آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

معجزه ی درون من

هواللطیف...


این روزها اتفاق عجیبی درون من در حال شکل گرفتن است، چیزی شبیه همان معجزه ای که منتظرش بودم.

این روزها خودم را به تماشا نشسته ام با تمام حال بدی که درخور این دوران است

دوران شیرین بارداری...


مادر شدن همیشه برایم مقدس ترین اتفاق دنیا بود، سال هاست که منتظرش بودم و حالا خدایم به من رحمتش را نازل فرموده و حلاوت حضور او را به من چشانده است...

در این روزهایی که هنوز هم التهاب و استرس و اضطراب ناشی از بیماری ناشناخته ی کرونا دل و جانمان را می لرزاند، من بیشتر از همیشه نه برای خودم که برای حضور موجود عجیبی که درونم شروع به شکل گرفتن است، مراقبترینم...

هنوز نه حرکت هایش را حس می کنم، نه لگد زدن هایش را، هنوز نه آن لباس های کوچک نوزادی را خریده ام نه کفش های چراغ دار کودکی هایم را!

خیلی خیلی اول راهم. اما چند روز پیش که صدای قلبش را شنیدم تمام وجودم غرق در لذت شد، لذتی توام با دلهره، لذت مادر شدن و دلهره ی پذیرفتن این مسئولیت سنگین...

قبلا در هر دوره از زندگی ام اینجا از ترس و دلهره هایم حرف زده بودم. از ترسم هنگام ورود به دانشگاه تا عوض کردن رشته ام. از ترس و دلهره ام آن زمان که اولین پروژه ی کاری ام را گرفتم. از اضطرابم آن موقعی که باید بله ی معروف را می گفتم. و آخرین ترسم که مربوط به عروسی ام بود و مسئولیت خانه داری که به نظرم یکی از سخت ترین اما شیرین ترین مسئولیت های تمام عمرم بود. حالا ترس و دلهره ی بعدی ام مسئولیتی ست که حس می کنم از مسئولیت زمان عروسی ام هزار بار بیشتر و بالاتر است و آن مادر شدن است... به نظرم مادر شدن یکی از کارهای سخت دنیا محسوب می شود. چرا که تو باید هم مادر باشی هم معلم هم راهنما هم دوست هم یار هم همپا هم مهربان هم مراقب هم همسر هم خانه دار... و تمام این مسئولیت ها با یکدیگر واقعا سخت است و شیرین...

من این روزها که به ویار شدید بارداری دچار شده ام و هر صبح تا شب حالم هزار دفعه بد می شود و تمام وجودم از دهانم بیرون می ریزد، تنها فکر به چند ماه دیگر و گرفتن دستان کوچکش آرامم می کند و این روزها را قابل تحمل...

بینهایت مشتاقم و منتظر...

نمی دانم موجود درونم که حالا قلبش بیشتر از ثانیه شمار ساعت می زد، دختر است یا پسر، حتی هنوز به نتیجه ای برای اسمش نرسیده ام، اما می دانم هر چه هست من از همین حالا بینهایت دوستش دارم...

برای من و معجزه ای که درونم شروع به بزرگ شدن است دعا کنید. دعا کنید سالم باشد و صالح. دعا کنید سر به راه باشد و مومن. دعا کنید محب باشد و محبوب...

دعا کنید که دعایتان مستجاب ترین است...


پی نوشت: به وقت سه ماهگی و شش ماه انتظار


https://www.toptoop.ir/files/images/98-dey/zhest_kade_65386227_484303009003902_1895876315087459705_n.jpg