آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

اولین عطش

یادت را به لحظه هایم سنجاق زده ام این روزها حسین جان...   

ببین چه برقی می زند...  

انعکاس عشق 

در لابه لای ذرات ِنفس  

می رقصد 

برسر در خانه ی قلبم  

در قابی از ایمان 

جاخوش کرده است 

 

و از حریر خوشرنگ ِشعف   

گوشه ی قاب 

گلی روییده است...  

تو را به روزهایم سنجاق زده ام سالار ِ من  

نظرات 2 + ارسال نظر
ندا سه‌شنبه 8 آذر 1390 ساعت 11:04 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

چه نوشته های قشنگی خودت نوشتی واقعا پر معنی است

بله بانو
مگه میشه خودم ننویسم! اونم واسه سالارم
نذره ندا جون

دعا کن

ر ف ی ق سه‌شنبه 8 آذر 1390 ساعت 13:45 http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

بغض راهِ گلویم رابسته است
چشم هایم به سرخی نشسته است
و گلویم خشک شده است
همیشه صدای شیهه ی اسب ها ِ بند بندِ دلم را پاره می کند وچکاچکِ شمشیرها بر دلم خراش می اندازد
همیشه خاطره ی عاشورا قرارِ ِ دلم را این چنین بی قرار می کند
سلام بر فریناز عزیز
خوش سلیقگی تان در انتشار ده عطش در ده روز محرم را می ستایم و این برکتی است برایتان که پس از جمعه های انتظار ، اینچنین خالصانه حرفت را بزنی
بگذار صادقانه بگویم قصد مناسبت نویسی نداشتم نفس ِ پاک شما مرا نیز بر آن داشت که در رسای عاشورا قلم شکسته ام را بچرخانم ، آنچه در ابتدا آمد بخشی از دلنوشته ام با نام (( خداوندِ عاطفه... )) است
دل دریاییتان را مکرر می ستایم

بغض، خفته در پس سالیان راز
چشم، بسته بر تمام دردهای محض
قلب، خسته از نیرنگ ظالمان
اشک، رسته از دریای چشممان
.....
...

شاعر شده ام در محضر سبزتان استاد

سلام
نه راهی بود و نه چاهی...
تنها ستودن بود و راز و نیاز با همان که سالار سروران عالم است...

و تنها کلام *باران* در پیشنهاد نذرتان مرا تا به اینجا رساند...

سپاس که چراغش را شما با واژه های ناب، افروخته اید...

منتظر انتشار خداوند عاطفه هستیم...
و ستایش برای شماست به پاس پاک ترین احساساتتان...




برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد