آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق...

                       ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...

                                                                               (سعدی)



مسافر بهشت که باشی فرقی نمی کند کجا، چگونه، چقدر! تنها مهم بهشت ِتوست که ساعت ها در چشمان بینهایت پاکش زندگی می کنی...

بهشت بودم و کنار ِ بهشتم... و چقدر زیبا می شود آنگاه که خدا بار دیگر شبیه معجزه ای شگرف، تو را رهسپار سفری عجیب می کند و سهم تو از تمام زندگی تنها همان چند ساعت ابدی ست...

آنگاه که در حجمی آشنا گم می شوی... حجمی از بهشت با رایحه ی محشر ِ وجودش...

آنگاه که تمام دنیا در حجمی شبیه تو خلاصه می شود و با تمام وجود می خواهی که زندگی همین جا و همین لحظه به آخر برسد... شبیه آخرین سکانس فیلم های خوب...

به بهشتت که می رسی تازه می فهمی چقدر کلمه ها حقیرند!!! چقدر نمی شود که وصف نمود و واژه پیدا کرد...

از آن سفرهایی که محشر بود... که بهترین سفرم بود... روزی جایی رفتم که دل کندم و بازگشتم و امروز جایی رفتم که دل بردم و تنها به جبر سرنوشت باید که به همین سرا برمی گشتم وگرنه مرا به بازگشت چکار؟!

آب هم که نریزیم اگر خدا بخواهد همیشه مسافر به خانه اش باز می گردد و باید که دوباره زندگی را از سر گیرد و هر چه از روزهایی لبالب از بهشت دور می شود انگار در رویایی باورنکردنی بوده و کاش که باز هم رویاهایی این چنین بر بام زندگی هامان بنشینند...


به راستی که امسال اردیبهشت بر سرم منت نهاد و زندگی برایم بهشت شد... حتی اگر به قدر یک روز! اما در آن روز قدر هزار سال زیستم... زیست... زیستیم...

قدر هزار سال عاشقی...

قدر هزار سال نبودن...

قدر هزار سال تنهایی...


می خواهم از اردیبهشت، تنها اردیبهشت ِسه سال پیش و اردیبهشت امسال را قاب بگیرم و تمام ماه هایم بهشت شود... تمام روزهایم بهشت شود... تمام لحظه هایم با حضور امن تو بهشت شود و تا ابد مدیونم... مدیون اردیبهشت ِسه سال پیش و اردیبهشت امسال... امسال... امسال...

مدیون تمام پنج شنبه هایی که تا دیروز تنها یکی از روزهای هفته بودند و حالا برایم زیباترین روز خدا شده است...

مدیون تمام 19 هایی یم که پس از سی روز باز هم می گردند و می گردند و می گردند...

به راستی که مسیر زندگی این چند ماهه ام شبیه جاده های پر پیچ و خم هراز شده... 19 بهمن پارسال برای همیشه زندگی ام در مسیری جدید پیچید و علایقم جهت دار شد و 19 اردیبهشت امسال دلم برای همیشه راهش را پیدا کرد...

حتی اگر نرسد... اگر نشود که برسد اما دید... با چشمان خودش دید... با دستانش نوازش کرد و با قلبش چه عاشقانه طپید...

19 اردیبهشت امسال تا ابد برایم زیباترین روز خداست... چرا که تو را برای همیشه به من داد حتی اگر... اگر سرنوشت جور دیگری بچرخد اما این روز برای من و تو همیشه مقدس ترین روز خداست..


یک عاشقانه ی آرام سهم آن روزمان شد و بهشت از آن ِ دل و دیده هامان...


و شُکر...

شُکر خدایم برای تمام معجزه های بی نهایتت درست در اوج درماندگی ها...

شُکر خدایم که بهار آمد و بهاری شدیم و حالا در انتظار آمدن بهار واقعی، باهم دعا می کنیم و...

شُکر خدایم برای تمام آن روز خوب... برای تمام فاصله هایی که گاهی می شود تایشان کرد، گذاشتشان درون پاکتی و پرتابشان کرد یک جای دور تا برای مدتی محو شوند و محو و محو....


شُکر خدایم...

شُکر...


تنهایمان نگذار... تنها دارایی ما تویی معبودم... تنها تو...


http://www.gallery.minafam.com/wp-content/thumbnails/402.jpg



نظرات 32 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 13:21 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

ای جان
اولین کامنتت مال خودمه



کجا بودی مریمی؟ مگه ناهار اینا نمی خوری تو گل دختر؟

مریم یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 13:27 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

من فقط سکوت می کنم خانوم گل
اما اینو از دلم بشنو
خوشحالم که شادی
خرسندم که دلت آرام است
من می خندم چون تو خندانی
فدای فرینازی بشم من

ممنون مریمی

خدا نکنه

ایشالله بیاد اون روز که منم از شادی و آرامش تو خوشحال بشم

فاطمه یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 13:39

محشر بود...

چقد حرف زدن و نظر دادن سخته برام...دلیلشم خودت میدونی فقط...

با اگر هات تموم وجودمو لرزوندی...
چقدر حرف داشتی تو باز...


باز پر راز نوشت فسقلی من

مرسی

اوهوم می دونم...
نگا فقط نگاهو لبخند شدم الان

...

اگر ها همیشه آدمو می لرزونن مخصوصا اگه اگرهایی باشن که اتفاق افتادنشون فرض محال باشه

اوهوم

فاطمه یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 13:40

مام سوم شدیم

خیلی هم خوب


وااااااااااااالاااااااااااااا

دوم شدی

اول مریمی دوم تو

تعداد کامنت اینجا مهم نیس
آی پی مهمه

فاطمه یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 13:42

یک عاشقانه ی آرام..

از ته دلم میخوام که این عاشقانه ی آرام سهم هر روز و لحظه ها... باشه

... بشه

ایشالله

فاطمه یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 13:43

اردیبهشت سه سال پیش و اردیبهشت الان....

...
تو محشری فرینازممحشر

یاد این آهنگه میوفتم که می گه تو محشری تو از همه سری
...

ممنون فاطمم
توام محشری تازشم

فاطمه یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 13:44

چرا من انقد نظر بده شدم؟

بعید بود از من...

وااااااالاااا..


شرمنده انقد حرف زدیم...

حالا یه بارم اومده دل ما رو شاد کنه اینقده تعارف میکنه
واااااااااااااااااااااااااااالا

دشمنت فینگیلی

امیرحسین یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 14:13

و باز هم چهار اردیبهشت گذشت
و چهار خرداد، تیر و مرداد هم می گذرد
و در تب تولدی با کیک های زیزیگولویی می سوزیم
می دانم این خیالی است باطل و آرزویی محال که آنرا با خود به گور خواهم برد

آخ آخ آخ
بازم یادم رفت

اصن این چاهار اردیبهشت فک کنم نیومدشا

از سوم شد پنجم انگاریا

حالا بازم فکراتو بکن ولی

مریم یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 15:04 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

اینم تقدیم با عشق به مناسبت 450 مین پستت:
شال بلند اُزبکـــی از گُـــل به تن داری
زیبایِ من که چشم های تُرکمن داری
شیرین ترین بــودای شرق دور، می دانم
در کوههای هندوکش هم کوهکن داری
جغرافیــــــای سرنوشتِ من تصــــــور کن...
هر جا که هستی قعرِ چشمانم وطن داری
باور نخواهـــــی کرد امــــــا ای خدای شعر
تو در سکوتت یک جهان شعر و سخن داری
بیـــداد کن در سرنوشت من ، بیــــــاشوبـــــم
کافی است دیگر این سکوت ، این خویشتن داری!
من آرزوی روزهایــــی مثلِ تو دارم
تو عاشق دیوانه‌یی مانند من داری

خودم که نشمردم ولی با منتشر نشده ها 763 تا هستن با اجازتون


چقد خوشگل بود
مرسی مریمی

علی یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 17:49 http://pelak1136.blogsky.com/


طبق قرارداد جدید بین وبلاگم و سازمان تامین اجتماعی
.
.
.
.
.
.
به اونایی که حداقل سه وعده در روز میان به وبلاگ من بیمه بیکاری تعلق میگیره!!!

بیمه بیکاری یم خوبه ها

حالا چقد میدین اونوخ؟
ببینیم می ارزه بیایم؟

اصفهانیم خب

Sina یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 18:14 http://1aramesh.mihanblog.com/

سلام.
.
.
.
با زحمتای ما؟

این یکی دیگه فوق العاده بود...

خوبه که گفتین اردیبهشت امسال امسال امسال...

شارژ شدیم...

سلام آقا سینا

خواهش می کنم چه زحمتی


آره اردیبهشت امسال امسال امسال

محشر بود

ایشالله برای شما هم محشر بوده باشه

Sina یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 18:15 http://1aramesh.mihanblog.com/

امام محمد باقر علیه السلام میفرمایند:
اگر مومنی را دوست دارید او را از آمدن ماه رجب با خبر کنید.



سالروز خجسته میلاد پنجمین ستاره درخشان امامت و ولایت، حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) و تقارن آن با حلول ماه پر فضیلت رجب، ماه تهیّا و آمادگی برای ورود به ماه‌های پر خیر و برکت شعبان المعظم و رمضان الکریم، و ماه نیایش و روزهای بارش چشم های خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد...

و التماس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان...

ممنون آقا سینا

التماس دعای فراوون...

خاطره یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 18:18 http://http:http://khaterate-honarestane-man.blogsky.com

سسسسلام آجی فریناز ... خبری از حمید ( عاشق محدثه) نداری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا دیگه وبلاگشو آپ نمیکنه ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

زندس !؟؟؟؟

اگه ازش خبری داشتی به وبلاگم بیا و خبرشو بده ... واینکه اگه مایلی با هم تبادل لینک کنیم !

خلاصه خبر بده تا لینکت کنم

سلام

اوووووووووه اصلا از روزی که رفت دیگه ازش خبر ندارم
حتی آدرس وبلاگشم دیگه ندارم

خاطره یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 18:21 http://khaterate-honarestane-man.blogsky.com

سلام فریناز . اگه مایلی با هم تبادل لینک کنیم ! بلاگتو دوس داشتم ! جالبه متنات !!@!!

هر وقت لینک کردی خبر بده


راستی اگه از حمید ( عاشق محدثه) خبری شد بم بگو

سلام

خدمت می رسم چشم

اونو که گفتم خبر ندارم ازش

107 دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت 00:49 http://www.bigane22.blogfa.com

لایک

بعله

ر ف ی ق دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت 08:31 http://khoneyekhiyali.blogsky.com

چه خوب !!
عهد نامه ی ِ امید بسته ای باخودت
تا آبگینه ی ِ زنگار بسته ی ِ روحت جوان شود
و به میمنتِ این اتفاق
همه ی ِ تیغ ها و خارهای ِ مانده در احساست را
با یاسمین و نرگس و داوودی تاخت بزنی !!
حالا بیا و با خودت عهدی دیگر ببند
که تا ابد
19 اردیبهشت ماه برایت
مبدا بهار و رویش باشد
و روزی که درهای ِ بهشت به رویت گشوده می شود
راستی سلام

19 اردیبهشت تا ابد برای مبدا رویش بهار
رسیدن عید
بازگشت زندگی
سالروز یک اتفاق بی نهایت مقدس است...

روزهایی هست که از آن روز به بعد دیگر یک روز عادی نیست
شبیه یک تولد
شاید
یا بهار...
زنده شدنی دوباره است

سلام ر ف ی ق عزیز

لیلیا دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت 14:57 http://yeksabadsib.blogfa.com

سلام سلام.

خوبی فریناز ناز ناز ناز..؟؟

به به خیلی قشنگ بود.

مسافر بهشت که باشی فرقی نمیکند کجا..

خیلی مطلبت دوست داشتنی بود فریناز عزیز خیلی...

دوست دارم همه ی کلیدی های متنت رو بنویسم تو کامنتم.

اما ...طومار میشه.

خوشحالم برات فریناز قصه ما..

تنهایمان نگذار...تنها دارایی ما تویی ..

دلم برات تنگ شده بود.

هزار و سیصد تا سلام

مرسی لی لی لی یا تو خوبی؟

مرسی

عیب نداره فوقش طومار میشه تازشم رو دست آقا طوماریو میاری رکورد می شکنی

مرسی...

ایشالله که هیچ کسی رو تنها نمی ذاره چون خداست

چن تا؟

ⓖⓞⓛⒾツ دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 ساعت 18:26 http://flowerever.blogsky.com/

برای اومدن مسافرت خوشحالم
شاد باشی

خودم مسافر بودم گلی جون
مسافری نیومده برام که

دل نوشته سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت 09:34 http://www.sulky.blogsky.com

سلام دوست خوبم
وبلاگت خیلی زیباست
مخصوصاً متن زیباتون که آدمو امیدوار میکنه
تنها تو خدا تنها تو .
....
به وبلاگ منم سر بزنید خوشحال می شم

سلام

ممنون لطف دارین


چشم

امید گرمکی سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت 11:05 http://garmak.blogsky.com/

سهم ما را هم بده
تنهایی نخور آبجی!

سهم چی چیو؟

لیلیا سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت 14:30 http://yeksabadsib.blogfa.com

سلام

منم مرسی..

طومار..اوهوم.

اینقد گیر دادین ، که دیگه طومارم نمیزاره ...

چی بگم!

چن تا ...

دلتنگی رو ، کلمات و اعداد ، نمیفهمند که ...


فریناز..هیچی و همه چی.




سلام

طومار خوبه ها

وا گیر؟ من؟ ای بابا


خوبی لیلیا؟
خیلی می خوری حرفاتوها
نترکی

لیلیا سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت 15:26

مسافر بهشت که باشی فرقی نمکیند کجا، چگونه ، چه قدر!

تنها مهم بهشت ِ توست..که ساعت ها در چشمان بینهایت پاکش زندگی می کنی..

چه قدر زیبا میشود آنگاه که خدا بار دیگر شبیه معجزه ای شگرف تو را رهسپار سفری عجیب میکند و سهم تو از تمام زندگی..

آنگاه که در حجمی آشنا گم می شوی

آنگاه که تمام دنیا در حجمی شبیه تو خلاصه می شود

شبیه آخرین سکانس فیلم های خوب

به بهشتت که می رسی نازه میفهمی چه قدر کلمه ها حقیرند!!

چه قدر نمی شود که وصف نمود

دل کندی و بازگشتی

دل بردی و تنها به جبر سرنوشت بازگشتی

آب هم که نریزیم اگر خدا بخواهد همیشه مسافر به خانه اش باز میگردد و باید که دوباره زندگی را از سر گیرد..

امیدوارم که باز هم رویایی این چنین بر بام زندگیت بنشیند..


قدر هزار سال عاشقی

قدر هزار سال نبودن

قدر هزار سال تنهایی

زیبا ترین روز خدا..( فک کنم هر کسی توی زندگیش یکی از زیباترین روز خدا رو داشته باشه..)

جاده ها ی پر پیچ و خم هراز..( چه مثال قشنگ و ملموسی ..)

واااااااااااااااای خدای من

دلت راهش را پیدا کرد... خوشحالم برا دلت فریناز..

حتی اگر نرسد ..اگر نشود که برسد..اما دید..

او را برای همیشه به تو داد..چه زیبا...آه خدای مهربون..

حتی اگر ..اگر سرنوشت جور دیگری بچرخد..

عاشقانه ی آرام..

بهشت از آن ِ دل و دیده تان..

شکر برای تمام معجزه های بینهایتت درست در اوج درماندگی..

شکر

برای بهار..

شکر

برای تمام فاصله هایی که گاهی می شود تایشان کرد..

------------------------------
شکر...

نوشتم ،چون دوست داشتم خوشحالت کنم .همین.

واقعا زیبا بود.

فریناز قصه ما ، التماس دعا.

مرسی لیلیا
وقتایی که نت برمیداری می گم چقدر اگه هر جمله جدا نوشته می شد قشنگ تر بود
وقتایی که می نویسم فقط میاد... بعد برام جالبه که چقد خوب اون لحظه ها رو توصیف کردم

ایشالله زندگی توام پر از رویاهای حقیقی باشه لیلیا


محتاجیم... امروزم روز آرزوهاس

آرزوهات برآورده بشه ایشالله لیلیا

لیلیا سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت 15:29

إ اینجایی!

بله من با طومار کاملا موافقه.

یکی هم برات نوشتم الان

خوبم فک کنم... ما هم رصد کردیم.

بالاخره یکی فهمید من چه قدر حرفامو میخورم!

اوهوم..آخرم میترکم..

شمام عسلیتونو رصد کردین ینی؟

ای بابا
کلا همه تو کار ارصادنا


بببببببببببببببببببببببببببم

اینطوری

لیلیا سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت 15:32

گرسنگی تلف شدیم. بابا

اینجام که نهار اینا خبری نی..

من رفتم نهاری به بدن بزنم.

چی چی می گی تو صدات نیمیاد


ناهااااااااااااااااااااار به بدن؟

سهم ما رو بده برو بعد

فاطمه چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 10:59

داشتم درس میخوندم یهو هوس کردم بیام وبت...

چقدر آهنگت آرومم کرد...

....

یک دنیا ممنون بانوی آرامش روزهای نا آروم من

سر درس؟
یعنی الان من آنتراکیم یا اینتراک؟

اگه من بانوی آرامشم پس تو بانوی چی فسقلی؟

نگین چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 13:31

خعلی خوب بود این پستت
واسه اینکه از جملاتِش بوی آرامش میاد ینی اینکه آرومی نه ؟
اردیبهشت همیشه ماه خوبی بوده
البته اگه استرس امتحاناش بذاره :دی

مرسی نگینی

اوهوم
اردیبهشت اما برای من رفته بود رو دور زجر دادن که امسال برام بهشت شد
قدددددد تمومه اون جهنم ها برام بهشت شد امسال

شیرین (یک لحظه آرامش) چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 16:04 http://1aramesh.mihanblog.com

سلام فرینازی ناری فرینازی ناری یه گوله اناری نازی
بابا نامهربونی بابا دل میسوزونی تو که با خنده هات دل و میتپونی فرینازی فرینازی

چطوریایی فرینازی

میبینم که اردیبهشت هاتم مثل خودم شیرین و خوشمزست

ببینم تنها تنها میری بهشت دست ما رو هم بگیر دیگه

وای چه کیفی کردم من از موسیقی وبلاگت

دارم پرواز میکنم. پرواز پرواز پرواز

سلام شیرین جون


اون ناریه من ناز دارم ولی

ممنون شما خوبین ؟


شیرین اوهوم

اردیبهشتم بالاتره شیرینی شد
برام بهشت شد واقعا
بهشت


شما بهشتتو رفتی که بانو


آخی اصن مسابقه می ذاریم ببینیم کی بالاتر می ره

شیرین (یک لحظه آرامش) چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 16:09 http://1aramesh.mihanblog.com

من هنوز دارم پرواز میکنم. یکی بگیره منوووووووووو..........

اوووووووووووووووووه
نخورید به سقف آسمون؟

آقا سینا بیاد من جوابگوشون نیستما

شیرین (یک لحظه آرامش) چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 16:30 http://1aramesh.mihanblog.com

از 19 خوشم میاد فرینااااااااااااااااز

یک 0 میزارم جلوش تا 190 ساله شی

190 سالگی بسته یا بیشتر میخوای؟

آره پس سر راست میکنمیش 200 سال خیرش رو ببینی

امیدوارم 200 ساله شی

19
اوهوم
برام جالبه که خوب بوده واسم

نه بابا
من 190 سال عمرو می خوام چیکار آخه؟

ایشالله واسه شما و آقاتون 220 سال دیگه آخرشه

ⓖⓞⓛⒾツ پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 10:23 http://flowerever.blogsky.com/

برداشتم کسی دیگه بود!

برداشتی؟ چیو گلی؟

فاطمه پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 14:53

من باز مهندس شدم...خودم فارسیش کردم..

این الان منم که محو شدم تو افق و اینا

افتخار کن بهم

مدیونی نگی چقدر پر رو شده این


تو بانوی آرامشی...و من هم یک فسقلی ساده

من حقیقتو گفتم بانوی آرامشم

وااااااااای چطوری فارسیش کردی؟

من رسما مدرک مهندسیمو تقدیم شما می کنم بانو

هووووووووووووورا
هووووووووووووورا
هووووووووووووورا

الان افتخاره ها


فسقلی اصلاحه وگرنه تو بانوی آرامشتری تازشم
و حتی سنگ صبور
و...


فاطمه پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 15:28

به قول یک بنده خدا که خدارو شکر داره سایشو داره از سرمون کم می کنه که میگه:
ما می توانیم

خلاصه که تونستیم و فارسیش کردیم...
کاری داشته باشی در این زمینه ها در خدمتم....

میگم کاش میشد به مام مهندسی میدادنا...مثلا مهندسی ادبیات انگلیسی با گرایش کامپیوتر
یا مثلا میشدیم کارشناس ارشد ادبیات انگلیسی در جهش فارسی سازی


دیگه من برم سراغ درس و اینام که به لطف دوستانی که در بالا ازشان یاد کردیم امتحانات زودتر از همیشه آغاز خواهند شد

درسام خیلی سخته معلومه زده به سرم...



+التماس دعا بابت امشب...

مام که نمی شناسیم


کاش لپ تاپمو آورده بودم پیشت خب اینقدرم منت بعضیا رو نمی کشیدم

ادبیات انگلیسی با گرایش کامپیوتر

درخواست بده وزارت علوم شاید قبول کنه


آخی
یادمه همیشه وقت امتحانات کلا از نت بای بای می کردیا

یادش بخیر...
اونروزا

حتما عزیزم توام همینطور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد