آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

سی امین: وارث غربت غدیر بیا*

هواللطیف...


سلام بر وارث غربت غدیر...

سلام بر معنای کلام غدیر

سلام بر آن وعده داده شده در روز غدیر...


سلام مهدی جان


جانم فدای جان شما که این روزهایم را بهشتی کرده اید... در محضرتان بودن و برای شما شب و روز پا به زمین زدن، توفیقی می خواهد از جنس خلوص! و نمی دانم لایق ِ روزهایی که گذشتند و دلی که حالا برایم مانده و دغدغه هایی که مرا هر روز به شب می رسانند، هستم؟!

نمی دانم توفیق ِ حضورم با خلوص بوده؟ اصلا پاکم؟ خالصم؟ برای شماست که این قلب بی قرار می تپد یا برای غیر؟...

بسان همان خواب های شب جمعه ای که گذشت شده ام، غرق در نور و سکوت و نمی دانم این ندا کجای جانم دمیده شده که این چنین درگیرم و دغدغه هایم، آرزوهایم، هدف هایم، سلیقه هایم، زندگی ام، اولویت هایم، دعاهایم، عوض شده... و اگر به من است می گویم که بهتر شده... چرا که با نگاه مستقیم شما گره خورده و چقدر شب و روز این قلب بی قرار می تپد و از سینه کنده می شود به همین که فکر می کنم!!! نگاه ِ شما!!! من!! خدااااای من!!!............

چقدر گنهکارم و شما چه بی اندازه مهربانید مولایم...

مهر از حضورتان می بارد، همین که در اوج درماندگی بگویم یا مهدی به دادمان برس و همه چیز خوب شود! خوب ِ خوب ِ خوب

و کاش می توانستم بفهمم که راضی بوده اید مهدی جانم؟

هر چه کنیم و می کنیم برای شماست آقای من... برای آمدنتان... برای رضایتتان.... برای حفاظتتان... برای خودتان مولایم برای خودتان.....

چقدر حالم شبیه ِ پرستوهای سبکبالیست که تنها به پرواز می اندیشند و کوچ و آسمان و غذا همه بهانه ایست تا بیشتر از قبل بال هایشان را بگسترانند و سرود پرواز سر دهند


خدا را چه دیدی! شاید غدیر سال بعد، شما همین جا آمده باشید و خودتان بگویید چه کنیم و چه نکنیم مهدی جااااااااان


آقای من

می شود زودتر از این ها بیایی؟؟؟......

نایت اسکین

اَللهُــمَّ َعَجِّــلْ عَجِّــلْ عَجِّــلْ لِوَلیِـــکَ الْفَـــرَج

نایت اسکین


*اسم پست: مصرعیست از شاعری که نمی دانم کیست.



آنقدر خوب بود دیروز و روز قبل!

آنقدر خوب بود جشن

آنقدر خوب که تمام امروز سرگردان دور خودم می گشتم و در هوای جشنی بودم که چندین ماه برایش برنامه ریزی کرده بودیم و به نگاه مولای مهربانمان مهدی صاحب الزمان به بهترین نحو ممکن اجرا شد و جمعه 18 مهر ماه 1393 به تمام خاطره هامان پیوست


چقدر دلم می خواهد از جشن بنویسم

و یا حتی از پنج شنبه 17 مهر 1393 و اولین اجرایمان


و می دانم که این روزها، این تاریخ ها، این لحظه ها رگبارم را می طلبند

نه! ببخشید

آرامشم را!


جای همگی سبز سبز بود


نظرات 7 + ارسال نظر
رهــ گذر شنبه 19 مهر 1393 ساعت 23:34

ا!
جشن تموم شد!!!
من فکر می کردم پس فرداست!
تازه می خواستم بیام التماس دعا بگم!
وااااااای
حتما که ما رو یادت بوده؟!

قبول بوده باشه همه ی لحظه هاتون... همه ی دغدغه های شیرین تو این چند ماه

واضحا بگو چی بود، چه جشنی بود، چطور برگزار شد
اجرا گفتی برام جالب شد

پنج شنبه و جمعه بود

آره به یادتون که بودم

واقعا جای همگی خالی بوداااا

ممنون

چشم
میام و می نویسم روزای خوبی که گذشتو
به نظرم آدم باید روزای خوبشو بنویسه که وقت سختیا بیاد و بخوندشون و حالش خوب بشه
مگه نه؟

اجرا داشتیم دیگه اصن
حالا برات می گم

رهــ گذر شنبه 19 مهر 1393 ساعت 23:36

اللهم عجل لولیک الفرج...

آمین

مقداد یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت 00:36

راست میگن بعضیا، اول توجیه کن مارو که قضیه چیه؟ بعد با همدیگه خوشحالی میکنیم تو جشن عاطفه ها نقش نیازمند رو بازی میکردی؟



آره دقیقا بهمم یه عالمه کیف و کفش و لباس و کتاب رسید الان ذوق مرگم

جشن گرفته بودیم با دوستام واسه عید غدیر

حالا ایشالله می نویسم پست بعدی ازش


آدرس وبلاگتُ بده! لینکتو عوض نکردم هنوز

رهــ گذر یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت 11:26

آهااااااااااااان این مدلی بوده پس! من فکر کردم جشن خانوادگی، مثلا مولودی ای چیزی... نگو با شکوه تر از این حرفا بوده
یه عکسی مکثی چیزی بزار ببینیم، اون کیف و کفش و لباس و کتاب هم مبارک باشه

منتظر باش برکاتش یکی یکی تو زندگیت بیاد، ببین کی گفتم...

نه! خیلی گسترده بود

یه سالن گرفته بودیم اندازه سالن سینما، دو طبقه! اینقدر شلوغ شد که رفتن طبقه دوم حتی

اینا رو که شوخی کردم با مقداد

امروز که خیلی دلم گرفته اصن...

نازنین دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت 00:12

به به بالاخره تموم شد
قبول باشه خانووووم
کاش واسه مام دعا کرده باشی

آره ولی کاش نمی شد
اصن دو سه روزه گیج و ویجم

ممنون

حتما

مژگان سه‌شنبه 22 مهر 1393 ساعت 15:21 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com

به به (ماچ)
سلام (ماچ) علیکم (ماچ)
عید غدیرت پساپس مبارک فریناز
و مبارکم که بوده بسلامتی

خیلی خیلی زیاد خوشحالم از حس و حال خوبت
منم نبودم ، عجله دارم برم پست بعدی رو بخونم

اللهم عجل لولیک الفرج

وای مژگان یاد این سلام احوال پرسی واقعا افتادم که داری طرفو بوس میکنی بین بوس حرف می زنیا

سلام مژگان خانوم آواتور قشنگ

عید توام مبارکا باشه ایشالله

آره دوشنبه خوب نبود ولی دیروز هم روز متفاوتی بود که می خوام بنویسم الان

باشه فقط طولانیه ها

آمین

مژگان پنج‌شنبه 24 مهر 1393 ساعت 01:26 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com

اره دقیقا ، مخصوصا روبوسی عید نوروز که بین ماچ و بوسه گفته میشه!

وااای آره

ینی دقیقا یاد همین افتادمااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد