آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

هیییییییییس!

دلم قدری شعر

ذره ای غزل

لمحه ای سهراب می خواهد...


دلم یک صدای خوش

یک بغل آواز

و آوایی دل انگیز از دور می خواهد...


دلم قطره ای طراوت

ستاره ای پاک

نرمینه ی نور سپید ماه را می خواهد...


دلم بلوغ ِ پریشانی بیدها

لطافت لبخند بنفشه ها

شوق ِ صعود ِ فواره ها را می خواهد...


دلم تو را

آری

دلم

حالا تنها تو را می خواهد...

تویی که نمی دانم چیست! کیست! کجاست!


دلم اینجا کنار زندگی

آرام و بی صدا

چونان پرنده ای که جان داده

بر خاکریز ثانیه ها افتاده

و دارد به تمام خواستن ها

و نبودن ها

به تمام داشتن ها

و نیامدن ها

به تمام گذشتن ها

و جا ماندن ها

پشت ِ پا می زند


تنها بر امنیتی از جنس خدا

در ساحل سنگلاخی ِ زندگی

دارد به امواجی می نگرد

که شاید غروب

یا حتی شب

جذر و مد ّدریای سرنوشت

او را به انتظار نشسته است...


و باز هم

امواجی دیگر

غرق شدنی دیگر

غریقی دیگر

و زندگی

جذر و مدّ شب و روز ِ سرنوشت ...



دلم دیگر هیچ چیز نمی خواهد!



هیییییییس!

آرام تر

اینجا سرزمین قلب های شیشه ایست...


http://images.persianblog.ir/433382_C4Ncyxxv.jpg


رگبار1: 

زندگی جان!

با مـا تـا کــن

نه اینکه تایمان کن!!!



رگبار2:

اگه این زندگی باشه

اگه این سهمم از دنیاس

من از مُردن هراسم نیست!


یه حسی دارم این روزا

که گاهی با خودم می گم

شاید مُردم حواسم نیست!

نظرات 27 + ارسال نظر
نگین یکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت 11:02

...

محمدرضا یکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت 12:10

سلام.
این لمحه چی چیه دیگه؟
عمرا خوردنی نباشه.
چون دل شما فقط خوردنی میخواهد ولاغیر
البته لازم به یاد آوری هست که کتک هم نوعی خوردنی می باشد.لذا اگر دلت از اونا خواست میتونی از راهکارهای زیر استفاده کنی.
۱:به اولین فردی که رسیدی با چشم برو تو انگشتش.
۲-یا با صورت و ترجیحا فک و دندان برو تو مشتش.
۳-با شکم و هرجا که دوست داری برو تو لقدش یا لقتش .
۴-پیشنهاد بهتر اینه که با صورت بری تو دیوار همسایشون.
البته موارد پیشنهادی فقط برای فردی است که زورت از شما بیشتر باشه.اگر زورش کمتر بود میتونید کارهای زیر را با ظرافت انجام دهید.
۱-اول زبون مبارک را تا آنجا که امکان دارد بهش در اورده وبعد فلنگ را می بندید.فلنگ برادر شلنگ می باشد.
۲-اگر خیلی پر رو گر بود سرش یک فقره جیغ کشیده تا برق از چشمان از حدقه درآمده اش بزند بیرون.
۳-اگر دیگه نشد کاریش کرد دیگه مجبوری از آخرین سلاحت استفاده کنی .سلاحی که همیشه سعی کردی مخفیش کنی ولی دیگه لورفتی.
سلاح آخرت اینه مااااااااامااااااااااااااااان.البته تا بری مامانتو بیاری یارو در رفته

فاطمه یکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت 14:09

اجازه بده سکوت کنم....
....

november یکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت 15:12 http://november.persianblog.ir

دلم برای دلم تنگ می شود ........ گاهی .

زیتون یکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت 16:07 http://zatun.blogsky.com

مریم یکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت 20:14

باز هم امواجی دیگر
غرق شدنی دیگر
غریقی دیگر
و زندگی
جذر و مد شب و روز سرنوشت...
سلام مهربان فرینازم
شعرت بی نظیر بود دختر
مرسی عزیز
آهان راستی
اومدم دیگه

محمدرضا یکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت 23:06

راستی درمورد پستت هم نظر میدم ولی به خودم

نازنین سه‌شنبه 15 اسفند 1391 ساعت 02:03

خوب بود که زود رفت
مثل خیلیهای دیگه
خدا رحمتش کنه..


نقاب؟!!!

نگین سه‌شنبه 15 اسفند 1391 ساعت 02:17

منم موندم تو حکمت ِ این نقاب گفتنت فریناز..

محمدرضا سه‌شنبه 15 اسفند 1391 ساعت 10:52 http://mamreza.blogsky.com

سلام
نمی دونم چی شده ولی هر چی هست
امیدوارم خدا کمکت کنه که می کنه.
امیدوارم اهل بیت (ع)هواتو داشته باشن که دارن.
امیدوارم هیچ وقت نا امید نباشی که نباید باشی.
امیدوارم صاحبان عطش های محرمت به حق همون خلوص وزلالی که تو نوشته هات داشتی همونطوری هم دستتو بگیرن که شک نکن تا حالا گرفتن و بازهم می گیرن.
برای دوست عزیزت هم آرزوی رحمت بی پایان خداوند خواستارم.
به هرحال نباید از واقعیت ها فرار کرد.والبته ناراحتی ما برای عزیزان از دست رفته دیگه برای اونا فایده نداره.درد داره.ناراحتی داره ولی به حال اونا فایده نداره.براش دعا کن.به خانواده ش بگو براش دعا کنن.براش نذر کنن.صلوات.قرآن و...مطمئنا همه اینا تلافی زجر هایی میشه که تو این دنیا کشیده .این طوری آروم میشه....

خانم معلم چهارشنبه 16 اسفند 1391 ساعت 19:54 http://www.khanommoallem.bloqfa.com

خانم معلم چهارشنبه 16 اسفند 1391 ساعت 20:00

خدا رحمتشون کنه...

سینا چهارشنبه 16 اسفند 1391 ساعت 22:27 http://omide-ma1.blogsky.com

خدایش رحمت کند

لیلیا پنج‌شنبه 17 اسفند 1391 ساعت 11:51

سلام..

خدایش بیامرزد..

فریناز...منو یاد دوستم انداختی..اونم اسمش سانازه..و تومور مغزی داره..این روزا هم حال خوبی نداره...

خدایا ...

شیرین پنج‌شنبه 17 اسفند 1391 ساعت 13:04 http://romantic6370.blogsky.com

سلام فرینازجان
خوبی خانمی
فعلا که به اندازه کافی تامون زده
ولی خب من سعی میکنم تا این تاها رو باز کنم تا مچاله نشم
از این همه رنج راحت شد
روحش شاد باشه
براش فاتحه میخونم
اللهم صل علی محمد و آل محمد

ستوده پنج‌شنبه 17 اسفند 1391 ساعت 19:40

سلام فرینازی خوبی گلم .
خدا ان عزیز را رحمت کند انشالله که همه بیماران شفا پیدا کنند .
حرف خوبی زدی هر کس نمیتون ببیندمون بره بمیره اصلا نیاد .
این روزها سر حال نیستی چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ღ مهــــرناز ღ جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 12:15

ای خواهر...

ღ مهــــرناز ღ دوشنبه 21 اسفند 1391 ساعت 10:29

فریناااااااااز....

کوشی؟؟؟


چی شده دختر؟؟؟

نگین دوشنبه 21 اسفند 1391 ساعت 23:48

مثل اینکه مجبورم خدافظیتو جواب بدم!



فقط!
امیدوارم این رفتن یه برگشتی هم داشته باشه..
اما.. ارگ هم قراره برگشتی در کار باشه چقدر خوب میشه که به خواسته ی دلت باشه..

خدافظ رفیق..

فاطیمایی سه‌شنبه 22 اسفند 1391 ساعت 11:58

وای چقدرسخت...
آهنگتودوست دارم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییی عزیزم...
توکجایی؟خبرنداری عاشق نوشته هات شدم...

فاطیمایی سه‌شنبه 22 اسفند 1391 ساعت 11:59

دلم برای دلم تنگ میشود...گاهی...

ღ مهــــرناز ღ پنج‌شنبه 24 اسفند 1391 ساعت 15:37

ღ مهــــرناز ღ پنج‌شنبه 24 اسفند 1391 ساعت 15:37

یعنی ما هم مثل نگین خدافظی کنیم؟

فیلسوفوس جمعه 25 اسفند 1391 ساعت 16:40 http://taoreza.blogfa.com/

چرا این متن آخر جای کامنت نداشت؟
این برای اونه.
درد داشت این متن آخر...

مریم سه‌شنبه 29 اسفند 1391 ساعت 10:55

دلم برات یه ذره شده فـ ر یـ نـ از م
کجایی تو خانوم گل
پیشاپیش عیدت مبارک
ایشالله سال خوبی داشته باشی عزیز

amir سه‌شنبه 29 اسفند 1391 ساعت 23:01 http://eterafbarayeto.blogfa.com

haghighat bod.

link mikonam shoma ham be hormate ham dardi eftekhar bedin

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد