آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

آسان ِ سخت!

هواللطیف... 

 

 

سخت می بارد 

از روی شانه های آسمان 

باد سرد پاییزی!!! 

 

سخت می وزد 

بر روی دست های خشکمان 

یاد بارانی که نیست!!! 

 

سخت می چکد  

بر بستر دست نخورده ی لحظه ها

خاطرات خوش گذشته!!! 

 

سخت می افتد  

خواب ناز اقاقی ها 

بر فال قهوه ی سرنوشت!!! 

 

سخت می سوزد 

برگ های سبز زندگی 

از هُرم حریم آفتاب!!!  

   

  

آسان می ریزند اما!

زندگی های سوخته در نور! 

بر زمینی که  

باد، سخت باریده و  

خشکی، سخت وزیده و 

خــاطره ها سخت چکیده و  

فالِ خواب ناز اقاقی ها سخت افتاده... 

  

  

و تو خدایم   

آسان می بخشی  

آسان تر از تمام این سختی ها 

آسان تر از تمام این روزها 

آسان تر از تمام این زندگی...  

 

تـــو آســــان می بخـــشی 

خـــــودت را  

به هر آنکه تــــو را بخـــواند...    

                                                                                                           

 

 

رگبار1:  

چقدر این روزها شلوغ بودم و هنوز هم! 

کاش می شد بعضی لحظه ها بینهایت نوشت.... 

 

رگبار2:    

گفتم دلم برای نوشتن تنگ شده... 

گفتی دلِ نوشتن هم برای تو 

  

ممنون برای همیشه بودنت :*

نظرات 24 + ارسال نظر
فاطمه چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 20:10 http://lonely-sea.blogsky.com/

اوووووووووووووول شدیم

یهووووووووووووووووووووووو

فاطمه چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 20:11 http://lonely-sea.blogsky.com/

جایزه هم میدن؟

شام چی؟اونم میدین؟

بعله که میدیمنگا

گلم داره تازشم

شامم آره اگه بیای شامم می دیم با صبونه و ناهارا

فاطمه چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 20:16 http://lonely-sea.blogsky.com/

سبکش خیلی شبه شعره نو شده!!!

اونم شعره نو های خارجکی ها...

مدل ِ کارای متیو آرنولد و اینا...یه جورایی شبیهشه!!!
ولی خب یه تفاوت اصلی داره...

جونی که اینا دارن اون نداره اصلا...

انگار جلسه نقد و بررسیه...من جو گیر شدم...
بی خیال ...اصا کی نظر خواست از من

فقط این که پر از راز و حرف بودنش رو خوبه خوب می فهمم که تمومش ریخته شدن بین کلمه هایی که شاید در ظاهر فقط به درستی کنار هم گذاشته شدن!
ولی پرن از حرفایی که هر کدوم از این سخت ها خودشون به قدر یک آپن!


سخت می افتد
خواب ناز اقاقی ها
بر فال ِ قهوه ی سرنوشت...

مرسیاینقد از این نظرای خوشگل دوس دارماصن همیشه از این نظرا رو بده باشه؟ ما که یه ادبیات انگلیسی خون بیشتر اینجا نداریم کهچقد خوبه فهمیدیش... باور کن یه بار عظیمی از دوش آدم برداشته میشه حتی اگه هنوز هیچ چی رو ننوشته باشه... سخت می افتد...

محمدرضا چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 20:28 http://mamreza.blogsky.com

سلام
بنده خدا اول شدی فکر کردی اینجا مثل سبز آسمونیه که به نفرات اول جایزه بدن
از اونجا که صاحب این وبلاگ اصفانیس لذا جایزه ازدون میگیرن.
بله آباجی.

سلام

چه عجب رخ نمایاندین سبزآسمانی

اونجا که من بارها اول شدم صاحبش یه دفه به غیبت صغری پیوسته

آدم اصفهانی باشه قمی خسیس نباشه

فاطمه چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 20:34 http://lonely-sea.blogsky.com/

واقعا جایزه نمیده؟

خب من الان غصه دار شدم که!!!

من کلی دلمو خوش کرده بودم...

ای بابا

إإإإ فاطمه؟؟؟؟

من جایزه نمی دم؟؟؟

اصن به سبز آسمونی بگو جایزه های خوشگل خوشگل بت میدم اونم خصوصی

محمدرضا چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 20:52

اگر بده که اصفهانی بودنش میره زیر سوال.
کاری نداره که از اول رگبار آرامشش بگرد تا پست آخر.
هر جا حرف از سوغاتی جایزه کادو تولد شیرینی دادن و ...بوده حاجیه کربلایی خانم تشریف نداشتن البته بوده ها ولی مشغول خوردن کیک و میوه بوده.
اخر مجالس هم کادوهای دیگران رو کش رفته باخودش برده
به این جمله دقت کن:
خب هیش کی نیست کیک هم که من میبرم بقیه هم کوفته قلقلی بخورن
حالا منتظر جایزه ای شوما!
زهی خیال باطل

به خیلیا جایزه دادم تازشم
اصن یه زمانی کارخونه گز زدیم به نام بروبچ! شوما کوجا بوووودین؟؟؟

بعله دیگه!

خب ما می توانیم

کیکا همش واسه خودمه چون اول کار می رسم می برم همشو

فاطمه چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 21:14 http://lonely-sea.blogsky.com/

این فریناز خانوم ما خیلی هم جایزه میدن

اونم جایزه های خوشگل خوشگل...دلِ آقای سبز آسمونی هم بسوزه

تازه همشم خصوصیه

بعله


+من دیگه چشام داره سیاهی میره...فک کنم حالم خیلی بد باشه

دل بعضیا بسوووووووووووزه اصن

اوهوم فقطم مخصوص فاطمه جون خودمه



ینی من تو رو....
فقط خدا رو شکر دیشب به خیر گذشت....

محمدرضا چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 21:14

عهههههههههههه!
من که همیشه اینجام
من خسیسم الان؟!
جشن تولدم یادت رفته
بعله دیگه جایزه هات خصوصی و نامرئی مباشن احتمالا
کارخونه گز؟!
په سهم من کو په؟
اول کار هم نرسی هم کیکا مال خودته.چون اگر کسی دست بزنه به کیک خونش گردن خودشه

تو همیشه اینجایی؟
مگه اینکه روحت اینجا باشه

خب دیگه زدیم به نام دوستان و اونام رفتن از این دیار واینا

دقیقا

خوشم میاد آدم! شناسیا

[ بدون نام ] چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 21:18

چه نونی هم به هم قرض می دن این دوتا.
از روباهه می پرسن شاهدت کیه می گه ندارم
باشه اصلا جایزه می ده.اصلا شما خوبید...
خانم پشت بامیان حالش خوب نیست داره به نفع تو صحبت می کنه.
خوب بشه متوجه اشتباهش میشه

می توانیم

برو یار پیدا کن بیاد ازت دفاع کنه


بیچاره دیشب کارش به سرم کشید...

تقصیر توإ اصن!

کمپوتات کو پس؟ بدو براش ببر دیگه

نگا من شاخ دار شدما

تنها پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 00:01

ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ ,
چون ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...
----------------------
و در آخر اینکه...
دوست داشتن تو
زیبا تـــــــرین گلـــــی است که ...
خدا آفریده ...
گفته بودم ؟

چقد قشنگ
مرسی تنهای عزیز

جدی باید مراقب باشیم از یه سری ماشینا سبقت ناگهانی نگیریم...
شاید یه دلی بشکنه...


آخی چه خوشگل
ممنون
درسا خوش پیش میرن؟

مژگان پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 09:23 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

سلام
همچین رفتم تو شعرت . رازآلود در کمال سادگی
یه حرفایی گفتی برای دل خودت و حرف دل ما هم بود.
خوب درک کردم آسان و سخت بودن رو و به احترامشون سکوت میکنم.


منم اول شدما اینجا ولی جایزه ندیدم که . جایزه هاشو خصوصی میدی به فاطمه
خوشبحالش پس

اصلا کیف کنید که همین وسط نظردهیم که حرف جایزه شد دوستم برام کادو آورد. مناسبتشم رفع سوءتفاهم بینمون بود.
بازش کردممممممم
یه صندوقچه کوچیکه . انگاری از اصفهان اومده
چه جالب شد...دوسش دارم هم یادگاری از دوستمه . هم هر وقت ببینم یاد شما میفتم.
بعله منم همچین مژگانی هستم (بقول فاطمه جون)

سلام

آره... خیلی رازآلود... از اونا که دنیا پشتشونه!

سکوت...

خب جایزه طلب نکردی
از اصفهانی باید بخوای تا جایزه رو بده

آخی
چه قدددددر قدم این رگبارمون خوبه براتا

نصف نصف هدیه تا

بدو ببینم


اصن اون دوستت ممکنه من باشم

مثلا طی الارض کردیمو اینا

اصن خدا رو چه دیدی! شاید خودش باشما

دنیا کوچیک میشه یه وقتاییا

لطف دارین شما

تنها پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 10:44

آره خداروشکر.........
ولی تاریخ خیلی اذیت میکنه....تاریخ بد
تازه معاصرهم هست
زمینم میگن سخته ولی هنوز نرسیدیم ب جاسختهاش
کلن بد نیست....میگذره

آخی

تاریخ معاصر؟

ببینم رشته ت چیه مگه؟

ایشالله خوب می گذره

قدر این روزا رو بدون
یه روز مث من دلت واسه امتحان داشتنای اینطوری تنگ می شه ها

فاطمه پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 11:03 http://lonely-sea.blogsky.com/

سلام...

من بازم اوووووووومدم

نیگا منوووووو

به و به و به

سلااااااااااااااااااااااااااام
خوش اومدین

صفا آوردین

نگین پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 14:58

سخت می افتد

خواب ناز اقاقی ها

بر فال قهوه ی سرنوشت!!!

اونم سرنوشتی که هر روز یه خواب میبینه واسه ما آدما..

+ این بخشش رو خیلی دوست داشتم..
فرینانز اقاقی ها میتونن نمادی از آدما هم باشن؟

اوهوم
هستن

و خواب ناز، شاید مرگی که مرگ هست و نیست


یک سبد سیب پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 22:15 http://yeksabadsib.blog.ir

تـــو آســــان می بخـــشی

خـــــودت را

به هر آنکه تــــو را بخـــواند...


سلام فریناز جون.

با حج آخر حسین(ع) بروزیم...

--

ایندفه خیلی متفاوت نوشته بودی!

سطر به سطر...

سلام لیلیا خانوم قصه ی ما

بعله

تو بگو هجی به هجی...

نازنین پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 23:54

این پستت فراتر از خوب بود! و متناسب با حالُ هوا : )

هرچی بیشتر میگذره بیشتر به بزرگی خدا و مهربونیش پی میبرم
خیلی خوبه که بین همه داشتنی هایِ فانی خدایی رو داریم که دغدغه از دست دادنش رو هیچ وقت نداریم..

سلام

فراتر!
مرسی خانومی

سلام به روی ماه غایبتون خاااانوم

دغدغه از دست دادنشو

اوهوم

بیشتر بیا خب اصن نازنین

فاطمه جمعه 19 مهر 1392 ساعت 10:37 http://lonely-sea.blogsky.com/

سلام فریناز خانوم گلم....

چطوری بانو؟

خوبی؟

اومدیم یه سری بزنیم و بگیم که ارادت داریم و بریم...

همین...

وگرنه دلیل خاصی نداشتیم

خلیم دیگه....چه میشود کرد!!!

به به
اصن دی ماهیا ردیف شدنا

سلام به روی ماه حاضرتون

مرسی خوبم اگه امشب دیگه خداوکیلی تو خونه باشی و جاهای بد بد نری...

مگه دلیل میخواد؟
خب اومدی سر بزنی به سرمون دیگه

اصن بزن قدش

مقداد جمعه 19 مهر 1392 ساعت 13:49 http://northman.blogsky.com

سلام امیدوارم خوب باشی
خدارو بخاطر همه چیزایی که بهم داده، چه خوبش چه بدش شکر میکنم

سلام

مرسی شکر

خدا رو شکر که همیشه در همه حال ازش تشکر می کنی

خوبی مقداد؟
چه خبرا؟

تنها جمعه 19 مهر 1392 ساعت 14:10

رشته ام تجربیه....
ولی تاریخمون فقط 30 صفحه از زیست درس اصلی کمتره
نمیدونم.............اره اتفاقن همه میگن بهترین دورانه..
ولی کوگوش شنوا

تجربی

ایشالله موفق باشی

ایشالله اصن خبر دکتر شدنتو بمون بدیا
و شیرینیشو

قدرشو بدون جدی

دلم لک زده واسه خیلی چیزا...

حتی واسه یه امتحان سخت تو مدرسه
واسه معلماش
ناظماش
مدیرش

واسه شیطنتای مخصوص اون دوران

واسه تمومه اتفاقایی که فقط خاطراتش مونده برام...

فاطمه جمعه 19 مهر 1392 ساعت 19:01 http://lonely-sea.blogsky.com/

دلم پره...

منم اصن

مخصوصا با تلفن الان دوستم!!!

عطر دارچین شنبه 20 مهر 1392 ساعت 10:58 http://darchin-baboone.blogfa.com/

سلام فریناز ِ خوبم!
دست مریزاد! چقدر زیبا بود این شعر، از قسمتای پاییزیش گرفته تا اون آخر. البته واسه من اون جمله آخر یه چیز دیگه بود!

سلام دارچین بانو

اون جمله های آخر کلا یه چیز دیگه ن!

مرسی بانو
ببخش چند وقته زیاد نیستم که بیام پیشت
کلا وقت نتو نداشتم

الی سا شنبه 20 مهر 1392 ساعت 18:49 http://www.negahemannegaheto.blogsky.com


سلام
چقد دلم برای اینجا تنگ شده بود...

الی ساسلااااامپارسال دوست امسال آشناکجایی؟
خوش اومدی

الــــــی ... شنبه 20 مهر 1392 ساعت 20:15 http://goodlady.blogsky.com/

فریناز...؟

میشه دعا کنی برای یک جرعه آرامشی که هست ولی گم شده ؟

چقدر خوبه که همه چی خوبه ،نه؟

اسمم سوال داره؟:دی
اوهوم یه جرعه ای که رویاشم پر زده...

چقد خوبه که همه چیزای خوب می تونه که باشه

محمدرضا یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت 11:04 http://mamreza.blogsky.com

امام محمدباقر علیه السلام می فرمایند:
تو را به پنج چیز سفارش می کنم : اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن ، اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن ، اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو ، اگر مدحت کنند شاد مشو ، و اگر نکوهشت کنند ، بیتابی مکن .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (167)
سالروز شهادتشان تسلیت ...
التماس دعا

چقدر روز عجیبی بود یکشنبه...

پره شهادت...

ممنون
با اینکه الان جمعه س ولی بیشتر التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد