آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

امروز.،؛!؟

حالم امروز...


نه از حالم نپرس


فقط

می توانم بگویم

امروز

دستانم برایت می گویند

دستانم برایت می نگارند


حالم را

درکلماتی بدین سان محدود

جا می دهند


دریا را چه به جویی جای دادن آخر؟!


من

امروز

واژه می خواهم

واژه کم آورده ام

امروز

حال من

می نگارد برای تو

برای خودم

برای حالی که دارد

برای دل بی قرارش

برای تمام اشک های شب گذشته ام

برای پلک های ورم کرده ام

برای بغض ناتمام من!

برای همه ی دلتنگی هایم

برای تو معبودم


امروز

دستانم

برای تو می گویند

دستانی که از قلبم فرمان می گیرند امروز

نه مغزم

تا بدانم

تو

هنوز

هستی


آری معبودم


دلم

بهانه ات را می گیرد


امروز

حال من

خوب

نیست...


امروز

صبر من

...

در هوای صفر و یک ها

خود را پنهان می کند

تا به صفر و یک زندگانی اش نرسد


و چه قدر فرق است میان این دو صفر و یک!


امروز

روز عجیبی ست


شاید

نه شبیه دیروز است

نه شبیه فردا


امروز

ساده برایت بگویم


حالم


آری 


فقط

حالم

خوب نیست...



http://s2.picofile.com/file/7173831391/dehgir.jpg




رویای پرواز...

روزی خواهم رفت و خواهم گفت:


«خداحافظ ستاره های شب

خداحافظ زمین و تاب و تب

خداحافظ که جان رسیده بر لب...»


روزی خواهم رفت و خواهم گفت:


«می روم به خاطر دلم

می روم به سوی حاصلم

می روم ولی شکسته بالم...»


روزی من نیز چون تو، مولای من، سید شهیدان عالم، حسین ِفاطمه، این ها را خواهم گفت و به سوی او خواهم رفت... به سوی یگانه اله زمین و آسمان...به سوی او که همیشه چشمانم در دورترین افق هستی به نظاره اش می نشیند...


روزی...

شاید امروز

شاید فــــردا

نمی دانم

با دلی که من دارم 

شاید همین لحــــظه ها...



این روزها می دانم هر دری بسته باشد برای تعالی روحم است...

می دانم پاداشی به ازای صبر من پشت این درها نهفته است...


اما یکتای بی همتایم!

من

هنوز

تاب این همه صبر را ندارم...


نفس هایم

به شماره افتاده اند


10

9

8

7

.

.

.


دلم پر می زند تا رسیدن به 0

اما

نمی دانم آن هنگام

در میدان سختی ها

بر تمام ظلم و ستم ها

پیروز خواهم شد؟!

یا شمیشیر صبرم

روزی مثل امروز

مثل فردا

خواهد شکست!


نمی دانم آن روز

مرا به خاطر صبرم پاداش خواهی داد؟


بهشت و جهنم را بگذار برای دیگران

من

فقط

تو را

می خواهم...


کاش

تو

خود

پاداشمان می شدی پروردگارم


معبودم

خدای من

الهی العفو العفو هایم برای تمام کسانی ست

که مرا

چون گوی ظریفی

در چنگال هایشان

خواهند شکست!


با نیروی ایمان به تو...به بودنت ...

هنوز گوی مانده ام

اما

...


اما که می آید، یعنی

در آستانه ی تـَـرَک خوردن

شکستن

هزاران هزار تکه شدن...


خدای من...

صبرم...

دیگر...

دارد به 1 می رسد

به 0


6

5

4

3

2


نه

هنوز هستم...

هنوز صفر و یک مانده انگار...


و صفر و یک ها خود دنیایی اند برای خودشان...

دنیایی به نام دنیای مجازی....


دستانم را بگیر...

روی انگشتانم ایستاده ام...

و تمام وجودم را در دو بند شصتم بنا نهاده ام...


دستانم را بگیر

کمی

کمی تو نیز بیا

بیا پایین تر

تا جایی

میان زمین و آسمان ها

دستم به تو برسد

دستت به من برسد


من

روزهاست

حس سبکی دارم...

حس خاصی چون پرواز

اما بالی ندارم!

پرنده ی بی بالی که رسم پرواز یادش رفته

اما

رویای پرواز را نه!



من

بال می خوام

و تکه ای از آسمان

که بـــــرای مـــن باشــد


معبودم...



http://s2.picofile.com/file/7173528923/Www_Pix98_CoM_Love13_025.jpg




Break MirrorS



http://my-poem.persiangig.com/image/%D8%A2%DB%8C%D9%86%D9%87.jpg



ــ  آخــ ـر یــک روز، تمام آیــیـــنه ها را خــ ـواهم شـکــست !!


+ آیــیـــنه ی چــشـمان مردم را چه می کـنی؟!


ــ شاید آیــیـــنه ی بی جــیوه ای پیدا شد ....


+ که شــیشه شود؟!


ــ  شــیشه که باشد، خــود را در تـو می بــیند نه تـو را در تــو !


One daY Like thIs



تو

هر روز

می روی

و من

هر روز

جوانه می زنم

در یــادِ تو


تو

هر روز

می روی

و من

ستاره می شوم

در آسمانِ تو


تو

هر روز

می روی

و من

مچاله می شوم

در خــاطراتِ تو



http://s1.picofile.com/file/6424720320/%D8%B4%D8%B4%D8%B4%D8%B4.jpg



تو می آیی

من می مانم

و دوباره

یک روز

می روی

بی خبر

همان روزی

که خورشید

پشتِ ابر

پنهان می شود

همان شبی

که ستاره ها

به عروسیِ ماه می روند


تو دوباره

بی خبر

یک روز

یا یک شب

می روی

و من می مانم و

یادت

آسمانت

خاطــراتت

عطر واژه هایت

برجــستگی احساست


من می مانم و دیارت

زادگاهت

مردمان همجوارت


من می مانم و

کـــلبه ای خاموش


من می مانم و

طوفانِ دریایی پر خروش


من می مانم و

قـــلبی سیاه پوش


اما

نه!!


بیخیال تمام روزهای گذشته

بیخیال ماندن های من!

بیخیال رفتنِ تو در روزی شبیه امروز

شبیه فردا

روزی شبیه روزمبادا!



http://s2.picofile.com/file/7171528274/87313217614832118587.jpg



من

امــروز

می روم


و تو نیز

خواهی رفت


راهمان

یکی نـــیست


......

....

..

.


هنوز...

راستش را بخواهی هنوز به تو فکر می کنم


هنوز به اسم تو که می رسم بی اختیار، لحظاتی به احترامِ نبودنت،‌ سکوتـــــ می کنم...

هنوز بی محابا برای تو می گویم، برای تو می خوانم، برای تو قلمــــ می زنم

هنوز در دیدهای یواشکیـــ ام تو را با آن ها به قیاس می گذارم و تو... آری دوباره تو بر تک تک تارهای سیاهشان یکــ نفس می درخشی...

هنوز دلم برای آبتنی در دریایم تنگ می شود... تنگِ تنگــــ

هنوز روزها در سکوتی سختـــــ ، یکّه شناگرِ دریای فروخفته ام می شوم و با هر موج،‌سراغی از تو می گیرم..

هنوز نامت را چه خـــوبـــــ می شناسند اطلسی ها...

هنوز به احترامت شیپورزنانــــ تا عمق آسمان را کر می کنند از بوی دلــــ انگیزشان

هنوز دلم برایت بی اندازه تنگــــ می شود....باورش سختـــــ است اما هنوز در درکِ من، حجمِ تلخ نبودنت جای نمی گیرد...

هنوز سردی شبـــ هایم را با یاد تو استوایی می کنم...

هنوز دلم الفبای نامِ تو را اول از الفـــ و بـــ و پـــ جای می دهد

هنوز چای خاطراتمــ را با قند یادِ تو بر جانم سرریز می کنم...

و هنوز... آری هنوز چون نخستین روز شکفتن قلبــــ کوچکم، ناباورانه دوستــت دارم...


مگر می شود به تو فکر نکرد! اصلا مگر می شود تو، نباشی؟؟؟



باور کن



هنـــوز


درهـــر نفســم


یادِ تو را استشمــام می کنم


http://s2.picofile.com/file/7169926127/424177699177852.gif