آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

بیستمین: گم شده ام !!!

هواللطیف...


جمعه نوشت ها که دیر می شود، هرروز با خودم در کشمکش یک اتفاق نقره فامم تا بوی سه شنبه ها بپیچد و عطر جمکران و گل نرگس جانم را از دورهای دور، تازه کند... و آنجاست که زایر دل بودن را با جان و دل می فهمم و چقدر خوب که دل هست و شما هستید و خدا هست و هنوز می شود روی این زمین خاکی دوام آورد!!!


سلام منتظَر ِ جمعه ها و مقصود سه شنبه ها


سلام مولای تمام روزهای هفته ام


سلام...


در آن جمعه ی غریب، که با غروبش، روی آن تاب زرد رنگ در غربت خودم فرو رفتم، هرآنچه تمنای پرواز داشتم همه در بازگشت تاب ها گم می شد و همین که به آسمان می رفتم دست هایم را تا آخرین انوار خورشید بالا می بردم مگر بگیرمشان و نروند و غروب غم آلود جمعه نیاید و شما هنوز در راه...

در راهی که نمی دانم از کدام سو می آیید و کی می رسید و ما کی می رسیم و کجای این زمین و این راه راست خداوند قرار داریم! اصلا روی راه راست خدایمان راه می رویم یا کج شده ایم و کجاییم... کجا!؟؟؟؟


در این گمگشتگی و کلافگی های بی اندازه تنها به خدایم پناه برده ام و شما که راهنمای برحق اویید... شما که امام حاضر مایید و مگر می شود که نباشید... شما که هر روز با سلام به آستان مقدستان تمام شش جهت و هشت گوشه ی زمین را می چرخم و سلام می دهم تا مگر یکی از آن ها به شما برسد و باز می چرخم تا جواب گیرم چرا که می دانم جواب سلام واجب است و دلم به همین واجب ها خوش...!


این روزها بیشتر از همیشه شاید باید به در خانه تان بیایم، دق الباب کنم تا در بگشایید، بنشینم و برایتان بگویم و شما بشنوید و آرام جان بی قراری های غریبم باشید... همین که راهنمایم شوید و کلاف گمشده ی زندگی را به دستم دهید، مرا بس، که شما مهربان مولای عالمید...


مهدی جان...

     

          گم شده ام!!!


سر ِ این کلاف ِ تابیده،  در کدام پیچ و خم ِ کور، پنهان شده را نمی دانم



می شود پیدایم کنید؟؟؟


نایت اسکین

اَللهُــمَّ َعَجِّــلْ عَجِّــلْ عَجِّــلْ لِوَلیِـــکَ الْفَـــرَج

نایت اسکین


+ دیدن هلال ماه دوم شوال از آن بالاها یک جور دیگری خوب بود!


++گاه می گویم کاش آن بالاها زندگی می کردم!

زمین با تمام مشکلاتش و آدم هایش و داشته ها و نداشته هایش دیگر به چشم نمی آمد....



نظرات 9 + ارسال نظر
نادم سه‌شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 17:21 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

میشه تنهایی بازی کرد
میشه تنهایی خندید
میشه تنهایی سفر کرد
ولی خدایی خیلی سخته تنهایی
تنهایی را تحمل کرد …!

من در عجب ِ شمام ینی!!!

آدرس وبلاگمو از کجا آوردینو خدا عالمه

از به روز شده ها میاین؟؟؟

فاطمه سه‌شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 22:21 http://lonely-sea.blogsky.com

اتفاقا شاید باورت نشه ولى به این فک کردم که حتما باااید خیلى فرق داشته باشه اون مدلى دیدن ماه...
اونم براى ى ماهى که همیشه از پایین ماهو دیده...

اللهم عجل لولیک الفرج....

آره خیلی!!

ینی ی جور خاصی بود!

یادم بنداز برات بگم حتما

آمین

نازی سه‌شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 23:29

ممنونم فریناز

اللهم عجل لولیک الفرج

خواهش می کنم

آمین

نازی پنج‌شنبه 16 مرداد 1393 ساعت 19:10

صابخونه کجاست آیا؟!

ما هستیم همین دور و برا

نازنین پنج‌شنبه 16 مرداد 1393 ساعت 22:43

چی شد یهویی؟
ینی من اگه ازت نمیپرسیدم تو قصد نداشتی آدرسُ بدی آیا؟!

حالا برات خصوصی عرض می کنم:دی

نازنین پنج‌شنبه 16 مرداد 1393 ساعت 22:44

قبول باشه خانوووم : )

اللهم عجل لولیک الفرج

ممنون نازنین جوووون

آمین

نگین آلبالوییی شنبه 18 مرداد 1393 ساعت 17:58

مرسی واسه آدرس ^_^

چه قالب خشگلییییی هم داری

خواهش می کنم نگین جون

قابلتو نداره

مژگان چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت 11:24 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

دیگه این آخریا حوصلت سررف فقط شکلک گذاشتیا

مژگــان چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت 16:07 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

نـــه
فقط حرفی نداشتم برا نوشتن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد