آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

سی و یکمین: صدایش کن!

هواللطیف...


از قدیم الایام یادم هست که می گفتند صدایش کن، پاسخ می دهد...

صدایش کن، می آید

صدایش کن، می شنود...


و من در جای جای این کره ی خاکی، هر جا که شد و رفتم، صدایش زدم...

آنقدر صدایش زدم تا روزی که چشم باز کردم و دیدم در جایی از زندگی ام ایستاده ام که هیچگاه در برنامه ی آینده ام قرار نداشت...


با همین صدا زدن ها آنقدر آرام آرام چرخیدم و راه عوض کردم تا به اینجا رسیدم! با دوستانی از این جنس! و لحظه هایی که اینگونه و با دغدغه های متفاوت با سال های قبل ، سپری می شوند...


صدایشان که می زنی، جواب می دهند

می آیند

می شنوند

دعوتت می کنند

هدایتت می کنند

راه راست را به تو و تو را به راه راست می کشانند...


صدایشان که می زنی، همین نزدیکی هایند...

آنقدر که گاه از حجم محشرِ نور، خفه می شوی!


و این روزها نه تنها پیوسته صدایتان می زنم مولایم، بلکه صدا زدنتان را به گوش مردم کوچه و بازار هم می رسانم...

انگار دغدغه ام شده که همه برای آمدنتان دعا کنند... فرج بخوانند... استغاثه بخوانند... توبه کنند... کارهای خوب انجام بدهند، کارهایی که خدا دوست داشته باشد، که آمدنتان را نزدیک تر کند، که تمام شود این روزهای بی شما بودن...


میان ظلم ظالمان ِ روزگار، دست هایمان به جایی نمی رسند...

امام می خواهیم

راهنمای رو به سوی نور

کسی که معصوم باشد

که مبرای تمام بدی ها...


روزهای بی شما بودن سختند آقا جان...

همین که ندانیم کجایید... خوبید؟ سلامتید؟ حالتان چطور است؟ چه می کنید؟

همین که سرگشته ایم!

به جمکران می رویم تا رد ّ قدم های مبارکتان را بر سنگفرش های مقدسش بیابیم...

به مسجد سهله می رویم و سر بر خاک هایش می ساییم و جای جایش را به نماز می ایستیم تا مگر تلاقی پیشانی و زمین، همان نقطه ی مقدس حضور شما باشد...


چقدر زیباست شما را صدا زدن... با شما حرف زدن و اینکه بدانی امامت جواب می دهند... می شنوند... تو را دوست دارند...

تو هم دوستشان داری

حبّ اولاد علی در جانت جوانه زده باشد و شکفته باشد و هر روز بزرگ تر از روز قبل بشود و گل سرسبدشان شما باشید مهدی جان...


چقدر خدا دوستمان دارد

و ما خدا را دوست داریم

و محبت میانمان ریشه دوانده

و از محبت خارها گل می شوند

و تیغ محبت برنده تر است

و محبت خوب است

و محبت را دوست داریم

و محبت هم دوستمان دارد...



راستی

مهدی جانم

مولای مهربانم

سپاس برای تمام محبت هایتان...

برای تمام آبرو داری هایتان...

سپاس برای توجهتان

برای بودنتان


می شود روزی ببینمتان؟....

نایت اسکین

اَللهُــمَّ َعَجِّــلْ عَجِّــلْ عَجِّــلْ لِوَلیِـــکَ الْفَـــرَج

نایت اسکین



+ دیروز هم به خیر گذشت... روز مباهله بود و حدیث کسا...

روزی بود که عمل کتف پدرم خوب انجام شد و خدا رو شکر که آبرویم را خریدید مهدی جان


++ امروز و دفاع سمانه که آن هم به برکت حضور شما، به بهترین شکل سپری شد و دعاهای یک جمع دوستانه به ثمر رسید


+++ راستی فردا چه می شود؟

تنها می دانم که فردا هم شما هستید و پاسخ می دهید بابای مهربانم...


نظرات 10 + ارسال نظر
نگین دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت 18:19

الهم عجل لولیک الفرج

سلام

امیدوارم سالمت باشن پدر گرام

خوبی بانوی آرامش؟

آمین

سلام نگین جون

ممنون بهترن

منم خوبم شکر

MST سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 09:53

سابقه نداشته من دومین نفر باشم!!!

برم بعدا بیام... اینجا خیلی بالاست... روم نمیشه بنویسم

داشتم فکر میکردم کارای پنهانی هم خوبیه ها... مخصوصا ار نوع آرامشش...

اشالله همیشه پدرت سالم و سر حال باشه... هیچ وقت هم ناراحتیشو نبینی...

---

راستی تو کی قراره خوب بشی؟ یه زمان به من بده که هی نپرسم ازت

آره واقعا

اینقدر اکتیوی از تو محاله محاله

آره دیگه! توام که چند ماهی بی بهره بودی اصن

ممنون

دیگه خوبتره این؟

MST سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 09:53

ای بابا... جدیدا دستم به سلام نمیره...

سلام

نه! تو کی سلام کردی اصن که بار دومت باشه ام اس تی

سلام علیکم و رحمه الله

مژگان سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 11:21 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

یعنی اشک تا گوشه چشمم اومدا ولی سرکارم ، خودداری کردم
چقدر قشنگ نوشتی فریناز
روزهای بی تو بودن سخت است!
سرگشته ایم از نبودنشان
و هر جا نام و اسمی و ردی باشد از حضور ، خاکش را به چشم میکشیم ، شاید شاید همان نقطه مقدس حضورشان باشد!

شکر برای آبرو داری و بودنشون
شکر که هستن و نگاهمون میکنن و حتی اگه بدم بشیم و از راه بیراه بریم و از کاروانش جا بمونیم ، بازم رو ازمون برنمیگردونن...
صبورن و صبوری میکنن و غریبتر میشن اما منتظر روزین که بقول فاطمه آدم بشیم!

+ شکر بخاطر سلامتی پدرت فریناز ، انشالله که همیشه سلامت باشن و در کنار خانواده
و شکر بابت اینکه حضور خدا و مولای غریبمون گاهی انقد قشنگ حس میشه و بهمون نشون میده که حواسشون به دلهامون هست! خوبم هست
خوشحالم بخاطر همه این لحظه ها برات فریناز
برای منم دعا کن...

سر کار میای نت؟:دی

یه بار یه دوستی داشتم بعد می گفت فریناز وبتو فقط باید تو یه اتاق تنها خوند

اوهوم واقعا شکر که هستن و نگاهمون می کنن

ایشالله این روزای ناامنی اصفهانو زیر سایه ی حمایت خودشون باشیم فقط...

ممنون مژگان جون

مژگان سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 11:23 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

اللهم عجل لولیک الفرج...

آمین

مژگان سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 11:50 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/


اصفهان چه خبره فریناز؟
اسید پاشی؟ چهارباغ؟
قضیه چیه ، من تو نت خوندم یه چیزایی!
نگران شدم ، مواظب خودت باشیا

تو نت که اصن کامل نیست

ینی چیزی که در واقعیت هست خیلی بیشتر اخبار رسانه س متاسفانه...

دعا کنین...

پست بعدیو نوشتم براش مژگان

مقداد سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 16:02 http://mazerouni.blogsky.com

ایشالا که سلامتشو زود پیدا کنه
فریناز و اسیدپاشی؟ آخه کی میاد رو فریناز اسید بپاشه؟ بد میگم؟! اگه بد میگم بگو خوب میگی

ممنون ایشالله

اصن نمی دونی چه جوی تو اصفهانه ها...
لااقل بگو خدا نکنه مقداد

غذادرمانی سرطان سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 19:47 http://nokhod1.mihanblog.com

مژگان چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت 12:33 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

سرکار! آره بیکار باشم ، معمولا کار زیادی ندارم انجام بدم!
دوستت راست میگه

الان میخوام بخونم!

من تاحالا تجربه ی کار کردن نداشتم:دی

ولی همیشه وقتی یکیو می بینم سر کامپیوتره سر کارش می گم ینی وب منم می خونه؟

فاطمه پنج‌شنبه 1 آبان 1393 ساعت 09:52 http://lonely-sea.blogsky.com/

اللهم عجل لولیک الفرج

ان شالله که یک روز همگی لایق دیدارشون بشیم...


+ خداروشکر که با موفقیت عمل دستشون انجام شد... خدارو هزار مرتبه شکر...

آمین

ایشالله...

آره ولی خیلی درد داره

میدونی که! مراعات اصن نمی کنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد