آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

دهمین : کجای زمین قدقامت عشق بسته می شود امشب؟

هواللطیف...


اذان مغرب را می گویند

خورشید آنقدر به انتظار آمدنت روی ابرهای تیره ایستاد و نیامدی... آرام آرام در جایی حوالی مغرب گم شد و دامن سیاه شب بر تماممان سایه گستراند...

کجایی آخرین بازمانده ی رسالت حق؟

کجایی نجات بخش زمین و زمان؟

کجایی یگانه منجی حی و حاضر جهان؟


امروز میان ابرهای تیره و روشن رعدی بود به درخشش نقره فام لوح های انتظار...

انتظار آمدن باران و مردی بارانی در باران...

تنها رعدها آمدند... خودشان! صدایشان! درخشش ناگهانی شان!

و باران نبارید

شما نیامدید

و تمام زمین در حسرت دیدارتان حالا قد قامت الصلاة می گویند و صف هایی به ارتفاع عرش خداوندگار می بندند...

دوباره دعای فرج خواندن ها تا جمعه ی بعد

دوباره دعای سلامتی را زیر لب هر لحظه زمزمه کردن به ساحت مقدستان فرستادن

دوباره صدقه هایی که به نیت سلامتی و رضایت شمایند...


مولایم

مهدی جانم

امــــام زمــــانم...

سلام و هزاران سلام به سوی شما روانه می سازم تا مگر یک جواب... یک نگاه... یک توجه و دیگر رفتن تا آنجا که باید...

اذان مغرب هم تمام شد

و نمی دانم شما کجای این هستی پهناور ایستاده اید و قربة الی الله می گویید و قدقامت ِعشق می بندید...

نشد

نشد که نماز غروب جمعه را به شما اقتدا کنیم

و جهان به یکباره به سویتان بشتابند...


کجایی مولای من؟!


کاش خاک پایتان بودم

و یا مهر ِ زیر سرتان...

کاش سجاده تان بودم

و یا تسبیح 100 دانه ی عقیق نشانتان...


به راستی چه خوشبختند تمام اشیایی که در خدمت شمایند تا رو به خداوندگارمان سجده ی شکر برید و به برکت و آبروی دعاهای شما، ظهور نزدیک گردد و انتظار و حسرت و نداشتنتان برای همیشه تمااام شود...


من این گوشه به نماز می ایستم و برای آمدنتان دست هایم را تا آسمان خدا بالا می برم...


می شود بیایید مولایم؟


نداشتنتان سخت ترین اتفاق دنیاست...



نایت اسکین

اَللهــمَّ َعَجِّــلْ لِوَلیِـــکَ الْفَـــرَج


رگبار1: آب باشد و آسمان خدا و خورشیدی که با ابرها قایم موشک بازی می کند و شنا کنی میان فواره هایی که هرکدام به سویی می ریزند

و تو باشی یگانه ی بی همتایم...

شکر پروردگارم

برای اتفاقاتی که میان لحظه هایمان می افتند...

برای بودنت

برای عشق به جمعه های انتظارمان...

و شوق و شور و شعف به پیشگاه صاحب امروز و این لحظه ها که می گذرند...