آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

امواج دلتنگی هام

راستش نمی دونم چرا امروز واژه ها نمی یان یاریم کنن... 

یه سکوت عمیق... 

یه خلا عجیب ...  

دارم فکر می کنم ایکاش می شد با سکوت حرف زد... 

ایکاش میشد به تمام تله پاتی ها ایمان داشت... 

وقتی تو یه جااااااایی داری پر پر میزنی واسه ی یه قلب مهربون،ایکاش باور داشته باشی که اونم داره پا به پای شمع بی تابی هات ذوب میشه... 

  

می دونم هنوز خیلی از این امواج ارتباطی مجهوله ولی مطمئنم اگه الان دارم اینجا به کسی فکر می کنم ....اگه خیلی دوسش دارم....اگه دارم پر پر می زنم واسه یه لحظه دیدنش، 

اونم همین الان هر جایی که هست،سراپای من از خاطرش گذر می کنه و تپش های قلبم را صدها برابر....  

یه جایی خوندم: 

وقتی تو نمی تونی کسی را فراموش کنی،بدون هنوز در خاطرش هستی  

 

دلم می خواست با تمام وجود به این جمله ایمان داشتم... 

 

راستش یه موقع هایی وقتی می دونم که وجود داره و الان نیست،یه حس خلا عجیبی میاد سراغم. 

دارم امواجشو می گیرم...ولی نمی دونم از کجا...فقط می دونم الان یکی دلش برام تنگ شده... 

 

دلم می خواست لا اقل امواج بی قراری های من هم به او می رسید ...و ایمان داشت که به احساسش ایمان دارم .

  

فقط همین ...    

 

 

نظرات 32 + ارسال نظر
آرمان یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 15:14

مطمئن باش اونم دلش برات تنگ شده. به ندای قلبی ات ایمان داشته باش.

آره ولی نمی تونم ایمان بیارم

آرمان یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 16:35 http://abdozdak.blogsky.com/

آبجی فریناز! چرا نمی تونی ایمان بیاری؟ خودم کمکت میکنم!
خب اول بگو اشهد ان لااله الا الله ... حالا بگو اشهد ان محمد رسوالله ...
.
.
آفرین الان ایمان آوردی.
از این به بعد دیگه بهت نمی گم ابجی باید بهت بگم خواهر.
.
.
خواهر فریناز! سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
حال ابوی خوبن؟ والده چطورن؟ سلام خدا بر انها و شما باد
اوامری نیست خواهر؟ پس بای تا های

آآآآآآآآآآآآآآآرمان
از دست تو...

خواهر قیافته....!!!!

نه انگار نمی شه با تو درست حرف زد....




(راستی یه چیزی بگم نمی خندی؟من اصلا نمی دونم اون کیه که دلم براش تنگ شده!!!ولی می دونم داره نفس می کشه!!!)

پونه یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 17:41 http://www.jojo-bijor.mihanblog.com

سلومووووووووووووووووووووووم فریناز نانازی. چطولی عسسسیییییسسسسسمممممممممممم.
متنت قشنگ بود دوس میداشتم .

سلوووم سلووم نازم

مرسی...ببینم تو با اونی که خیلی دوسش داری تله پاتی داشتی؟؟

یک دانشجو یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 18:05 http://1daneshjoo.blogsky.com

سیلام !
با اجازه ما اومدیم

من خعلی خعلی به این امواج اعتقاد دارم ! یعنی 100% اثرات ِ متقابل داره فکر کردن ...
بر اساس تجربه میگم ها ! اصلا با این امواج میشه یکی رو زجر داد !
البته الان اینا واست زوده ، کم کم معنی حرفام رو میفهمی

فقط باور کن که این امواج اگر گیرنده ای نداشت هرگز ارسال نمیشد ....

دلم میخواد تمام حرفات درست باشه....

منم یه موقع هایی عجیب رسیده ام بهش ولی نسبت به کسی که نمی شناسمش نمی دونم تا چه حد دسته....؟؟؟؟

فعلا که یکی داره منو زجر می ده


راستی خوش اومدی...صفا آوردی

گل مریم یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 19:16

سلام فریناز جون
یه حدیث از امام علی (ع) داریم که مفهمومش قشنگه همونی که همیشه میگیم ولی بدون این که بهش ایمان داشته باشیم
می دونی اون مفهوم چیه؟!
دل به دل راه داره


سلام عزیزم...
منم می خوام ایمان بیارم بهش ولی آخه چه طوری؟؟؟

حسین... یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 22:35 http://www.funeral.blogsky.com

میدونی منم خیلی دوست دارم که دوست داشتنم دو طرفه بود ! غیر این بی انصافیه...
>>>وقتی تو نمی تونی کسی را فراموش کنی،بدون هنوز در خاطرش هستی : چقدر این جمله آدم رو آروم میکنه !
من دارم به این فکر میکنم که ای کاش میشد با خدا حرف زد نه با سکوت...
سکوتم اگه جای ما بود به فریاد در میومد !

باورت میشه من بی انصافی شدیدی را تجربه کرده ام و
شاید به همین خاطره که راحت ایمان نمی یارم به این راه داشتن دل ها به هم.....

خب با خدا که راحت میشه حرف زد....

حسین... یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 23:47 http://www.funeral.blogsky.com

آره خب... من منظورم اینه که کاش میشد با خدا دو طرفه حرف زد... یعنی جوری که خدا جوابمون رو میداد... همون لحظه که ازش میپرسیدیم !
راستش آدم هر چقدر که خالص تر باشه این بی انصافی براش سنگین تره...
راستی با اجازت لینکت کردم !

به قول خودت هر چی آدم خالص تر باشه جوابای خدا را بهتر می فهمه...
جواباش شنیدنی نیست.فهمیدنی و دیدنیه...!!!

منم لینکت می کنم....ممنون لطف داری

مینای فردوس یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 23:48 http://silveraster.blogsky.com

سلام فریناز جان.

چی بگم دختر خوب...

من چند تا جمله‌ی مخصوص به خودم دارم در این مورد. یکیش اینه که *عشق یه طرفه (که دیگران میگن) اصلا وجود نداره، اسم واقعیش سوءتفاهمه.*

راستش من خودم به امواج اعتقاد شدیدی دارم! این که دل به دل راه داره نیز هم. ولی خب براش مثال نقض هم زیاد دیده‌ام. یعنی لزوما همیشه دل به دل راه نداره.

من وقتی میخوام کسی رو فراموش کنم (فراموش که نه، یعنی مغزم رو از حضورش خلوت کنم برای رسیدگی به سایر امور!) اما سعیم نتیجه نده، متوجه میشم که اون فرد نمیخواد که ذهن من خلوت بشه! یعنی لنگر انداخته توی مغز من. اون وقته که به روش خودم اساسی مستفیضش می‌کنم! جدی میگما!

وقتی کسی از ذهنم بیرون نمیره، اکثر وقتا حس می‌کنم خودش این‌طوری میخواد. چون من اراده‌م قویه! بخوام به چیزی فکر نکنم، پیروز میدانم و فکر نمی‌کنم!

نمی‌دونم اصلا مربوط حرف زدم یا نه. چیزایی بود که به ذهنم رسید. سخت نگیر دیگه فریناز جان آخر شبی خسته و کوفته!!

همیشه سلامت و سربلند باشی گلم. در پناه خدا.

سلام مینا خانومی....

پس تو هم به این تناقض رسیدی!!!

منم می خوام...ولی حتی نمی دونم اون کیه!
الان دلم می خواد فکرم خالی بشه از تمام زمین...درست مثل قلبم
ولی شاید اونا نمی خوان...همون زجری که *یه دانشجو *ازش حرف می زد

الان قلبم خالیه.واین خلا داره من را زیادی سبک می کنه


ممنون عزیزم...
شبت بخیر و خوشی گل دختر فردوس ما

حرف دل دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 00:40 http://www.harfedel1724.blogsky.com


هر کسی یه نظری داره
ولی و اما زیاد داره نباید همه چیز رو به خوشبینی گرفت و دل و قلب و همه رو به باد داد
ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم
نه به هر قیمتی زندگی کنیم
اول عقل
بعد احساس

موفق باشی

ممنون بابت حضورتون...

آره ولی احساسم داره پیروز میشه...!!!

همیشه عقل اول نمی مونه

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است


به خودت ببال فری جونم که از احساس سرشاری خوب انسان بودن به همین احساسای تلخو شیرینشه
ایشالا این بار که اومدم سرشار از شورو شوق وشادی ببینمت جونم نبینم غمگین باشه این خانومی شاد ما
بوووووووووووووووووووووووووووس

من غمگین نیستم.....
این دلتنگی آزارم می ده....
باور کن نمی دونم از کجا دار بهم می رسه....

فقط می خواستم از تله پاتی هم بگم ببینم کسی هست که بهش ایمان کامل داشته باشه یا نه!!
حالا هم به این نتیجه دارم میرسم که بستگی به طرف داره که چه قدر گیرندش قوی باشه....

عزیزم من شادم فقط میخوام آرامشم بهم برگرده

آرمان دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 08:41 http://abdozdak.blogsky.com/

مشخصات یک مرد گمنام (نفس کش):
گویا مردی است بلند قد با لباسی سفید (با زورو اشتباه نشود اون لباسش سیاهه). سوار کار است(مثلا بنز یا بی ام وی) گویا بر اسبی سفید سوار است(اگر زیاد سفید نبود ایراد ندارد چون موقع عبور از جنگل سیاه کمی گلی شده است). مقصدش قلعه ای تاریک با دیوارهای بلند است(این دیوار با دیوار چین فرق داره). گمشده است شاهزاده ای (البته دختر حاجی دست کمی از شاهزاده نداره) طلسم شده بدست جادوگرست(منظور علی کریمی که بهش میگن جادوگر نیست).
هدف آزادی این زیباروی از سیاهچال آن جادوگر بدترکیب و ازدواج با اوست البته با اجازه شاه (حاجی هم دست کمی از شاه ندارد).

ببینم آرمان صبح اول صبحی اومدی چی چی می گی واسه خودت؟؟؟؟!!!

ولی آدرس ما خیلی پیچ و تال داره...پیدام نمی کنه...
فقط بلده امواجشو بفرسته به من و آرامشمو به هم بزنه....

شما هم که شدی کاسه داغتر از آش آقای زورو

آرمان دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 13:49 http://abdozdak.blogsky.com/

من آبدزدک هستم زورو کیلویی چنده؟
ولی انصافا دل آسمانی داری.
من خودم رو بکشم نمی تونم دو کلمه با خدا حرف بزنم.
شما مثل کلیم الله هستین ولی من لال الله هستم. خوشا به سعادتتان!

إإإإإإإ منو بگو تاحالا فکر می کردم تو همون زوروی خدا بیامرزی

تو هم اگه بشینی تو خلوتت و فقط به خدات فکر کنی ،یه شبه می تونی یه شاهنامه بنویسی از صحبت با خدای مهربوjavascript:void(0);نت....

خدا نکنه تو لال باشی پسر خوب....

اون وقت کی بیاد واسه ما از شاهزاده و ... حرف بزنه

یاسر دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 15:11 http://yas-m.blogsky.com

سلام فرینازجوووون
من آپم.راستی قالبم روبه مناسبت ماه محرم عوض کردم .

اومدم گل پسر....
تبریک....

فرشاد-مسافر شهر باران دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 22:36

سلام خوبی؟ دلم برای وبلاگت و نوشته هات تنگ شده بود.. یه چند وقتی نبودم...

آخه این نوشته تو رو منمیکی خوب میفهمم ( قبلا که بهت داستانم رو گفته بودم)
اما چه میشه کرد....از دل برود هر آنکه از دیده برود اما آیا این واقعا انگار درست هست :
از دل نمیرود آنکه از دیده رود چون که از خاطره هرگز نمیرود

نظرت؟

سلام...ما که اینجاییم....خب میومدین!!!

بله خدا را شکر یکی پیدا شد این قضیه براش قابل لمس باشه...
آره از خاطرت نمی ره ولی همین که از دل بره بیرون خودش خیلیه....

این دل آدم رو به هر جایی می کشونه...

تو که دلت پاکه...غمی نیست

خانومی خوبم داشتم به دوستام سر میزدم گفتم بدوم برم تا فری جون جووووووووووووونی من نخوابیده ولی انگار خیلی دیر اومدم به هر حال من سلاممو میگمو میرم
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
بووووووووووووووووووووووووووووووووس
بووووووووووووووووووووووووووووس
بوووووووووووووووووووووووووس
بووووووووووووووووووووووس
بوووووووووووووووووس
بوووووووووووووس
بوووووووووس
بووووووس
بووووس
بووس
بوس

مرسی ثریا جوووووووووووووووووووووووونم


روز خوبی داشته باشی عزییییییییییییییییییییزم....

منم بوس ۱۰۰۰ تا بوووووووووووس

ایرانی سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 03:50 http://atabakpersia5.blogfa.com

چه زود دیر می شه
چه دیر همه چی فراموشم می شه
چه زود منو یادش رفت
چه دیر زمانی یه منتظرم

ندا سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 08:22 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

آره راست میگی شاید به یادمون باشه
شاید هم نباشه و باید میرفته

و چه قدر دردناکه وقتی دلیل این رفتنو نفهمی.....

دختر مردابی سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 08:34 http://dokhtaremordabi.blogsky.com

سلام فریناز عزیز
به معجزه قلب ایمان داشته باش
تو با همین دلتنگی که انگار پشت سکوتت پنهانش کرده ای او را به نام می خوانی...
ایمان داشته باش که او هم دیدارت را کنار همین لحظه های دلتنگی گوش خوابانده است.
شاید فردا به نام یکدیگر سکوت را بشکنید...

وبلاگ جذابی داری و ممنون که به من سر زدی

سلام عزیزم...
به احترام حرفای قشنگت فقط سکوت می کنم....

بازم میام پیشت...ممنون

آرمان سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 12:05 http://abdozdak.blogsky.com/

من وقت نمی کنم سرم را با چنگال بخارونم چه برسه بشینم درددل کنم بعدش بنویسم.
من اصولا دلم درد نمیگیره. اینو چیکار کنم؟

ایام سوگواری امام حسین و یاران با وفایش را به شما تسلیت میگم
عزاداریتان مقبول!

آآآآآخی....خب یه موقع هایی لازمه ها...!!
حالا از ما که گفتن بود...

خب شاید خیلی سرت شلوغه شایدم زیاد بهش توجه نمی کنی که دردشو حس کنی

به همچنین.

رومینا سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 14:36 http://i-will-find-his.blogsky.com/

عالی بود

یک حسی بهم دست داد

نمیدونم چی

ممنون...
فکر کنم خوب فهمیدی چی گفتم با توجه به پست اولت عزیزم....
خوشحالم کردی امدی

انسیه سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 17:06 http://ensiehta.blogfa.com/

سلام نازنین
خیلی زیبا بود چه حس زیبایی یک جوری انگار حرف دلمو زدی
خوش باشی و موفق بهم سربزن

سلام نازنین تر...
ممنون...
باشه عزیزم
اومدم

یاسر سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 18:48 http://yas-m.blogsky.com

سلام فرینازجوووون
ایام محرم روبه شما تسلیت میگم.

سلام...
من هم به شما تسلیت می گم...
انشالله طاعات عباداتتون قبول حق بشه در این یک ماه....

حمید سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 19:22

سلام ابجی فریناز
سوغات که به ما ندادی
نوبت ما هم میرسه
یکی دوهفته دیگه که برم شمال وایییییییییییی
کلوچه/مربا/ ترشی.......... وایییییییییی دهنم آب افتاد

ببینم من به تو سوغاتی ندادم؟؟؟؟نه راستشو بگو ببینم...!!!!!

شما که خیلی بدهکارین به ما....!!!

گل مریم سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 20:17

سلام عزیزم
من هم فرا رسیدن این ماه عزیز رو به تو تسلیت میگم
امیدوارم ماه پربار و پر از معرفت داشته باشیم همگی!

سلام بر گل خوشگل وبمون...

ممنون عزیزم....
انشالله...

پونه سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 21:17 http://www.jojo-bijor.mihanblog.com

نانازی تله پاتی یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یعنی گرفتن امواج از دل یه شخصی که پیشت نیست....

همون دلتنگیه دوطرفه است...
الان داری به یه کسی فکر می کنی یهو اون به یادت میوفته....

تو گوگل خیلی وسیعشو می تونی پیدا کنی...

خیلی گستردست پونه جونم

علی سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 22:16

دوستای عزیز این آدم عوضیو از خودتون دور کنید ب تمام دوستاش سپرده ک ب بقیه توهین کنن..آدرسش(امینhttp://otaghak.blogsky.com) هستش

من که روم نشد نظرش را تایید کنم....

متاسفم براش

MST سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 22:24 http://www.mrmostafa.blogsky.com/

دیر آمدم ولی آمدم

خوش میاد اولش گفتی واژه ها یاریت نمیدن، بعد خیلی جالب و پر معنی نوشتی...

اگه دلت پاک باشه... اگه دلش پاک باشه، بدون حتما امواجتون به هم میرسه...

وقتی که تو بهش فکر میکنی، یعنی اون باعث شده که بهش فکر کنی... پس ... مبارکه

موفق باشییییییییی

به به ...بالاخره اومدی شما...ناامیدمان کرده بودید آقا جان


آخه من که گفتم نمی دونم کیه؟؟؟؟!!!
فقط امواجش منو آزار میده...
البته این آزار شیرینیه....

تو هم که به دنبال عروسی فقط.....حالا میام پیشت

سارا سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 23:07

سلام سلام اچی گلم قند عسلم یعنی این راسته امیدوارم دوشت دالم بابای

سلام سالا خوکشله
آره تا حدودی...بستگی به طرف مقابل داره که چه قدر گیرنده های دلش قوی باشه

سینا سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 23:31 http://omide-ma.blogsky.com

از حضور همراه با شعورتان ممنون
این ایام رو به شما هم تسلیت میگم.
درمورد حسین (ع) فقط همین:
ماییم مست و سرگران فارغ زکار دیگران
عالم اگر برهم رود عشق تو را بادا بقا

سلام خوش اومدین....
ممنون....
بازم تشریف بیارین

یاسر سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 23:51 http://yas-m.blogsky.com

سلام فرینازجووون
ممنونم از دعای خیرشما.ان شاالله که امام حسین یارویاور همیشگی ما باشند.

سلام..
دعا ها وقتی برآورده میشن که برای دیگران باشه....

واسه همه ی دوستای گلم آرزو می کنم امام حسین همیشه یار و یاورشون باشه....

[ بدون نام ] چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 00:32

سلام فریناز جان
اول از همه بگم که وب قشنگی داره
بعد ازین بریم سراغ اصل مطلب: حستو خیلی خوب درک می کنم چون یه جورایی منم بله... احساساتی مثل تو دارم.
ولی وقتی فکر می کنم میبینم که شاید اینا همه زاییده ذهن من باشه و ممکنه اصلا وجود خارجی نداشته باشه پس سمت و سوی فکریمو تغییر میدم.
این طرز فکر منه و هیچ دلیلی برای رد حس شیرین و قشنگ تو نیست. نمی خوام سوتفاهم بشه
خب عزیزم خوشحال شدم که با طرز فکرت آشنا شدم
شاد شاد شاد باشی اونم برای همیشه

سلام...
نه اسمی نه آدرسی...!!!یه نشونه میذاشتین دوست عزیز...

یه موقع هایی نسبت به نزدیکان و دوستانم بهم این ثابت شده

حتی همین دوستان وبلاگی که فقط با دل هاشون آشنام...!!!!

پس نمی تونه کاملا زلییده ی تخیلات باشه...بستگی به طرف مقابل داره...

امین چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 16:51 http://otaghak.blogsky.com/

خب این علی آقا که میگی در مورد من نوشته پس چرا اسم وبلاگ نذاشته که ببینیم کی هستش؟!!
چرا انقدر ساده هستین شماها؟!!!! می خوای ازین به بعد منم با اسم تو اینور اونور نظر بدم

منم نگفتم راست گفته که...
خواستم ببینی که داره یکی براتون مسئله ساز میشه.....

این از شخصیت شما به دوره آقا امین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد