آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

دوباره عشق وشور وشیدایی

بالاخره اومدی...  

خودت می دونی کی باید بیای... 

همیشه تو اوج درماندگی ها می آیی و مرحمی می شوی بر زخم های قلب پاره پاره ام...  

 

نشانه ی آمدنت را خوب می شناسم  

پرچم های سیاه ، گذرگاه های سیار که گویی پر است از بوی خدا... 

آری این بار بیشتر از همیشه به آمدنت محتاج شده ام 

دلم را که می دانی لبریز از نا گفته هاست 

در این یک سال بارها طنین شکسته شدن قلبم گوش هایت را نوازش داده است 

پس خوب مرا میشناسی...!!! 

 

می دانم آمده ای تا سمت و سوی سرگردانی هایم را بر من آشکار سازی  

بمان و بگذار تا در این یک ماه بتوانم به آسمان خداییت پرکشم...

بگذار تا در اوج ازدحام عاشقان سینه سوخته،سینه ام را بسوزانم چون سیمرغ تا شراره های آتش عشقم روزنه ی نوری گردد بر شب های بی ستاره ای که به نام تو رقم خورده است ....

 

محرِّمم  

آمده ای زیبا تر از همیشه 

آمده ای درست همان هنگام که دیگر تاب زندگی را از کف ربوده ام 

آمده ای تا سبک گردم در قبال قطرات زلالی که بر گونه هایم بر جای می مانند 

 

محرّمم 

به حرمت تک تک ثانیه هایت که بوی خدا می دهند، به تمامی عاشقانت فرصتی ده تا به خویشتن پاک خویش بازگردند و روی رفتن به پابوس امام حسین (ع) و یگانه یاور دلاورش ابوالفضل العباس(ع) را از آن خود نمایند  

 

                         ای که مرا خوانده ای

                                                        راه نشانم بده...

 
http://aphrodite.bloghaa.com/files/2011/11/350340_R4x3fCA1.jpg

 

نظرات 29 + ارسال نظر
دختر مردابی چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 09:09 http://dokhtaremordabi.blogsky.com

سلام
کاش سهممان از این محرم اندکی رو سفیدی باشد برای به پابوس رفتن.
کاش اینبار به عزای حسین که نشستیم حرفی برای گفتن داشته باشیم

سلام...
از صمیم قلبم آرزو می کنم این کاش ها به واقعیت بپیونده....

ممنون...

حسین... چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 10:25

منم واقعا منتظر محرم بودم...
نمیدونم چرا محرم هر سال نسبت به سال قبل برام باشکوه تره....
شاید چون زندگیمون روز به روز سختر میشه...ولی تا زمانی که این ایام هست، باکی نیست !

آره از پست قشنگت متوجه شدم که تو هم منتظرش بودی.....

آدم هر چی بزرگتر میشه عظمت آدم های بزرگی چون امام حسین را بیشتر حس می کنه...شاید به این خاطر هم باشه

آره باکی نیست

مسافر چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 10:56 http://598i.mihanblog.com

سلام
ممنون از حضور چند باره شما..ببخشین که نتونستم جوابی در خور حضور گرمتون تو این چند روز بدم...
آخه محرم اومده و همه در تب و تاب برپائی خیمه عزای حسینند و ما نیز هم...
به نام خدائی که کربلا را آفرید تا ما وطن داشته باشیم...
نه کسی بی آنکه بشنود ، می گوید و نه قلمی بی آنکه آداب لرزش بداند ، می نویسد..
این حسین کیست که عالم همه دیوانه او
این چه شمعی ست که جانها همه پروانه او..
دعایم کنید پیش آقاجانم روسفید باشم...
موفق باشین...

سلام...خوش به حالتون...
این روزا پسرها درتدارکات و خدامی امام حسین سهم بالاتری دارند....

و خوشحالم که دوستای عزیزم به اماماشون عشق می ورزن

ما بیشتر محتاج دعاییم ....امیدوارم با دستی پر این ماه را بدرقه کنیم...

پونه چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 11:34 http://www.jojo-bijor.mihanblog.com

آره عزیزم .من هر وقت عشقم سرش درد بگیره قلبم از جاش کنده میشه زنگ که میزنم میفهمم درست بوده قلبم درست حالش گرفته بود .کاش پیشم بود دلم تنگ شده براش .کاش مال من بود .
عزاداریهات قبول حق....

می دونی چرا؟
قلب جفتتون پاک و زلاله....سیگنال های عشق همدیگه را می گیرین

از امام حسین بخواه ...این روزها مقدس تر از اون چیزی هستن که ما فکر می کنیم.....
ممنون پونه جونم

یگانه چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 11:47 http://unique886708.blogsky.com

دوباره سلام
من اون بی نام و نشون پست قبلیتم.اسمم و نوشته بودما ولی نمی دونم چرا پاک شده. فکر کنم دستای اجنبی تو کارن که نمی خوان من با تو بیشتر آشنا بشم
. شوخی کردم
منم این ایام رو به تو عزیزم تسلیت می گم. اما خیلی دلم میخواد این محرم با محرم سالای قبل فرق کنه. یعنی دوست دارم ملت مسلمونمون یه کمی هم به نیت کار امام حسین اهمیت بدن. البته به این مسایل هم توجه میشه. ولی نه به اندازه کافی...
خوش باشی اونم برای همیشه

سلام یگانه خانوم...
خوش اومدی عزیزم...
آره این روزها فرصت خوبیه برای تحقیق در این راه....

عزاداری براش فقط سینه زدنو گریه زاری نیست...
باید عمق کارشو بفهمیم....

امیدوارم محرم پر برکتی داشته باشی....

گل مریم چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 13:01

سلاااااااااااااااام
شک دارم!
شک دارم اول شدم یا نه!
به هر حال...
آخه من چی کار کنم از دست تو دختر؟! چرا انقدر قشنگ می نویسی
بازم رنگ و بوی محرم... بوی خدا... خیلی دوست دارم

سلام به روی ماهت...
!
!

ببخشیدا زنبیلتون اولی نبودش آخه...

اولش گفتم اومدی منو بزنیا

نه عزیزم چشمات قشنگ میخونن....

آرمان چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 14:08 http://abdozdak.blogsky.com/

آبجی فریناز تسلیت میگم
خوشحالم که عشق امام حسین در دل تک تک ما ایرانیا هست
اینا برای اون دنیا سرمایه است

به همچنین آرمان جان...

آره این واسه ی منم خیلی لذت بخشه که حتی دوستای وبلاگیم هم به عشق امام حسین پایبندن...

محرم پر برکتی داشته باشین داداشی

سینا چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 15:03 http://omide-ma.blogsky.com

به امید آنکه دلهایمان چون پارچه های سیاه ; سیاه نباشد

امید به جایی بود آقا سینا

گل مریم چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 15:33

واااااااااای خدای من! اگه اسم اول شدن رو نمی آوردم سنگین تر بود
تنها کسی که من تا حالا تو صفحه ی اول بلاگ اسکای گیرش ننداختم تویی



امیدوارم به آرزوت برسی عزیزم....

سخت نیست گلی جونم

شما جزء اولین دوستای مایی عزیزم...همین واسم کافیه...

روز خوبی داشته باشی

یک دانشجو چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 16:13 http://1daneshjoo.blogsky.com

ووووی ! دیر کردم !! یه وقت خبر ندی آپ کردیا !
خوش به حالت امسال خوندنت ....
امسال اولین سالیه که زنجیر نمیزنم ! سعادت میخواست که من نداشتم ....
عزاداری هات قبول ....

إإإتویی؟خب خودت بیا دیگه...

ببینم من اگه بخوام زنجیر بزنم کی راباید ببینم؟؟؟!!!!

از تو هم قبول باشه....

پونه چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 17:38 http://www.jojo-bijor.mihanblog.com

عزییییییییییییییییییییییییییییییییییزم

حمید چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 22:51

/سلام خانوم محترم ب این پسره بی ادب امین بگید ک اون پیامها ای دی نداشت ک این داره چرت میگه

آی دی را نمی گه...آی پی را میگه...
اگه شما IP را دارین هنوز واسم بفرستین....
باید معلوم بشه این کیه.....

راستی شما قبلا علی بودین...
حالا حمید شدین؟!

عاشق محدثه چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 23:09 http://mohad3.blogfa.com

سلام فریناز خانم.
از دوستان مهسا هستم. خواستم به وبلاگم یه سر بزنید
خیلی خوشحال میشم
شما رو لینک کردم.خواستید من رو با اسم عاشق محدثه لینک کنید
مرسی

سلام...
خوش اومدین....
باشه الان میام...
ممنون

نازنین پسر پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 00:07 http://www.nazaninpesar.ir

سلام فریناز خانوم

پس از دو روز دوری از دنیای مجازی ( که خیلی سخت گذشت ) اولین جایی که سر زدم وبلاگ شما بود ... اینو گفتم که بگم از فعالین در امر خوندن وبلاگتونم

محرم آمد ... من که شور و حال دیگری دارم ... دوباره دلم کربلا می خواد

درسته هنوز ۳ ماه هم از کربلا رفتنم نگذشته ولی تا که نرفتی اونجا آرزوت اینه که یه بار بری کربلا ولی وقتی می ری دوست داری همیشه اونجا باشی

در پناه حق ... خوب و موفق باشید ... التماس دعا

سلام داداش خوب خودمون......

گفتم سرتون شلوغه ها!!!حتما امتحان داشتین!!!بابا شاگرد اول خودتیا

ولی ممنون که اومدین....

فقط همینو بگم که خوشا به حالتون....میدونین من دارم پرپر میزنم واسه روزی که برم پابوس امام حسین...

ولی می دونم حالاحالاها این امکان وجود نداره....

به هر حال هنوزم باید روحتون حسینی مونده باشه....التماس دعا

عاشق محدثه پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 00:16 http://mohad3.blogfa.com

سلام فریناز خانمممم
نمیدونید از اینکه نوشتید تمام پستهاتون رو خوندمم چقدر خوشحال شدم
ممنون که توجه کردید و توصیه هایی بهم داشتید
در واقع مطالب وبلاگ من شاید با شما فرق داشته باشه
من وبلاگ رو به 2 دلیل ساختم.یکی به خاطر نوشتن خاطراتم با محدثه هست. اصلا دوس ندارم خاطراتم از ذهنم پاک بشه. بهترین کار این بود که یه وبلاگ بزنم و تمام خاطراتم رو بنویسم تا عمر دارم از یادم نره.
دومین دلیلم هم این بود که چند تا دوس مثل شما پیدا بکنم که راه و رسم درست رو به یک پسر تازه کار یاد بده تا بتونه دل عشقش رو به دست بیاره
توصیه هاتون دقیقا مثل کارهایی هست که میخوام بکنم.فعلا یه خورده صبر میکنم
انشالله پستهای بعدی که دادم خبرتون میکنم که حتما نظرتون رو بگین
احتمالا اول هفته بعد قسمت بعدی این خاطره رو مینویسم
خب.فعلا بای

سلام دوست خوبم..........
شما هم مثل مهسای عزیز هستین...میخواین خاطراتتون جاوید بمونه....

من دوست دارم این کارتونو و اگه بتونم به کسی کمک کنم حتمااین کارو می کنم.......

موفق باشین علی آقا
شب خوش

عاشق محدثه پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 00:18 http://mohad3.blogfa.com

راستی
در مورد اون نظر که نوشته بودی عشق پسر 22 سالاه به یه دختر 13 ساله!
این اتفاق تقریبا برای دو و نیم سال پیش هست
زمانی که اون پسر 18 ساله و دختر 13 ساله. الان دیگه به هر کدوم دو و نیم سال اضافه بکن
اینم از یه تذکر

ممنون...
من که گفتم نظرمو پس گرفتم

حالا بهتر شد


سلام دوست عزیز

درعجبم ازمردمی که خوددرزیربارذلت اندوبرحسینی میگریندکه
آزادانه زیست.شریعتی

شمابه متن خوانی دعوتین

سلام...
حتما میام...
ممنون

انسیه پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 03:07 http://ensiehta.blogfa.com/

جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر
نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر
صبحی دمید از شب عاصی سیاه تر
وز پی شبی ز روز قیامت درازتر
بر نیزه ها تلاوت خورشید، دیدنی ست
قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟
قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من
امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر
عشق توام کشاند بدین جا، نه کوفیان
من بی نیازم از همه، تو بی نیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین
در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر
با کاروان نیزه شبی را سحر کنید
باران شوید و با همه تن گریه سر کنید

ممنون انسیه جون.....

من پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 10:35 http://sokot9006.blogfa.com

فریناز منو به خاطر کم اومدن به وبت ببخش..
شرایط مناسبی ندارم اما قول میدم بعد از درست شدن همه چیز مثل قبل هر روز بیامو کامنت بزنم..

عزیزم امیدوارم زندگیت به خوبی پیش بره...
مهم اینه که میای
دیر و زودش مسئله نیست....

امیدوارم قشنگترین زندگی ها از آن تو باشه نسای گلم

آرمان پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 10:47 http://abdozdak.blogsky.com/

فریناز خانم !
این ابجی ثریا هر چی بهش میگم یه هیات بزن تا دم دستگاه چایی نذری راه بندازیم قبول نمی کنه یا وقت نمیکنه. نمی دونم.
میشه خودت یه کتری رو سماور بندازی تا ما بعد از سینه زنی بیاییم یه چایی با بقیه شیرینی هایی که از حاجیاتون مونده بخوریم!
شیر داغ هم باشه خوبه.
تشک لحاف لازم نیست. دیر بریم خونه از پا آویزونمون میکنن.
ببخشید تو این ایام محرم کمی بلند دارم میخندم!

آخه کتری سماور آبجی مونو دزدا بردن....

براش دعا کنیم همگی که دست این دزدای کثیف روبشه

ببینم چیز دیگه ای میل ندارین شما؟

آخه تا امروز خونمون بساط داشتیم تو که نیومدی !!!!حالا شب عاشورا پاشو بیا به صرف همه چیز .....خونمون هیئت داریما


عزاداریات قبول داداشی آرمان

آرمان پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 14:21 http://abdozdak.blogsky.com/

جان! افتادیم شام نذری خونه دختر حاجی!
برم بازار بزرگترین قابلمه ای رو که تو عمرم دیدم میخرم میام.
راستی آبجی فریناز! میشه یه قابلمه همونجا بخورم یه قابلمه هم ببرم دم خونه حمید اینا بدم، یه قابلمه هم ببرم برا بچه های محلمون ، یه قابلمه هم ببرم واسه مادربزرگ پیرم، یکی هم ببرم برا بقال محله مون، یه دونه بزرگش رو هم ببرم خونه واسه آبجی داداشام؟؟؟؟؟؟؟؟ میشه؟؟؟؟؟؟
راستی آبجی ! گز سوغات شهر شماست؟جدی میگی؟
خب چند جعبه از گزای خوبتون هم بده ببرم با حمید و مجید ببریم کوه سفه . میخاییم با آواز مرضیه بزنیم تو رگ. البته بعد از محرم و صفر

آی آقا کجا کجا؟؟؟؟!!!
حالا تا شب عاشورا خیلی راهه جناب داداش آرمان شکمو

دیگه امری ندارین شما؟؟؟نوشابه دوغ دلستر؟....
بذار ببینم خودت اهل کجایی؟بالاخره ما هم یه چیزی از شما بگیریم دیگه

این آواز مرضیه چیه ؟؟من خنگ نیستما!!!!بله فعلا تو فاز محرم باش آرمان جان

گرامی باد یاد و تفکر استاد شهید "دکتر علی شریعتی"




در عجب‌ام از مردمی که،

خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند،

و بر حسینی می‌گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد...

واقعا یادش گرامی....خوشحالم که حالت بهتره

محرم آمدا ماه غزا شد / ماه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگوئید / دوباره شوره عاشورا به پاشد
فرار رسیدن ماه محرم را به شما و خانواده گرامیتان و شعیان عالم تسلیت
عرض منایم

ممنون

حمید پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 17:50 http://hamidshams.blogsky.com/

سلام ابجی فریناز
خوبی
چه خبر
چکار می کنی با درس و مدرسه
سوغاتمون را که ندادی بهمون
قرار بود دلیل اون سو تفاهم را به من بگی
راستی از دوستت ثریا چه خبر؟؟؟

سلام
ممنون
شما که ستاره سهیل شدی داداش خان
دوباره داره میگه....!!!که من ندادم هان؟!!!!!!

آره میام پیشت بهت میگم

والا خدا آگاه تره....چیزی نگم بهتره

امین پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 19:04 http://otaghak.blogsky.com

دوست من لینک شدی

_________0
________*__000000___00000
_______*__00000000_0000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
_______*_____00000000000
________*_______00000
_________*________0
_000000___00000___*
00000000_0000000___*
0000000000000000____*
_00000000000000_____*
___00000000000_____*
______00000_______*
________0________*
________*__000000___00000
_______*__00000000_0000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
______*______00000000000
_______*________00000
________*_________
__000000___00000
_00000000_0000000
_0000000000000000
__00000000000000
____00000000000
_______00000
_________0
________*__000000___00000
_______*__00000000_0000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
_______*_____00000000000
________*_______00000
_________*________0
_000000___00000___*
00000000_0000000___*
0000000000000000____*
_00000000000000_____*
___00000000000_____*
______00000_______*
________0________*
________*__000000___00000
_______*__00000000_0000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
______*______00000000000
_______*________00000
________*_________

إإإإإ تو که هنوز تو نتی!!!

برو سراغ کار وبارت پسر خوب
بسته دیگه

ممنون لینکت می کنم منم

فرشاد-مسافر شهر باران پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 19:32

سلام خوبی؟ دلم میگیره از اون همه پستی
میفهمم وقتی آدم یکم دفعه پشتش رو همه خالی میکنن چه اتفاقی می افته فقط امام حسین بود که بود و ماند!

محرم شد آغاز و پایان راه مردان و زنان خدا

صدای بی صدا مثل کوه بلند

مثل خواب کوتاه یک مرد بود یک مرد

یا دستهای بزرگ با چشمان با پاهای خسته و استوار

با لب های تشنه به عکس توی چشمه نرسید تا ببینه قطره قطره آبی بنوشه
در شب پر تنش این طرف و اون طرف می افتم تا بشنوه حسین جان عباس جان دریاب ما را...

سلام ممنون...
آره ولی دلیر مردی بودن واسه خودشون....

اون هدف داشت و به خاطر هدفش حاضر شد از خیلی چیزا بگذره....
ای کاش مردم می فهمیدن باید برن دنبال هدف ایشون فقط گریه زاری کافی نیست.....


امام حسین از شراب دیگری سیر گشته بود...او تشنه ی عدالت بود نه آب

فرشاد-مسافر شهر باران پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 22:49

او وضو ساخت به خون عشق گفت که امتحانم کن چون که

عاشق خدایم

بیکفن و بی سر تو را نماز عشق می خوانم


همین الان هم ابن زیاد هایی هستن در دنیا و مظلومانی که واقعا کسی اونها رو خوب نمیشناسه و غریبن.....

کاملا درسته....

امشب قشنگ می نویسینا فرشاد خان

ساناز یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 11:13 http://sara3767.persianblog.ir/

وای گلم خیلی ناز نوشتی تو گریه هات و دلتنگی هات برا ما هم دعا کن ما که به یاد عزیزان هتیم موقعه دعا کردن چشم حتما خیلی اهنگ وبت قشنگه

بازم ممنون ساناز عزیزم
من التماس دعام بیشتره...
این روزا همه کارامون قاطی شده...
اومدن به اینجا و نوشتنه که آرومترم میکنه...

ساناز یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 11:29 http://sara3767.persianblog.ir/

اهنگ وبت واقعا عالیه و دوستش دارم

ممنون...
منم خیلی دوسش دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد