خنده ها
مست خوبی ها
شیدای شادی ها
سفرم مکاشفه ای در اوج جمعیتی نالان به سوی مهربان دلی بود که من هم مسرور گشتم و مشعوف در جوار پاکش...
گاهی آدم وابسته ی وارستگی ها می گردد و چه لذتی دارد این همه حس خوبی که در رگ هایت جاریست و دلت فقط کوهی می خواهد تا انعکاس زمزمه های شکرت گردد به درگاه معبودتو و از یک صدا هزاران صدا به خاطر این همه خوبی و شادی و شور و تشنج وارستن ها سپاسش گویند و گاه...
گاه حس می کنی خوشبخت ترینی و چه حس شادمانی داری
به نیت همه ی دوستان مهربانم سبزترین سبزه ها را گره زدم و زیباترین دعاهارا کردم در امن ترین مکان عیدانه ام...
امسال نیکوست...
عیدی نیکو داشتم
و سالی که نکوست از بهارش پیداست....
خوبم
آرامم
و دوست دارم این همه شیدایی را...
سلام آقای مهربانم
چند روزی میهمان جدت امام رضا بودم....
گاهی چه قدر سفر به آدم می چسبد.این هم از آن سفرهای به جا و دلچسب زندگی ام بود...
خودت می دیدی چه خبر بود...
و ابتدای دعاهای تمام میهمانان جدت ظهور زیبای تو بود آقای خوبی ها...
همه در تکاپوی رسیدن به حرمش بودند تا دست و قلب هاشان در حفره های زیبای ضریح مقدسش گره بخورد
انگار امن ترین مکان دنیا بود برای نفس کشیدن...
داشتم فکر می کردم اگر تو ظهور کنی چه قدر سرت شلوغ تر از این ها می شود!!!
همه مشتاقانه به سویت می شتافتند....
کاش برای آن روز پرواز را می آموختم!
کاش از الان می شد برای دیدارت نوبت گرفت آقا جان!!
مهدی جانم چه قدر دوست دارم اولین نفری باشم که تو را می بیند و مشتاقانه غرق در وصال گمگشته اش می گردد و ...
وااااااااااااااااای چه شوری بر من غالب گشته است...
حتی فکرش هم مرا به وجد می آورد چه رسد به رسیدنش...!!!
آقای مهربانم!
آمده ام تا نوبت بگیرم برای آن روز...
از امروز نوبت می زنم برای اولین ملاقات هنگام ظهورت مهربانم...
دومین جمعه ی انتظار هم سپری شد و نیامدی
کاش بیایی و من به آرزوی دیرینه ام برسم
کاش بیایی و ...
حرف ها دارم با تو عزیز دل تمام انسان های این روزگار...
حرف ها دارم با تو....
اللهم عجل لولیک الفرج
خیلی وقته دلم می خواد برم مشهد
پارسال عید رفتیم اما به قصد سیاحت نه زیارت!بیشترشم که شمال بودیم...
الان دارم می رم به قصد زیارت...
خیلی خوبه منم چند روزی از این دنیای مجازی کاملا دور می شم.
دلم می خواهد بیایی
انگار حضورت برایم رویایی شده دست نایافتنی
نیازمند بودنت گشته ایم و هر روز مشتاق تر از همیشه برایت اللهم عجل لولیک الفرج را زمزمه می کنیم.
می دانم خود ِمن ذره ای آماده ی آمدنت نیستم اما مشتاق که هستم مهدی جان
آهنگ نامت چنان بر قلبم می نشیند که گویی بعد از الله زیباترین نام زمین است.
دوست دارم نامت را صدا کنم
دوست دارم خودت را صدا کنم
مهدی جان
اشتیاق ظهورت گذر روزها را بر من آسان می گرداند...
می دانم روزی از پس همان گل های یاس خانه ی مادربزرگم ظهور خواهی کرد
مرا ، خودت ، آماده ی آمدنت گردان آقای خوبی ها
رگبار1: 40 جمعه می نویسم برای آقای خوبی ها
همان که دوستش دارم
نذری است در دلم و امیدوارم بتوانم موفق گردم در این 40 جمعه که ازامروز آغاز می گردد ...
در موضوعات تحت عنوان *جمعه های انتظار*می نویسم.
رگبار2: اللهم عجل لولیک الفرج