آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

بعضی ها می خواهند...

این روزها چقدر خودم را درگیر درس و دانشگاهو جزوه و استاد و بچه ها کرده ام... 

این روزها آسمان هم یاری ام نمی کند...نمی بارد...حتی ابری هم نمی شود... 

این روزها کسی حال مرا درک نمی کند... 

این روزها استادانم می خواهند درس هایم را خوب فراگیرم... 

              مادرم می خواهد دختر خوبی برایش باشم... 

              پدرم می خواهد دختر پاک و با وقاری باقی بمانم... 

              دوستانم می خواهند دختر شاد و پر شور و نشاط ترم های قبل باشم... 

              هم رشته ای هایم می خواهند پا به پای آنان تکالیفم را حل کنم...   

              بعضی ها می خواهند بعد از ماه ها مرا ببینند... 

              بعضی ها می خواهند بعد از سال ها مرا ببینند... 

              بعضی ها می خواهند جواب نگاه های معنا دارشان را بدهم... 

              بعضی ها می خواهند برایشان نماد پاکی و آرامش و سادگی باشم... 

              بعضی ها می خواهند پا به پایشان شاد و خوشحال و خندان بمانم... 

              بعضی ها می خواهند بسیار دوستشان داشته باشم... 

              بعضی ها می خواهند برایشان سنگ صبور باشم... 

              بعضی ها می خواهند از قلب من سر در بیاورند... 

              بعضی ها در تلاشند که افکار مرا بخوانند...  

              بعضی ها می خواهند که باشم؛فقط حضور داشته باشم!!!

              بعضی ها می خواهند که... 

 

!!!این وسط برای هیچ کس مهم نیست که من چه می خواهم!!!  

    این جا آدم ها حرفشان را می زنند و می روند.همین که درد دل هاشان تمام شد تو را تنها می گذارند و می روند تا دوباره دل هایشان درد بیاید و برگردند!!! 

    این جا کسی به دل من بها نمی دهد!!! 

دلم تو را تمنا می کند بیشتر از هر زمان دیگری... 

دلم مریمت را می خواهد... 

                                      می شناسی  اش قشنگ ترین هدیه ای بود که به من عطا کرده بودی... 

دلم نیمه ی گمشده ام را می خواهد...

این روزها دلم خیلی چیزها می خواهد ولی نمی خواهم زمانی پشیمان بشود از خواستنش!!! 

خدای عزیزم ... 

دلم را در مسیری هدایت کن که هم نورانی گردد و هم نور ببخشد به تمام آن بعضی هایی که از من، بودنم را طلب می کنند. 

خدای مهربانم...  

یقین دارم که تو کفاف تمام دل خواسته های مرا می دهی. 

حال یار و یاورم باش تا بتوانم همچنان با سوختنم به آفریده هایت نور ارزانی کنم... 

دوستت دارم به خاطر بودنم.باش تا دیگر کم نیاورم!باش تا باشم...  

دلم را به تو می سپارم تا در پناه تو بهترین ها را جذب نماید  

 

  

نظرات 15 + ارسال نظر
حمید سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 20:59 http://www.hamidshams.blogsky.com

سلام
هرکس به اندازه شناختی که ازتو دارد و با توجه به ظرفیتت از تو انتظار دارد.
به نظرم میشه توقعات همه رابراورده کرد بدون اینکه لطمه ای به خواسته های خودمان برسد.
درپناه حق

نمی خوام قبول کنم که بزرگ شده ام...
نمی خوام قبول کنم که الان دیگه دوران کم مسئولیتی ها تمام شده...
نمیشه.یه جاهایی عجیب به تناقض میرسی
ممنون

معین سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 23:11 http://rayanetasvirmatin.blogsky.com/

سلام خسته نباشین تبریک میگم وب زیبا وپرباری دارین خوشحال میشم به من سری بزنین اگه دوست داشتین منو لینک کن به من خبر بده تا شمارولینک کنم منتظرتونم موفق باشین

سلام خیلی ممنون...
باشه الان میام

گل مریم چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 00:35

سلام
قشنگ بود بازم
فکر می کنم یه چندتایی از اینایی که گفتی همه از منم می خوان چی کار کنیم دیگه
دعای آخرش خیلی قشنگ بود!

علیک سلام عزیزم...
آره آدما وقتی بزرگ تر میشن انتظارای بقیه ازشون هم بزرگ میشه.
داریم زود بزرگ میشیما

مهسا چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 10:35 http://www.medade-meshki.blogfa.com

سلام فریناز جون قشنگم............
خوبی عزیز ؟
ممنون که دوباره با حضور شیرینت وبم رو شاد کردی ...........
آپ خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگی کردی ....
حرفات واقعا راسته.........
هیچکس نیست تا که به فکر دل ما باشه......
همه ی دوستان و خانواده و آشناها فقط به فکر این هستن که ما جوری بشیم که اونا میخوان.........
بازم به امید روزی که کسی بیاد که واقعا ارزش داشتن این دل قشنگ و نازکتو داشته باشه............ الهی آمین ........
بای .... تا سعادتی دوباره ......

سلام مهسای عزیزم...
ممنون بابت حضور گرمت...
آره الان بیشتر واسه ی مردم زندگی می کنیم تا خودمون
درواقع فقط زنده ایم...زندگی نمی کنیم !!!!
امیدوارم عزیز تو هم ارزش قلب پاکت را داشته باشه
بازم بیا پیشم

سارا چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 18:43 http://alachigh77

سلام دوست گلم به منم سر بزن.وشتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دالم بای

سلام آدرس وبتون باز نمی کنه!!!!لطفا درستشو واسم بذارین تا بیام....ممنون

مهران چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 19:36 http://rozhaibigharari.blogfa.com/

آره حرفات راسته منم یه زمانی بود که تو شرایط تو بودم

آره هر کسی میگه به ساز من برقص اگه اونجور که میخواد

نباشی از تو بدش میاد آره می فهمم چی میگی

برات دعا می کنم که هر چی از خدا می خوای بهت بده

آپم اگه حوصله داشتی به منم یه سر بزن مرسی

ممنون همین الان میام...
خودم دلم نمی خواد دل کسی بشکنه!!!با اینکه خیلی از خواسته ها آدمو به تناقض می رسونن.
شاد باشید وسلامت...

ندا چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 21:17 http://neday-zendegi.blogsky.com

و من یکی دعا میکنم خودت باشی چون خودت را دوست داریم

ممنون عزیزم
آمین

نازنین پسر چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 21:19 http://www.nazaninpesar.blogsky.com

سلام گرامی

ممنون از حضورتون و نظر زیباتون

وبلاگ زیبایی دارید و همچنین پر مضمون

راستی چرا بعضی اوقات دیگران وجود ما را فراموش می کنند ؟

با اجازه لینکتون می کنم

در پناه حق ... خوب و شاد باشید

سلام.ممنون منم شما را لینک می کنم...
شاید چون دغدغه های آدما با همدیگه متفاوته!!!تو به دوستت محبت می کنی اون به دوستش،دوستش به دوستش و۰۰۰ولی بالاخره آخر این چرخه به سبب عدالت خداوندی به تو هم میرسه

ستوده چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 21:49 http://saba055.blogsky.com

سلام عزیزم .
ممنون که به وبم اومدی .
وب خیلی قشنگی داری .
دوست داری با هم لینک کنیم اگر مایلی بهم خبر بده .
منتظرتم .
بای .

معین چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 23:51 http://rayanetasvirmatin.blogsky.com/

سلام دوست خوبم خسته نباشین
چرادیگه سرم نزدین منتظرتونم

الان میام

معین پنج‌شنبه 29 مهر 1389 ساعت 11:45 http://rayanetasvirmatin.blogsky.com/

حس رهایی از تنم مرا به اوج می برد

خالی می شوم از پُر بودن و آبی می شوم از آسمان

کام از جهان بر می گیرم و روح از تن عریان می شود

پر می کشم از این قفس؛ راهی می شوم به بی کران

دل می کنم از هر چه هست؛ رؤیا حقیقت می شود

درها همه باز می شوند؛ پا می نهم در نهان

از جام فلک می نوشم وقد می کشم تا انتها

جاری می شوم در فضا؛ بیگانه از این زمان

دل می کنم از هر چه هست؛ رؤیا حقیقت می شود
درها همه باز می شوند؛ ....

فوق العاده بود....
واقعا ممنون آقا معین

حمید جمعه 30 مهر 1389 ساعت 07:04 http://www.hamidshams.blogsky.com

سلام
من اومدم
اپانکردی
برگشتم

چرا می زنی
ببخشید
زندگی سخته حاج آقا...!!!نمی رسم تند تند آپ کنم
ولی به خاطر حضور شما قول می دم زودی آپ کنم

خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من

ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت


شاد باشید

ممنون حقیقت محضه...

حمید جمعه 30 مهر 1389 ساعت 10:23 http://www.hamidshams.blogsky.com

های
اودم اپ نبودی
بای

حسین پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 23:26

!!!این وسط برای هیچ کس مهم نیست که من چه می خواهم!!!
این جا آدم ها حرفشان را می زنند و می روند.همین که درد دل هاشان تمام شد تو را تنها می گذارند و می روند تا دوباره دل هایشان درد بیاید و برگردند!!!


تو که این همه تو این وب همراه داری پس چرا این حرف رو میزنی ؟

حسین!!! تو رفتی توی اولین پستای من نظر گذاشتی؟؟؟

خوشحالم که این جا رو هنوز میخونی

این یک ساله به همین نتیجه رسیدم که پارسال تو وبم نوشتم که میشه همین پست...

خود تو مینوشتی درد دلاتو بعدم دیگه نیومدی!
اگه دوباره روزگار بهت سخت گرفت میای مینویسی ... اینو بهت قول میدم حسین!

پس میبینی حرفام درست بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد