آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

Nobody nener like me



من سکوتم حرف است


حرفهایم حرف است


خنده هایم حرف است


کاش می دانستی


می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم


کاش میدانستی کاش می فهمیدی


کاش و صد کاش نمیترسیدی


که مبادا که دلت پیش دلم گیر کند


کاش می دانستی


چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت


در زمانی که برای دردت


سینه دلسوزی نیست


تازه خواهی فهمید


مثل من هرگز نیست.....



http://s1.picofile.com/file/6830933598/s5728qald8useoss8rj.jpg



رگبار۱:این شعر واسه خودم نیست اما خیلی دوستش داشتم....گذاشتمش اینجا!


رگبار۲:  آجی سوفیا  یه مدتی نمی تونه بیاد نت ! واسش دعا کنین مشکلش حل بشه.

آجی دلم برات خیلی خیلی خیلی تنگ میشه

هر جا هستی مراقب خودت باش

زوووووووووووودی بیا آجی

زوووووووووووووووووووودی بیا


نظرات 29 + ارسال نظر
نازنین یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 23:29

آجی خیلی قشنگ بود
اولش فکر کردم از خودته
جای سوفی خالی که میومد و اول میشد
ایشاا... که زودی بیاد
جاش خیلی خالیه

ممنون عزیزم
خودمم خیلی دوستش داشتم

نه بابا من شعرم کجا بوده

آره دلم عجیــــــــــب براش تنگ شده
با اینکه امروز باهاش حرف زدم اما خب تو نت جاش خالیه

نازنین یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 23:32

داشتم میرفتم دیدم آپی

آجی یه وقت ناراحت نباشیا

فعلا یه دیماهیه دیگه باقی مونده
ایشاا... اون یکی هم زود بیاد


دو تا
هم تو هم فاطمه

نازنین یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 23:35

ولی شعره خیلی قشنگ بودشا
مخصوصا اخرش:
مثل من هرگز نیست

ایول به آجی خوش سلیقه م

به جای پول منم اینو یادگاری برش میدارم
تو که پول بده نیستی


میگم ما اینجا هویجیم دیگه کی گفته؟
nobody like you

بگو تا برم حالیش کنم

خب دیگه مارفتیم آجی جونم
فعلا
بای تا های

خوبه حالا بیشتر ازت برنداشتم وگرنه وبمو به نام خودت میکردی یا

نه دیگه
اصفهانی و پول دادن؟؟؟
عمرااااااااااااا

نه بابا دور از جون ِ هویج

به سلامت عزیزم

این که تکه کلام نارونه

ر ف ی ق یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 23:45 http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

کاش می دانستی کاش ...

شما هم دوست داشتین رفیق؟
من که خیلی دوستش داشتم این شعرو





فریناز یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 23:52

آجی سوفی
دلم
برات
تنگ
شده





براش دعا کنین زودی مشکلش حل بشه و بیاد

واسه من که خیلی سخته بی آجیم

آجییییییییییییییییی

ستوده دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 00:19 http://saba055.blogsky.com/

سلام بانو فریناز .
ببینم با این چتر داری کجا میری الان که تابستونه چرا چتر گرفتی .
ببین چیزی نگو از اون شب های شیطونیه امشب
میگم چرا میگی کسی دوست نداره خودم بیشتر از همه

سلام بر روحیه دهنده ی بلاگ اسکای

دارم میرم قطب شمال بلکه بارون بباره اونورا

شما بگو کی شب ِشیطونیای شما نیست اونوقت من تعجب میکنم

خانومی تو خواب نداری این وقت شب نتی؟؟

ستوده دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 00:21

هیچکی منو دوست نداره نداره نداره .
لالای لالای لا ی
جو گیر نشو این یه آهنگ بود .
خوش به حال سوفی
کاشکی کسی بود برا ما هم پست میزد

پس تو کار آهنگم هستی یا

حالا خودت خونده بودی یا بچه ها؟

آره دیگه آجیم نیست دلم براش یه ذره شده

واسه شما که فرت و فرت عاشقانه میذارن

مهرداد دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 00:48

سلام
منم خوندمش
مشکل سوفیا خانوم هم انشالله زود حل بشه
اولش رو خیلی دوسداشتم
من سکوتم حرف است...

سلام مهرداد

ممنون امیدوارم

من خط به خطشو دوست داشتم

یکتا دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 01:28

خیلی قشنک بود
منم که امشب دلم کرفته
دلم تنکه
اشکا کم کم دارن میان
این شعر و میذارم تو اف بی م


توام شکلک کذاشتیا
سیب زمینی سرخ کرد مامانم واسم
مرسی که با حرفات آرومم میکنی دختر دریایی

وای یکتا
اگه میدونستم میای نمیرفتم

باشه بذار فقط میشه ۲۲۶۰۰۰
یالله بریز به حسابم ببینم

وااااااااااااای چرا فکر ِگچیم به سیب زمینی نرفت

دیدی واست دعا کردم یه چیزی گیرت اومد بالاخره

MST دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 01:41 http://mrmostafa.blogsky.com/

ابراز وجود میکنیم...

خوندنیا رو خونیدیم...

نگی چرا نظر نمیدی... چون وقت نمیکنم ...
میبینی که سرم شلوغه... اگرم نمیبینی مشکل از توئه...

ضمنا، واسه خودت نظر که میذاشتی... فقط مونده بود واسه خودت مطلب بزاری که اونم گذاشتی ... بی زحمت یه نوشابه هم واست خودت باز کن

مگه تو وجودم داری ام اس تی؟

وظیفه ات بود

نظر دادن افتخار میخواد که تو نداری

چشه مگه بده؟

حسودیت میشه تو هم واسه خودت پپسی باز کن خوُ

همین حوالی دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 01:48

اتفاقا تو فکرش بودم امروز
سوفی رو میگم
جاش خالیه ولی ایشالا بر میگرده
شعرتم خیلی قشنگ بود.
درسته که مال تو نیست ولی حس میکنم حرفتو داره میزنه


آره کاش مشکلش حل بشه و برگرده

هر کسی از نت جدا می شد ممکن بود اما سوفی هرگز

ممنون عزیزم

شدیدأ حرف ِمنه

مقداد دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 03:48

کاش میدانستی که این آجی فریناز ما تنها نیست و ما همه دوستش میداریم میگم یه مدت نت سوت و کور و آرومه و همه چی سرجاشه بگو سوفیا نیستش ایشالا که برمیگرده و همه رو دوباره میترکونه

نمی دونه دیگه!همه که مثل تو باهوش نیستن داداشی

آره اتفاقا گفتم الانه همینو میگی یا

آواتور شاپرکیت مبارک شاپرکی

دختر مردابی دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 08:32 http://www.mianboribedaria.blogsky.com

سلام فریناز عزیز
این روزها حتی دردهایمان هم سخن می گویند و سکوتمان ناگفته هایی را بیان می کند که شاید هرگز به زبان نیاید ولی افسوس نه گوشی هست برای شنیدن و نه دلی هست برای باور کردن

ممنون که در طول این مدت همراهیم کردی نازنین

سلااااااااااااااااام سمیه جون
اینقدر خوشحال شدم وقتی دیدم آپ کردی عزیزم

وخوشحالتر که دیدم اومدی اینجا

باورت که گردد دنیا گذرگاهی بیش نیست!آنوقت دیگر ناملایمتی ها تو را نمی لرزاندو بی مهابا سخن میگویی حال چه دلی باشد چه نباشد

آرمان. دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 08:33 http://abdozdak.blogsky.com/

آبجی! سوفیا مگر چه مشکلی پیدا کرده؟

سوفیا
به دلایلی دیگه اصلا نمیتونه بیاد نت!

براش دعا کن مشکلش حل بشه

دعای شما میگیره داداش پاکم

مذاب ها دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 08:55 http://mozabha.blogsky.com

کاش و صد کاش نمیترسیدی
که مبادا که دلت پیش دلم گیر کند......

سلام دوست عزیز...
خیلی قشنگ بود، لذت بردم.

سلام سپهر عزیز
خوشحالم که اینجایین

آرمان. دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 08:58 http://abdozdak.blogsky.com/

دل از آسمان بالاخره کندی
دیدی پایت در خاک گرفتار می شود
آسمان در نگاهت

چی میگی داداش
مگه میشه دل از آسمون کند...اونم من

پامو رها کردم...رفت بسته بشه اما دید هنوز جهش و پرش بچگی هاش تا آسمون رو بیشتر دوست داره تا در بند شدن به خاکو

مهرداد دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 09:36 http://kahkashan51.blogsky.com

روی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد.
در رگ ها،نور خواهم ریخت.
و صدا خواهم در داد: ای سبد هاتان پر خواب!
سیب آوردم، سیب سرخ خورشید.
خواهم آم'د ، گل یاسی به گدا خواهم دادن
زن زیبای را گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفت: چه تماشا دارد این باغ!
دوره گردی خواهم شد،کوچه ها را خواهم گشت!
جار خواهم زد:آی شبنم،شبنم،شبنم
رهگذاری خواهد گفت:راستی را،شب تاریکی است
کهکشانی خواهم دادش.

ماناباشی فریناز خانوم.

کهکشانی خواهم دادش...

درود بر مهرداد کهکشانی ی وبلاگستان

سپاس از شعر زیباتون

کامیاب باشید عزیز

آرمان. دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 09:55 http://abdozdak.blogsky.com/

آبجی! کمی بیشتر به آپم دقت میکردی
روی هوش تو خیلی حساب باز کرده بودم
تاریخ تولدش رو هم نوشتم

یعنی مثل برق سه فاز میمونه این آپ هات

یه دفه آدمو غافلگیر میکنی یا

اوکی افتاد داداشی

آرمان. دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 09:57 http://abdozdak.blogsky.com/

همون که گفتم
پایت در خاک باشد نگاهت به اسمان بهتر است

یادم میمونه
مرسی

سینا دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 10:22 http://omide-ma.blogsky.com

خیلی قشنگ بود فکر کردم خودت گفتی.یه لحظه خوشحال شده بودم که بالاخره فریناز هم شعر گفتگرچه که شاعرانگی در نوشته هات هست

نه بابا من مثل آرمان از این استعدادای نهفته ندارم جون داداش

ممنون لطف داری عمو

آرمان. دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 10:52 http://abdozdak.blogsky.com/

باور کن نمره هوش بالای دویسته
این رو قسم می خورم


مرسی آرمان
چه با اطمینان میگی یا
کاش این استادامونم با همین اطمینان بهمون نمره میدادن

رمانتیک دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 11:10 http://www.romantic6370.blogsky.com/

سلام ارامشم
خوبی
ببخشید امروز مزاحمت شدمااااااا
شعر خیلی رمانتیکی بود
انشالا آجی سوفیا هرچه زودتر مشکلش حل بشه
خب منم برم اون پروژه عظیمی که بر روی دوشم گذاشتنو انجام بدم

سلام زهرا جونم
نه عزیزم اتفاقا خیلی هم خوشحال شدم که بودی

ممنون امیدوارم زودی حل بشه مشکلش

آره
خواستی بگو بیام کمکت...خانوم خونه بودن همینا رو هم داره دیگه

نگین دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 11:57 http://www.mininak.blogsky.com

شعره خیلی قشنگی بود
این عکسه هم همیشه پشت زمینه ی گوشیمه

ممنون عزیزم

واااااااااای راست میگی؟منم میخوام بذارمش تو گوشیم

نازنین دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 12:08

سلااااااااااااااام

میگم موبوروم

اگه گفتی حالا کدومش بود؟

علییییییییییییک

حا؟
این چی چی بود الان

نازنین دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 12:09

واااای مخت هنگید

اشکال نداره به زودی متوجه میشی جریان از چه قراره

آره خب

الانه میام خدمتتون نانازی خانوم

نازنین دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 12:11

راستی برای کلیدم علامت گذاشتم
وقت کردی برو نیگاه کن ببین خوشت میاد

دستت درد نکنه
الانه میام پیداش میکنم

فقط آروم بگو کسی نفهمه بابا

یارا سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 11:24 http://tabasomebisabab.blogsky.com

سلام
وبلاگ قشنگی داری
....
ها ری‌را ...!
من به خانه برمی‌گردم،
هنوز هم یک دیدار ساده می‌تواند
سرآغازِ‌ پرسه‌ای غریب در کوچهْ‌باغِ باران باشد.

سلاااااام
ممنون یارا جان

چه شعر زیبایی بود تشکر

شکیبا سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 12:32 http://kavirbienteha.blogsky.com

فرینازی؟؟؟؟؟؟؟؟
تو عاشق شدی؟!
درست متوجه شدم؟
روزی که دلم شکست آرزو کردم که دختری دیگه هیچ وقت عاشق نشه و دل به دیگری نبنده...
ولی انگار آرزوم برآورده نشده
فرینازی من دلم نمی خواد این درد رو تو هم احساس کنی...
ای کاش اگه هنوز دیر نشده باشه از این مسائل فاصله بگیری...
گرچه عاشقی هیچ وقت دست خود آدم نیست...
خدا کنه اشتباه کرده باشم

نه عزیزم معلومه که این آرزوت محاله!
مگه میشه اصلا کسی عاشق نشه

این روزا نبودی شکیبا
اونقدر سخت گذشت که حد نداره
الان خیلی وقته من درگیرشم تو کجا بودی پس

شکیبا پنج‌شنبه 2 تیر 1390 ساعت 15:29

من یه مدت کل روزو میخوابیدم و نبودم
واسه همین دیر متوجه شدم...
امیدوارم که این عشق مقدمه ای باشه برای رسیدن به عشق حقیقی و الهی

اوهوم خیلی وقته نبودی اون روزای سخت

ممنون!
نمیدونم چی بگم!
یه عشق با یه دنیا سکوت تلخ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد