آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

مزاحم سمج این روزها

هواللطیف...

این روزهایمان رنگ و بوی دیگری گرفته، یک نا آرامی مهلکی که نمی دانم درست از کدام روز به این سرزمین و ماه آخر سال وارد شد! کسی شاید یکی دو هفته ی پیش فکر نمی کرد که کار و بارش را باید تعطیل کند و خود را در خانه قرنطینه!

چند سال پیش، جایی خواندم که برای داشته ها و نداشته هایتان شکر کنید. حتی نداشته هایتان! و آن وقت ها هم که خوشحالید و همه چیز خوب است و روال روزمرگی طی می شود هم شکر کنید. برای کوچکترین اتفاقات، حتی برای همین نفس کشیدن، برای دیدن و شنیدن و همین دستی که با آن روی این صفحه های سپید کلمه می پاشیم. ازآن روز به بعد روزهایی که یادم بود شکر می کردم خدایم را برای تمامی داده ها و نداده هایش، میان جمع و مهمانی ها اگر یادم می آمد خدایم را سپاس می گفتم برای این لحظه های خوب... و در زمان های ناراحتی و غم نیز به مانند اکثر آدم ها به خدایم پناه می آوردم چرا که یقین دارم اوست که آرامش می دهد. اوست که راه را می داند و اوست که بهترین ها را برایم رقم می زند.

این روزها که از همان موهبت های عادی زندگی هم محروم شده ام،و نمی توانم حتی با عزیزانم دست بدهم یا زود به زود ببینمشان، می فهمم که من برای همین یک دست دادن ساده هم یادم رفته بود که شکرگزار خدای مهربانم باشم، من برای اتفاقات بزرگ تری شکرگزاری می نمودم، و حالا این ویروس لعنتی تنها مزیتش شاید همین حس عطشی ست که برای آدم ها گذاشته، عطش دوباره دور هم جمع شدن ها، دوباره کافه و رستوران رفتن ها، دوباره بی ترس و لرز و بدون دستکش و ماسک به سر کوچه رفتن ها، دوباره به مهمانی رفتن ها... و کاش با تمام شدن این بحران،این عطش از یادمان نرود و کمی بیشتر شکرگزار باشیم.

خدا به شکرگزاری من و تو احتیاجی ندارد، این منو تو هستیم که به مهربانی و بودن خدایمان نیاز داریم. و چون دوستش داریم برای تمام نعمت هایی که به ما ارزانی داشته بی نهایت سپاسگزار خواهیم بود...


خدای مهربانم، تشنه ی آرامشیم... حتی همان روزمرگی هایی که داشتم...

همان هایی که به جانت غر میزدم برایش، همان روزهایی که یادم رفته بود شکرگزاری را...

خدای بی نظیر من...

این روزهایمان را کمی رنگ و بوی امید و آرامش ببخش، رهایمان نکن، تو همیشه خدایی هایت را بلدی اما من بندگی ات را آنگونه که شایسته ی توست بلد نیستم...

نگذار بهارت را ، سال جدیدمان را، با استرس و نا آرامی شروع کنیم.

مثل همیشه

منتظر خدایی هایت هستم...



پی نوشت: دوست جونام سلام سلام خوبین؟ چه خبر؟ کجایین؟ هرکدوم چیکارا می کنین با این ویروسه؟ مواظب خودتون باشین خیلیییییی



نظرات 5 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 13 اسفند 1398 ساعت 19:30

نگین زمزمه پنج‌شنبه 15 اسفند 1398 ساعت 14:31

به نام خدا
سلام
حال ما خوبه
توی خونه قرنطینه شدیم
البته اداره ی همسر جان تعطیل نکردن، بنده خدا از در که وارد میشه با اسپری ضد عفونی هولش میدم توی حموم.

یکمی سرما خوردم ولی کرونا نیست خیالتون راحت.


این بود شرحِ حال من

فعلا خدافظ


راستی
مراقبت کن فریناز جون

به به عررووووووس خانم سلااام
خب خدا رو شکر

از بس ضدعفونی شدیم پوسیدیم

مواظب باش سرماخوردگیتم خوب بشه

چششششم

مهرناز شنبه 24 اسفند 1398 ساعت 02:47

کاش این روزای لعنتی تموم میشو

روزای سختیه واقعا

نارون شنبه 9 فروردین 1399 ساعت 16:06 http://Adi-Andi.blogsky.com

سلام..
منم از اول اسفند قرنطینه ام حتی تا حیاط خونمونم نرفتم..
به من بد نمیگذره چون کلا سبک زندگیم همینه ..
لدتم میبرم تازه ...

سلام بر نارون خانوم گل
باریکلا ولی کلا من خوشم نمیاد از این سبک زندگی
کلا می رم از خونه بیرون حس می کنم اکسیژن بهم دادن انگار

در رهگذار باد شنبه 23 فروردین 1399 ساعت 19:13 https://darrahgozarebad.blogsky.com/

راست میگی، حتی آرزوی همان روزمرگی هایی رو داریم که ازش می نالیدیم ...
اوضاع غریبیه

دقیقا
خیلی هم غریب...
چیزی شبیه غربت اونی که هست و نیست....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد