آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

عادت نـــ می کنم!

هواللطیف...


خوبی  و یا بدی ما انسان ها این است که عادت می کنیم؛

به شرایط جدید

به سبک زندگی جدید

ما عادت می کنیم به داشته ها

و غر می زنیم برای نداشته ها   

اما

در آخر به نداشته هایمان هم عادت می کنیم...

به اخلاق و رفتار آدم های اطرافمان

به طرز لباس پوشیدن و سبک غذا خوردنشان

به برآورده کردن انتظاراتشان

 و حتی گاهی به برآورده نشدن انتظارات و نیازهایمان

عادت می کنیم...

به دعواهای گاه و بیگاهی که از غیب می رسند!

به حرف هایی که شبیه باران بی قرار بهاری می بارند!

به قلقلک خوشبختی ته دل هایمان هنگام نوشیدن یک فنجان چای با یک حبه عشق

به دلزدگی های یکهویی که میهمان دلمان می شوند

به همه ی این ها عادت می کنیم


من اما می گویم، عادت، کار انسان هایی ست که نمی خواهند از لانه ی امن زندگی شان بیرون بیایند! به نظرم آدم های موفق عادت نمی کنند، آن ها تغییر می دهند

یا شرایط را و یا خودشان را

آن ها به تغییر دادن عادت کرده اند! یک عادت خوب...

.

.

.

یادم نیست، شاید اول یا دوم دبیرستان بودم، روزی اتفاقی افتاد که من فهمیدم باید به شرایط زندگی کنونی ام عادت کنم،باید بپذیرم اطراف و اطرافیانم را... اما سال ها برای تغییر شرایط تلاش کردم، برای تغییر خودم، نمی گویم خوب بود یا بد! اما حالا بعد از آن همه سال من با آن دختر 15-16 ساله ی خام خیلی خیلی فرق دارم...

شرایطم، سبک زندگی ام، طرز پوششم، سلایق غذایی ام، حتی بینشم، اعتقاداتم، رفتارم و اخلاقم... تمامشان فرق کرده،انگار کسی مرا کوبیده و از نو ساخته...

اگر می خواستم چیزی را تغییر ندهم مطمئنا در آسایش بیشتری بودم اما حالا از این همه تلاش خوشحالم، برای اینکه شاید آسایش زیادی نداشته باشم اما آرامش دارم...

در طوفان های سخت زندگی ام، آن جا که چشم باز می کنم و میبینم حتی عزیزترین آدم های زندگی ام مرا از خودشان می رانند، باز هم آرامشی به رنگ آبی آسمانی دارم.

امید دارم به گذرا بودنشان، و تلاش می کنم برای عادت نکردن و تن ندادن به طوفان ها، هرچند گاهی قدّم کوتاه تر از عمق طوفان هاست...


این روزها،

قدّم کوتاه شده

در طوفانی که عمقش وسیع است...

نه خبری از آرامش است و نه خبری از آسایش...

نمی خواهم به نداشتنشان عادت کنم!!!


خدای مهربانم، هر دو را به لطف و  رحمتت به من عطا فرما، چرا که فقط تو شایسته ی عطاکردنی و من بنده ای ناچیز...


نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 4 اردیبهشت 1399 ساعت 17:22

امیدوارم و از ته دل دعا میکنم ارامش و اسایش خیلی زود برگرده بهت
اگر لایق دعا باشم
سبز باشی

ممنون
ان شالله
توام سبز باشی

نگین زمزمه شنبه 6 اردیبهشت 1399 ساعت 12:38

هیچ چیزی قشنگتر و زیباتر از آرامش درونی نیست...

آره آرامش درونی...

مهرناز یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 ساعت 02:20

شاعر میگه:
ز هوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد
بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد

میشه عادت نکرد و بی تفاوت بود...
جدیدا دارم عالم بی عاری رو تجربه میکنم...
باید حتما یه پست بابت قسمت جدید زندگیم بنویسم.

حس خوبی به این بی عاری ندارم
حالا بنویس ببینم منظورت چیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد