آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

سی و هشتمین: پس چرا هنوز اینجایم....

هواللطیف...


کافی ست بداند معشوق کجاست!

می شتابد

عاشق

با سر و پا

به سویش!


و این روزها که همه می گویند صد در صد!! داشته باش آقا! صد در صد! شما با پای پیاده، رهسپار کربلایید...


پس من این جا چکار می کنم؟

هنوز در خانه مانده ام؟!!!


حالا که احتمال بودنتان در راه نجف به کرب و بلا به 1 رسیده و این یعنی یقین! یعنی فرای احتمال! یعنی اطمینان به بودن 100 در 100 تان و من هنوز دست دست می کنم...

دلم را خوش کرده ام به اینجا ماندن و با دل! راهی راه دوست شدن


شمااااااااااااااااااا آنجایید و همین بس مرا که بشتابم به سر منزل مقصود


خدایااااا مگر من ادعای عاشقی نکرده بودم

پس چرا هنوز اینجایم و به سوی او نمی شتابم؟؟؟


چرا همان روز پنج شنبه که گفته بودند جای خالی هست، با سر نرفته بودم تا راهی که امامم آنجاست و جای جایش زنده به گام های مبارکش شده و کاش آمده بودم و رفته بودم تا سر منزل عشق....



نمی توانم رد بشوم از این جمله از این حرف از این ادعا از این اطمینان

که شما

شما مهدی جانم

100 در 100 زائر کوی حسین گشته اید

با پای پیاده

و من که سال هاست می گویم کجایید آقا تا بشتابم به سویتان...

حالا که میدانم، چرا نمی شتااااااااااااابم!!؟؟؟


آخ که ماندم و روزهاست که یکی یکی دارند خداحافظی می کنند و به احتمال ِتمام ِآدم های آن جاده می توانند که شما را ببینند...

و من بی سر و سامان

اینجا

مانده ام و به حال خودم زار می زنم....



مهدی جانم

مولای خوبی های همیشه ام...


دلم تنگ شده

بی مقدمه گویی هایم را بگذارید به حساب دل تنگم... به حساب چشمانی که از ندیدنتان می سوزند و هر روز بیشتر از دیروز دردشان بر وجودم سیطره می کند....

بگذارید به حساب پاهایی که لیاقت آمدن نداشتند

و دلی که لایق حضور...

بگذارید به حساب جا ماندم اینجا


و دلتنگی

که جان و جهانم را گرفته و جز به دیدار یار، تسلی نمیابد...


مهدی جانم

آقای همیشه مهربانم

صاحب عزای این روزهای غمین به داغ جدتان حسین

به حق زینبتان

به حق رقیه بانوی کوچکتان

به حق اسرای کرب و بلایتان


بیایید

و برایمان دعا کنید

همانی بشویم که شما می خواهید


تا

شاید

روزی

سالی

اربعینی

همسفر شما شویم

با عشق

در راه عشق

در وادی عشق

و رو به سوی عشق



می شود مولایم

برایمان

برای تمام دل هایی که ماندند

و دل هایی که رفتند

و پاهایی که ماندند

و پاهایی که رفتند

دعا کنید

که هر سال

هر سال

اربعین

کرب و بلا

بین الحرمین

لبیک گویان

در رکاب شما باشیم مهدی جان؟



جان و جهانم به فدایتان تمام هستی ِ قلب هایمان

                                                                            مهدی جان


نایت اسکین

اَللهُــمَّ َعَجِّــلْ عَجِّــلْ عَجِّــلْ لِوَلیِـــکَ الْفَـــرَج

نایت اسکین

سزای کسی که چله نمی گیرد

سزای کسی که چله نشینی هایش به چله نمی رسند

سزای سهل انگاری های دلی که دارد میمیرد

همین جا ماندن هاست

همین نرفتن ها

همین من

که اینجایم

و نمی دانم

چرا

چطور

چگونه

هنوز

زنده ام

هنوز

نفس می کشم!!!


http://www.axgig.com/images/89197116441983461612.jpg



نظرات 1 + ارسال نظر
مژگــان سه‌شنبه 18 آذر 1393 ساعت 17:22 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/



اینجوری که تو نوشتی با این حال ، غم و درد و نرفتن بیشتر میشه!
که سهم ما باشه فقط نایب الزیاره شدن و به یادت هستم ها
راستش تا حالا من اینجوری فکر نکرده بودم که مولای زمانمون با چه حالی و پای پیاده رهسپار کربلان و حضورشون میون زایرای کربلا یقینه
یعنی اونایی که زائر پیاده کربلان هم میدونن؟ و قدر خوش سعادتیشون رو میدونن؟ یا مثل من غافل بودن

حساب ِ زمانو ندارم ، بیــا...

آره خب...
وقتی بشینی فکر کنی می بینی خیلیم درد داره که نتونسی بری...:((

اگه بدونن به نظرم باید تموم راهو جون بدن...

نزدیک ترین ها به امام زمانن اون روزا... و این خییییییلی حرفه
همه تن و بدنمو می لرزونه

اللهم عجل لولیک الفرج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد