آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

حالا فقط برای تو وقت دارم!

داری می بینی به تو می گویم کار دارم و وقت ِتو را ندارم!

اما تو می گویی وقت‌ ِتو را دارم و کار ندارم!!!


و دوباره چشمانم خیره می گردند به سنگ فرش جاده ی زندگانی ام...

با اشک هایم زمین را می شویم...

آخر می گویند تو با بهار می آیی!

اما به آن ها بگو تو همیشه همین جا بوده ای...

چشمان من روزهاست کور ِدیدنت گشته است!!



مهربان بی منتهایم!


تو همیشه برای من وقت داشته ای و من این بار شرمسارتر از همیشه تکیه بر شانه هایت زده ام...

انگار تمام امنیت دنیا جمع می شود در تو و دست ِ مهربانی هایت ثانیه هایم را نوازش می کند.


حالا دلم به بودنت،سخت،گرم شده است


خوب ِخوبانم!


ببخش اگر این روزها کمتر درخانه ات را می کوبیده ام...

به تمام کارهایم گفته ام من وقت ندارم!

حالا در بست در اختیارت هستم جان جانانم...

دلم می خواهد آوای نیایش هایم همدم همیشگی ات گردد عزیزترینم...

چشمانم را با چشمه ی جوشان عشق تو،غسل داده ام  تا تو را شفاف تر از همیشه حس کنند..


تمام وقتم برای تو عزیزترینم...


http://s1.picofile.com/file/6424734404/%D9%85%D9%85.jpg

نظرات 44 + ارسال نظر
سوفیا دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 18:03 http://www.sufiyastory.blogfa.com

آخ جوووووووووون....
اول اول اول....

آجی جونم تبریـــــــک

همیشه سوفیا اوله
هوراااااااااا

سوفیا دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 18:03

دوووووم دووووم دوووووم....

بله بله بله

دومم خود خودشه

سوفیا دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 18:04

معلومه دیگه سووومم خودممم

آره دیگه بر منکرش لعنت

آجی من هر چی جایزه داشتم باید بیارم دم خونتون فکر کنم

سوفیا دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 18:05

حالا برم ببینم آجی گلم چی نوشته....

باشه عزیزم
بدو برو

سوفیا دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 18:07


آجی اکشم درومد...
حسش خیلیییی قشنگ بود...
به دلم نشست بدجور....


آجی واقعا دلم رفت...
خیلی خوکشل بود...

قربون اشکای نازت آجی

حالا راستشو بگو دلت کجا رفت؟

ممنون عزیزم

سوفیا دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 18:10 http://www.sufiyastory.blogfa.com

عاشق دست نوشته هاتم آجی...
فدات شم که همیشه مهربونی....
آجی مهربونم با یه دنیا دلتنگی که دارم...خودتم میدونی...
بی میل خودم...
باید بهت بگم خدا نگهدار آجی خوکشلم...
نه نه خدا نگهدار نه...
به امید دیدار...

منم امروز خیلی دلم برات تنگ شده بود
اما هر چی آن شدم نبودی عزیزم

آره عزیز دلم به امید دیدار

سوفیا دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 18:11

اینم برای تک آجی دنیا....




















سوفی خوشگل و ناز آجی
ممنون یه دنیااااااااااااااااااا

آجی دارم آب می شما











فاطمه دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 18:17

زیبا بود...
خیلی...
با این اهنگ زیبا...
لذت بردم
سبز باشی

سلام فاطمه جونم

لذت حضور تو هم برای من خیلی شیرین و خوشاینده

شاد باشی عزیزم

مهدی ملقب به قدیمی دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 18:58 http://WWW.GHADIMESTAN.BLOGFA.COM

تو نباشـــــــــــی چشــــــــــام برات گریـونه

دنیـــــا بدونــــــه تو بـــــــــرام زنـــــــــدنه

دســــــتات اگه دســــــــتام و تنــــــــها بزاره

شبــــو روزم لحـظــــــــــه ای آروم نــــــداره

تو کــــه بـــــــارون تو چشـــــــــام و می بینی

لحظــه لحظـــــه هــــارو کنــــارم می شــــینی

تو که مثــــه بـــــــارون آرومم مــــــــــی کنی

تــــو نباشـــــــی دل منــــــــو خــــون میکنی

جز تـــــو هیچ کســــــــی یو درد عاشـــقی یـو

قصه هــــــــای منو خنـــــــــــده های منــــــو

لحظــــــــه های منـــــــــو گریـــــه های منــو

نـــــدیـــــــــدهــــــو نشـــــــنیدهــــــــــو

وقتـــــــــی تو نیســــــــتی مــن میشــــــــم

بینــه این آدمـــــــــــا مثه یه قریبــــــــــه هو

تو هـــــــــم همـــــــــــه ها گم مــــــــیشم

دنـــــــبــــــــــال تـــو دنـــــــــــــــال تـــو

تو نباشــــــــــی چشام بــــــرات گریـــــــونه

دنـــــــــــیا بدونه تـــــو بـــــرام زنــــــــدونه

دستـــــــــات اگـــــه دستام و تنـــــــــها بزاره

شــــــــبو روزم لحــــــــــظه ای آروم نــــداره

تـــو کـــــــــه بارون تـو چشــــــام و می بینــی

لحظـــــــه لحظـــــــه هارو کنـــــــارم می شینی

تو کــــــــه مثه بــــــارون آرومــــم مــــی کنی

تو نباشی دل مــــــــــــنو خـــــــون میکنـــــی



*********************************************



سلام رفیق . از اینورا رد میشدم دیدم نامردیه یه عرض ادبی نکنم .


سبز باشی و مانا .


یاحق . رخصت .


سلام ممنون خیلی زیبا بود

حق یارتون

ثریا دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 19:59

سلاااامممم...
مرسیییییییی قشنگ بود

سلام ثریا جان

ممنون

محسن دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 20:34 http://www.degdar.blogfa.com

jabi_ask
این ادی منه تونستی بیا چت واست تعریف میکنم

ممنون از اینکه به یاد ما بودی خیلی خوشحالم که خیلی منتظرم بودن

باشه میام

وظیفه ی دوستی همینه دیگه

خدا را شکر برگشتی به زندگیت

گل مریم دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 21:28

نظری ندارم

شما لطف دارین

آرمان دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 22:06

اینم یه مناجات دیگه
قشنگ بود خواجه فریناز
گمانم به زودی جای یکی از اولیا اله را خواهی گرفت در درگاه ایزدی

اولیا الله

اگه به تو باشه کم کم به درجات لایزال الهی هم نائل می شیم

ر ف ی ق دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 23:38 http://www.khoneyekhiali.blogsky.com

گفته بودی پای برهنه وارد شو ... کفش هایت را در بیاور ... نکند ریگی به آن باشد ... کفش هایم را در آوردم ، ریگی در آن نبود ، اجازه ی ورود دارم ؟ راستی اگر خواستی به خونه ی خیالی بیایی بگو تا بدهم کوچه اش را چراغانی کنند ...

باعث افتخار رگبارآرامش است حضورتان گرامی...
خوش آمدید رفیق عزیز

سرافرازم می کنید اگر نشانیه خانی یتان را برایم بیاورید...

این نشانی گویا بی راهه بود!!!

نازنین دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 23:52 http://sokoot989.blogfa.com

سلام فریناز جونم
چه خوب کردی که اومدی
خوبی عزیزم؟
خوشحالم از اومدنت
چقدر دوست داشتم این پستتو+آهنگ خیلی قشنگت
خیلی خوبه که اینقدر خوب با خدا حرف میزنی
راستش سردردم و اصلا حوصله نداشتم ولی کامنتتو که دیدم نتونستم نیام
امیدوارم همیشه خوب و شاد و سلامت باشی خانومی گلم و سرشار از آرامش

سلام نازنینم
ممنون خانومی...
حرفتو خیلی دوست داشتم
با دو تا نماز نخون که در مسجدو نمی بندن

ولی گاهی اونجا هم هستم خانومی

حضورت برای من دلگرمیه عزیزم
شاد و آروم باشی همیشه
در پناه حق

آرمان. سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 07:55 http://abdozdak.blogsky.com/

آره من به اون درجات رسیدم قبلا
اما دیدم خیلی بالاست کسی اونجا تردد نمی کنه
از تنهایی خسته شدم
تصمیم گرفتم بیام قاطی گناهکارا
هم باحال ترند هم جمع مان جمعتره

میخای واسه تو یه جا رزو کنم؟

پس نرسیدی!
اونجا تنها چیزی که معنایی نداره تنهاییه!

این روزها گناه کار بودن و شدن کار سختی نیست!مهم پاک بودن و موندنه آرمان جان...

منم که همیشه عاشق کارای سختم

حالا تو جا می خوای اون بالا ها؟

ندا سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 11:14 http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

فقط میتونم بگم خدایا دستمان رها نکن
ممنون از مناجات های زیبایت حس خوبی به آدم میده

منم ممنونم از حضور همیشگی ات که برایم دل گرمیه دلنشینی ست ندا جان

دختر مردابی سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 11:41 http://www.mianboribedaria.blogsky.com

چقدر بزرگ شده اند آرزوهای تو
خوشا به حالت
خوشا به حالت که آنقدر دلت را بزرگ کرده ای که می توانی همه لحظه هایت را وقف او کنی...
و جانت را چنان صیقل داده ای که می توانی او را از پس همه مشغله ها و دردها و رنج هایت حس کنی
خوشا به حال این روزهای تو فریناز عزیز

و سلام

آری خوشا به حالم
اما بیشتر از این ها خوشابه حالم که دوستی به کیمیاییه تو دارم دختر مردابی
از عمق مرداب ها مرا خوشه چین خورشید کرد...
به من رسم آفتابگردان بودن برای آفتاب و خورشید الهی را آموخت...

آری عزیز دلم خوشا به حالم که دوستی به خوبی و پاکیه تو دارم...

و درود بر سمیه ی مهربانم

مذاب ها سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 12:24 http://mozabha.blogsky.com

سلام فریناز عزیز
اینکه تمام وقتت را وقف عزیزترین میکنی
دل میخواهد....
جرأت میخواهد....
اراده میخواهد.....
آماده باش....
که ابلیس کمر به جنگت استوار تر میبندد......

دل بخدا که سپردی دلدار بودنش با او.......
و چقدر عطر شکفتنت در حریم قدسی اش به مشام میرسد....

سلام سپهر عزیز

آری چنان استوار باید بود در این راه بی منتها که استواریه کوه و صلابت سنگ ها در برابرش مومی در دست خار است!!!

آفتابگردان دلم فقط آفتاب عشق خدا را طلب می کند این روزها....
کاش عمرش مثال گل نباشد...

سپاس دوست خوبم

فرداد سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 13:20 http://ghabe7.blogsky.com

فریناز عزیز سلام
چقدر شیرین از چیزایی میگی که فراموش خیلی ها شده و دست آویز خیلی های دیگر...اصلش مظلوم واقع شده...
به نشان احترام به عقاید بی حد و مرزت...عقاید حضرت آدم تا حبیب الله...عقاید مولی تا مولا....
سر خم میکنم و به حرمتشان به زانو می افتم...خدایا شکرت.
لذت بردم دوست خوبم.

سلام فرداد گرامی

آن گاه که سرسنگینیه معشوق،تو را کلافه می کند می نشینی و برایش آنقدر نیایش می کنی تا گوشه ی چشمی بر تو کند و تو را تا عرش و وآسمان ها ببرد....

تواضع و فروتنی تان را تحسین می کنم مهربان

سرافراز باشید در پیشگاه حق تعالی

حوریه سادات سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 13:54 http://www.hooriemoosavi.blogfa.com

سلام. این حرفیه که اکثر وقتا بهش میزنم .
راستی یکی از پستاتون رمز داشت
به منم میدید رمزشو؟

سلام
آره عزیزم...گاهی حرف های ما آدم ها یکیه

میام پیشت حوریه جان

عمو پوریا سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 14:07 http://www.amoopouria.persianblog.ir

قشنگ نوشتی / آورین

ممنون عمو پوریا

باران سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 14:47 http://ehsase-barani.blogfa.com/

سلام عزیزم
قالب جدیدت مبارک
دلنوشته ی با احساسی بود. خیلی با احساس
خداکنه هیچوقت احساس مهربونیت نمیره.

سلام باران جان
ممنون

امیدوارم...
واقعا سخته با نامهربونی یه خیلی ها اما خب منم که عاشق کارای سختم

کوروش سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 15:49 http://korosh7042.blogsky.com

درود بر تو
که با این لطافت و صمیمیمت با اینکه بهار را در پیش داری
باز با من پائیز گذشته همراهی می کنی

چه زیباست آنگاه که
او می اید و کار داری
با دسته گلی از نگاه انتظار به استقبالش می روی
و برای دیگران
فقط
کوردیدنی داری
فقط و فقط
او

سپاسگذارم مهربان



درود بر شما کورش همیشه مهربان

استاد دلتون پر شده ازعطر بنفشه های بهاری

مظهر شادابیه بهــــــــــــــاره وجودتون

و این برای ما یه دنیا ارزش منده

ممنون که سرافرازم می کنین با قدم های بهاری تون



آرمان. سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 16:40 http://abdozdak.blogsky.com/

بالا مال خودت
من این پایین راحتم


می گم آرمان!
به جای آبدزدک اسمتو بذار تنبلک

انسیه سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 23:52 http://ensiehta.blogfa.com/

سلام عزیزم مانند همیشه زیبا بود
آپم منتظرتم

سام خانومی
باشه میام

نگینツ سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 23:58 http://www.mininak.blogsky.com

مثه همیشه قشنگ بود...
خیلی خشگل با خدا حرف میزنی ... کاش منم دلم به پاکی دله تو بود ...
فریناز




وقته دعاهات منو فراموش نکنیا...

ممنون نگین جان

حتما عزیزدلم
تو هم منو دعا کن خانومی
با آلبالوووووووووووووووووووهات

موفق باشی عزیزم

افشین چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 00:36 http://rooidad3.persianblog.ir

[گل] سه نقطه تاریخ ساز ایران

1- پاسارگاد آرامگاه اولین متفکر حقوق بشر دنیا و نماد صلح و دوستی ایرانیان

2- خلیج فارس نماد اتحاد ایرانیان

3- مناطق جنگی نماد ایثار و میهن پرستی ایرانیان

[لبخند] داریم به روز خلیج پارس نزدیک میشویم یک آپ زیبا براش آماده کن میخواهیم روی عرب اماراتی که میخواهد رویش نام دیگری بگذارد را کم
کنیم - 10 اردیبهشت روز خلیج تا به ابد فارسه [گل]

باشه فکر بد ی هم نیست
ممنون

مهسا چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 01:37 http://deleasemooni.blogsky.com

خیلی قشنگه
منم إپم عزیزم...بیا نظراتم بگو

ممنون

باشه میام

محمد چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 11:39

بدترین حس دنیا اینه که جلوی محبوبت شرمنده باشی
همین

شرمندگی کلا حس بدیه حالا جلوی هر کسی

راستی داشتم جوابتو می دادم و تو اینجا بودی!!!

عجب!!!

محمد چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 11:41

سوفیم ترکونده ها
آجیم داره همه جا اول میشه
یه زمانیم ما هی اول میشدیم جوونی کجایی که یادت به خیر

آره این سوفی جونی رادار داره

هر جا آپ می شه می ره مقام می گیره


آره واقعا یادش به خیر

مسعود چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 14:17 http://greenoranoos.blogsky.com/

سلام
نمیدونم چرا ما همیشه برای اونایی که باید تمام وقت خودمونو بزاریم
وقت نداریم
باید تو روز یه وقتایی هم بزاریم برای اینکه به کسانی دوستشون داریم بگیم که دوستشون داریم
چون ممکنه فردا دیگه فرصت این کارو نداشته باشیم

سلام
آره مسعود خان کلام شما کاملا درسته
پس باید از خودمون شروع کنیم

فردا دیگه فرصت خیلی کارها رو نداریم

ممنون

یاسر چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 15:30 http://www.yas-m.blogsky.com

سلام فرینازجووووووووووووووووووووووووون
__$$$$__________________$
__$$$$$________________ $$
__$$$$$$$______________ $$$
__$$((▂))$$$____________$$$$
__$$$$$$$$$$_________$$((▂))$
__$$$'¤'¤'$$$$$______$$$$$$$$$
__$$$¤'¤'¤'¤$$$$___$$$$'¤'¤'¤$$$
__$$$'¤'¤'¤'¤'¤$$$__$$$¤'¤'¤'¤$$$
__$$$$'¤'¤'¤'¤'¤$$$ $$$'¤'¤'¤'¤'$$
___$$$$'¤'¤'¤'¤'¤$$$ $$'¤'¤'¤'$$$
_____$$$$'¤'¤'¤'¤$$$ $$'¤'¤'$$$
__$$$$$_$$$'¤'¤'¤'¤$ $$'¤'¤$$
_$$((▂))$$$$$_$$$$$$$$$$$_O_O
$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$$_ _ $ $
$$$'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤$$$$_$$___$ $
$$$'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'$$$$__$$$
$$$$'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤$$$$_$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$
__$$$((▂))$$$$$_$$$$$
____$$$$$$$_$$$$$
_________$$$$$
______$$$
_____$
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
من آپم.حتما یه سری به من بزن.

چه ناز بود این

باشه حتما میام

یاسر چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 15:31 http://www.yas-m.blogsky.com

کوروش چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 16:25 http://korosh7042.blogsky.com



ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما

آب روی خوبی از چاه زنخدان شما

عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده

بازگردد یا برآید چیست فرمان شما

کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت

به که نفروشند مستوری به مستان شما

بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر

زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما

با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای

بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما

عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم

گر چه جام ما نشد پرمی به دوران شما

دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید

زینهار ای دوستان جان من و جان شما

کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند

خاطر مجموع ما زلف پریشان شما

دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری

کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو

کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست

بنده شاه شماییم و ثناخوان شما

ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی

تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما

می‌کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو

روزی ما باد لعل شکرافشان شما







ممنون استاد مهربوووووووووووونم
یه دنیا شادی و آرامش براتون از خدا می خوام

شب و روزهاتون خوش و طلایی باد











محمد چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 18:10

پزشک و مهندس !!!
یک پزشک و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. پزشک رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟
مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. پزشک دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، پزشک پیشنهاد دیگرى داد.
گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با پزشک بازى کند.
پزشک نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد.
حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟» پزشک نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.
بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد.
مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. پزشک بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد و رویش را برگرداند و خوابید!!!!



خداییش کیف کردم از این هوش مهندسیشا

محمد راستشو بگو خودت نبودی؟؟

محمد چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 18:12

تو فیس بود
باحال بود
گذاشتم
همین
حالا اون چیه که وقتی از کوه میره بالا 3 پا داره وقتی برمیگرده 4تا؟!

دست گلت درد نکنه داداشی
خیلی با حال بود

واللا باید فکر کنم دیگه!!!
همون سن پرتقال فروشه دیگه!!!

ثریا چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 19:54 http://serina.blogsky.com/

سلام فریناز جون...
اومدم آپ نبودی!منتظرم آپ کنی خانمی
زودتر

سلام عزیزم
باشه خانومی حتمااااااااااا

امروز حالم خوب نبود ولی سعی می کنم بنویسم


بانوی شرق چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 21:51

سلام فرینازی
نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود
بابت این غیبت متاسفم

ولی این پستت خیلی قشنگ بود

سلااااااااااااااام رویا

منم همینطور...
دیدی وبتو منهدم کرده بودم از اشکام


ممنون
رویا دیگه نرو

آسمون شب چهارشنبه 31 فروردین 1390 ساعت 23:25 http://jesarate-eshgh.blogsky.com

سلام عزیزم
زیبا و عاشقونه نوشتی
ما آدما هیج وقت نمی شه دو تایی واسه هم وقت بذاریم یکی هست اون یکی نیست
وجودت پر از شادی باشه
خیلی پرمعنا بود نوشته ات
عزیزم خیلی ممنون بخاطر نظراتو راهنمایی هات
من اگه شمارو نداشتم چه می کردم

سلاااااااااام مینایی
ممنون
آره ولی من دیگه حوصله آدم ها رو ندارم
بذار برم واسه خدا بنویسم

عزیزم من که کاری نکردم فقط اومدم پیشت که بدونی ما دوستت داریم

امین [اتاقک] پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 12:07 http://otaghak.blogsky.com



خوندم داستان مهندس و پزشک رو
خیلی باحال بود
واما در مورد این مطلبت...
ااا... بیخیال...

آره خیلییییییییییی به حال بود
دست گل محمد درد نکنه


چرا بیخیال؟

شکیبا جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 03:03 http://kavirbienteha.blogsky.com

سلام فریناز جونم
میدونی فریناز جونم من از زمانی که متوجه شدم غیر خدا راحت دلمو میکشنه مخصوصا اگه بهش دل هم سپرده باشم به همین حال هوایی رسیدم که تو الان داری...
عزیزم خداوند انسان و فق رو فقط واسه خودش آفریده...و به نظر من معنای عبادت میتونه متوجه شدن به کسی و ستایش او باشه...
کاری که متاسفانه بعضی وقتا از ما آدما برای دیگری سر میزنه...یعنی تمام حواس و توجه و دلمون میره پیش اون و خب مسلمه که واسه خدا جایی نمی مونه...
این فقط نظر من بود ممکنه درست و یا نادرست باشه
شاد باشی گلم

سلااااااااااام
تو کجایی؟؟؟
نمی گی آدم دلش برات تنگ می شه؟؟

خانومی درسته ما واسه خداییم و بس اما می دونی خدا انسان ها رو آفریده تا بتونن به هم کمک کنن تا به هدف تعالیشون که رضوان و قرب الهیه برسن...
و گذروندن این مسیر که گاه پر از صخره و بالا بلندیه با کمک به همدیگه و همدلی میسر میشه...
در واقعا آدم ها و مهری که بهشون می بندیم می شه یه پله برای نزدیک شدن به اهدافمون...ولی الان آدم ها هر کدوم فقط به فکر راه خودشونن راهی که فقط خودشون رو میبینن و دلی که اهلیش کردنو فراموش می کنن!!!

و اینم به دلیل اینه که هدف اصلیشون رو گم کردن.اگه هدفشون خدای مهربون باشه توی راه از کمک و مهربون به آدم ها دریغ نمی کنن...


پس می بینی نمی شه مرتاض بشی و بگی به خدا رسیدم...
خدا توی دل آدم ها جاییه که هیچ کس بهش نمی رسه و این محبت و اهلی کردن در درجات پایین او قرار می گیره...
ولی نباید تحت هیچ شرایطی عشق زمینی رو بر عشق الهی ترجیح داد که متاسفانه بعضی ها این کار رو می کنن!

ببخشید طولانی شد امیدوارم جوابتو گرفته باشی خانومی
حالا موافقی؟


ممنون تو هم شاد و آروم باشی همیشه



شکیبا شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 05:07 http://kavirbienteha.blogsky.com

علیک سلام خانومی
غیبتم دست خودم نبود اتفاق بدی برام افتاده بود به هر حال ببخشید که دیر کردم....

میگن خدا رو نباید در بیابانهای خالی از انسان جستجو کرد خدا همانجاست که به مهربانی و همدلی و یا کمک ما احتیاج داره...
ولی افسوس که این روزا تعداد کسایی که خدا رو میبنند و واسه خاطر او به انسانها مهر میورزند کم شده...

مرسی خانومی با تمام حرفات هم کاملا موافقم...
آرزو دارم خانه ی دلت جای خدا باشه تا به یا او آرام باشی


ر ف ی ق شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 11:23 http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی ... چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی ... خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن ... خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی ... برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه !! ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی ... سلام فریناز خاتون ... بسیار شنیده ام که آمدنش را صدا می کنند اما از این که تو با اندیشه ی زلال و دل پاکت این چنین خواسته ای به دل می نشیند ... روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران ، تااز دلم بشویی اندوه روزگاران ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد