آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

*سومین عطش*

السّلام علیک یا ابا عبدالله الحُسین...


با تمام توانش

و تمام غصه ها و دردهایش می زد

 کوبه ای بر سیاهی کوچکی میان حجم ِعظیم ِسپیدی دایره وار!

با تمام قوایش

و فریاد یا حسین یا ثارالله ش می زد

 کوبه ای دیگر به سیاهی عظیم دلی در میان حجمی به نام من!

و با هر کوبه می لرزیدم و

می پریدم و

می دویدم تا شب ِکربلا...

دلم را کسی گرفته بود

و با نهایت قدرتش

می تکاند و

می تکاند و

می تکاند...

و من از زمینش جدا شده بودم

چشمانم غرق خمیده ی قامت ماه

و انعکاس دلی گرفته در آن سوی فاصله ها در انحنای قامتش گواه!


نه اشک بود و نه زجّه های پُر صدا

آدم ها همه مجسمه هایی بودند قاب شده بر دیوارها

و من گیج و گنگ و مات ِماهَم و حسین و خدا بودم و کوبه ها...

جانم کویری قاچ در قاچ

و کسی عطش را به عمق عمیق حفره های روحم می دواند...


یا حسینِ فاطمه...

گدای دوره گردی شده ام میان انبوه آدم های کور و سیاه

بینوای بی پناهی گشته ام لا به لای دل های پُر گناه

به قدر مهربانی ات مولا

به حدّ کرامتت آقای خوبی ها

و به اندازه ی ولایتت سیّد آلاله های سرخ ِخدا

نامت

و یادت

و حبُّ و معرفتت را به لحظه هایمان بچکان...



# سومین عطش



## ماه ِ من خوب می فهمد امشب این عطش را...


نظرات 14 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت 21:59

من و اول شدن؟



آقا
ببخشید
خانوم تبریک

شما اول شدین اینجا

فاطمه یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت 22:01

چقد زیبا بود

مام که امشب دلگیر بودیم خلاصه حسابی چسبید...
اصا یه وضی...

ممنون برای همه ی حس های خوبی که میدی...

توام گفتی زیبا؟!

دلگیر...
ای بابا
خدایا تمام مسبب هاشو ببخش و بیامرز

قابل شما رو نداره خااانوم...

سایه یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت 22:39

سلام فریناز جان
خوب نوشتی .. مرسی عزیز

ماه امشب باران را خوب م یفهمد و عطش را ...

سلام سایه بانو
خوب خوندین بانو

ماه رو نمی دونم ولی ماهِ من این عطش رو خوب می فهمه

فاطمه یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت 23:00

ازوون دلگیر بودن ها نه...

ازوون دلگیری های خوب که حال آدم خوب میشه بعدش....

خدا مسبب چیو ببخشه دقیقا؟

وا!

دلگیری مگه خوبم داره؟

جل الخالق

مسبب تموم دلگیریا رو

Sina یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت 23:09 http://1aramesh.mihanblog.com/

سلاااااااااااااااااااااام... وااااااااااااااااااای چه وب آرامش بخش و دوس داشتنی...

آفرین به این سلیقه...

منم یه کلبه کوچیک دارم که مزین شده به اسم آرامش...

قابل دونستید تشریف بیارین...

خوشحال میشم قدمای طلاییتون رو توی وبم ببینم...

علیک سلااااااااااااام
ممنون آقا سینا

حتما میام

قدوم طلایی؟
کوتاه بیاین آقا سینا

Sina یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت 23:11 http://1aramesh.mihanblog.com/

اى محرم! ای بهار اشک! تو آن کیمیاى دگرگونه‌‌‏سازى که اکسیر عشق را که در التهاب سر انگشت ‏سحرآفرینت نهفته است، چو شهدى مصفّا و شیرین به کام پذیرندگان مى‌‏چشانى. بیا که عطر جانفزای حسین علیه‌السلام را به همراه داری.

ماه جانسوز محرم رو خدمت شما سرور عزیز تسلیت و تعزیت عرض میکنم...

عاجزانه ازتون میخوام توی لحظه لحظه این ماه، منِ حقیر رو هم دعا کنی...

چه تجلیل باشکوهی از محرم
ممنون برای یادآوری کیمیای دگرگونه ساز محرم

من هم تسلیت می گم
چشم، من همیشه همه ی دوستامو و تمام کسانی که رگبارآرامش رو یه بار توی عمرشون باز کردن دعا می کنم.
همیشه ها

Sina یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت 23:11 http://1aramesh.mihanblog.com/

رقیه علیهاالسلام، دلیلی آشکار بر حقانیت قیام امام حسین علیه السلام و مظلومیت عترت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله بوده که اوج توحّش و سنگدلی سیاهکارانی که داعیه جانشینی رسول خدا را سر دادند، برای همیشه تاریخ اثبات می کند.
رقیه علیهاالسلام، برهان بزرگی است بر این حقیقت بزرگ که حق بر باطل پیروز خواهد شد.
رقیه علیهاالسلام، فاتح شام و سفیر بزرگ عاشوراست.
این سه سالگی اوست که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مَکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده.

گفتین رقیه...
ایشالله قسمت بشه برید سوریه و حرمش

چیکارا که نمی کنه با این دستای کوچیک

خیلی سال پیش زندگی منو تکوند... عوض کرد... خوب کرد...

محمد دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 00:25

محمد!

پسر روانی دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 08:31 http://www.tandyseroya.blogsky.com

تجسم حاکِ کربلا هم،
گریانم می کند مولا
سلام ...

و شب های تلالو ستاره ها روی زمینش...

سلام...

ر ف ی ق دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 08:51 http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

قاموس ِ قران پیاده و
اشباح ِ شیطان سواره !!
و آیینه از انعکاس ِ این درد
بی تاب شده !!
از آسمان آه می بارد و از شن ها شراره
آیینه طاقت ندارد !!

سلام بر بانوی مهر و مهربانی ، فریناز عزیز
تو در
دریای ِ یاد و حب ُ و معرفتِ
حسین (ع) شناوری
این را صاف و صادقانه گفتم ...

خدای من!
محشر بود ر ف ی ق عزیز

سلام بر مرد دیار پاکدلان خدا
زلال که می شوید
واژه هایتان عاشقانه تر می چکند بر جان های مرداب زده


اگر شناورم این همه عطش برای چیست؟

یکی! دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 10:41

نامت و یادت و حبُّ و معرفتت را به لحظه هایمان بچکان...
خیلی عطشناک بود...فریناز...! و البت خوب...

مهربان اربابم...شب پنجم شد..ببخش..

دیشب تا برگشتم نوشتم...
قراره امسال معرفت بخوایم...معرفتی که اصلا نمی دونم چی هست یکی!

عطش چهارم
و شب پنجم...
کاش امشبم بشه بریم

ممنون همراهی هات توی این شبا یکی!

نگین دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 19:21

فریناز اگه هیات رفتی به شدت یاد من باش...

امشب نشد برم، دیشب ولی به یاد تو هم بودم نگینی

محب شهدا دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 19:52 http://nejat-yafteh.blogsky.com

یاحسین!
نگاهی کن
تا ما آب شویم
.
.
وتوسیراب...
----
تمنای دعا

تا ما آب شویم
و تو
سیراب...

ممنون زهرا جون

و همچنین دعاهای پاک تو بانو

یکی! سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 00:07

کاش فرهنگ عاشورا را بفهمیم...نه فقط آهنگ عاشورا..!

خواهش میشه از اینکه هستم..!!

اما...

اینم خوب بود
مرسی

لطف داری

اما ها رو بسپار به خدا
همه چی درست میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد